17 - October - 2004
سپتمبر، سال ۱٩٩٧
اعـــلان
"فتوا"، "فتوا از دو ديدگاه" و ا ز آنجايی که "فــــردا" نميخواهد عرصه مشاجره دوامدار قلمی همکاران دارای ديدگاههای متفاوت شود، لذا از آوردن ادامه بحث "فتوا" و "فتوا از دو ديدگاه" معذرت ميخواهد. علاقمندان ميتوانند دنباله بحث را در وبلاگ "گرد راه" بخوانند.
افغانستان و محمددين زاخيل
بر صليب
ميلودی فلــم
هـــژبر شــينواری
از ميان مقالات و مطالب
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|
|
داستان کوتاه
ناديده به آن سيمای درخشان و نام آور ادبی اقتدا کرده بودم و او را از صدق دل مربی و مرادم ميدانستم. از ديرگاه داستانهای دراز و کوتاهش در رنگينامه های زيادی نشر ميشدند و با تحسين و آفرين خواننده ها مقابل می شدند. ...
اکــــرم عثمان
داستان کوتاه اهدا به ليلا صراحت روشنی
...آخرین ضربه کشنده بود. لیلا مرده بود. بی وقت و ناگهان راهش را گرفته و رفته بود. ءحلا تا خبر شده بود، نیمی از وجودش مرده بود. مرگ دوست همینگونه است، نیست؟ احساس میکنی که نیمی از گذشته و خاطرات و خوشی هایت از دست رفته اند و با دوستت یکجا سر به نیست شده اند... پروين پژواک
ميرزا اسدالله خان غالب عمر مضاعف دارد، براى اينكه اگر زمان بيخوابى او را در نظر بگيريم، يعنى شب هاى را كه او تا صبح ديده نبسته، به حساب بياوريم و فرض گيريم كه خواب دورى از عالم آگاهيست، پس به اين نتيجه ميرسيم كه غالب در بيدار شبى هاى خود آگاه بوده... بشـــير ســـخاورز
و غزلهای بيدل نا خوانده ماندند
پرتو نادری
صبورالله سياه سنگ
نعمت حسينی
« من آمده ام که عشق فرياد کنم»
چه شب های پرستاره ای بود. ستاره ها چون سکه های طلايی از آسمان آويزان بودند. تصور ميکردی که اگر دست دراز کنی، بی هيچ مشکلی ميتوانی آنها را بچينی. نسيم ملايمی که می وزيد، زمزمه های عاشقانه ای را از لب ها به گوشی می برد.... هــژبــر شــينواری
معروف آزاد
جايزهء صلح نوبل به مادر درختها رسيد
ايشرداس
کنفرانس حقوق بشر و رسانه ها در کابل
شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر کنفرانسی را زیر نام حقوق بشر و رسانه ها به تاریخ 29 سپتامبر 2004 در کابل افغانستان برگزار کرد. در این کنفرانس نماینده گان نهادهای حقوق بشر، نماینده گان نهادهای رسانه های همه گانی دولتی و غیردولتی، شخصیتهای ملی،... آذريون از کابل
شهر سیالکوت ایالت پنجاب در سیزدهم فبروری سال 1911 شاهد جشن بزرگی در خانوادهء متمول و دانش پرور فیض بود. این خانواده میلاد فیض احمد فیض را به شادیانه نشسته بودند. فیض احمد در دامان چنین خانواده و در گسترهء جاذبه و تأثیر دوستان ادیب پدرش چون اقبال لاهوری بزرگ شد.. برنا کريمی
.............................................................
گاه فصل از اميد واز ترنم می شوم گاه درپهنای دلتنگيی خود گم می شوم اشك اشكم از جدايی ها واما ناگهان می گشايم چشمهايم را تبسم می شوم مادرم آنسوی دريا موج اشك وانتظار من زحجم بيكسی اينجا تلاطم می شوم... فريد اروند
اهدا به دوست هنرمندم : وحيد قاسمی
احمدياسين فرخاری
زنی از آن سوی خط ، آن سوی دیوار میگوید:
تمامت
زیبایی یم عزيزالله ايما
مـــــرا به باد ســــــپرده اند ...
مرا
ميان برگهای زرد آفريده اند صنم پنهان
محمد احسان پاکزاد
با سلام پاک همچون آبروی تاک.
زنده ام، خوبم از اين بهتر چه بايد گفت انتظار از سرنوشت گنگ بازی تقدير شايد با من اينگونه است... قدير روستا
حنيفه فريور
|