پرتو نادری

 

 

بخش های قبلی

 

بخش اول

 

بخش دوم

 

بخش سوم

 

بخش آخر

 

 

 

رتو نادری

 

 چگونه گی رسانه ها

و

اثرگذاری آن ها بر  رشد بشری افغانستان

 

 

بخش دوم

 

 

 

چگونه گی مطبوعات در دوران نادرخان ( 1929 - 1933 )

 

نادرخان نه تنها نظارت شديد و امرانه يی برمطبوعات وضع کرد؛ بلکه هرگونه فعاليت روزنامه نگاران و روشنفکران را نيز زير نظر داشت. در دورهء او هيچ گونه نشريه يی غيردولتی درکشور به چاپ نمی رسيد. بدينگونه اختناق مطبوعاتی تهديد روزنامه نگاران و روشنفکران در روزگار او شد ت بيشتری يافت.

او حتی از اين هم بيشتر گامی در جهت اختناق به پيش گذاشت و شماری از روزنامه نگاران، روشنفکران و شخصيت های تحول طلب و مشروطه خواه را از دم تيغ گذشتاند. محی الدين انيس نخستين پايه گذارمطبوعات آزاد در کشور را می توان نخستين قربانی آزادی بيان خواند. نادر خان اين نشريه را دولتی ساخت و مدير مسوول آن محی الدين انيس را به زندان افگند و پس از مدتی او را به شهادت رساند. اين درحاليست که شمار ديگراز روشنفکران، روزنامه نگاران و نويسنده گان سالهای درازی را در دوران او و در سالهای صدارت هاشم خان در پشت ميله های زندان زمينگير شدند.

الزاماً در دوران نادرخان مطبوعات در افغانستان در جهت روشنگری و رشد بشری اثرگذاريی چندانی نداشته است. برای آن که او مطبوعات را نه برهد ف ايجاد تحولات اجتماعی؛ بلکه برهد ف استحکام پايه های حکومت استبدادی و منافع خاندان خود می خواست

در مطبوعات اين دوره اگر تاثيرگذاریی بوده است؛ می توان از آن به حيث يک تاثيرگذاری منفی ياد کرد، برای آنکه مطبوعات در اين دوره وسيله يی بود در دست نادرخان تا شخصيت های ملی دوران شاه امان الله خان، قهرمانان جنگ استقلال، روشنفکران و ديگرانديشان را با ترفند ها و دروغپراگنی های مطبوعاتی، به نام شخصيت های خاين به وطن معرفی کند. بدينگونه نوعی مطبوعاتی در اين سال ها در کشور شکل گرفت که می شود از آن به نام مطبوعات ترور شخصيت ياد کرد.

در جهت ديگر مطبوعات افغانستان دراين دوره را می توان مطبوعات ارتجاعی نيز خواند برای آن که نادرخان می خواست تا برای مردم افغانستان توجيه کند که تحولات زمان شاه امان الله خان و خاصتاً اشتراک زنان درحيات سياسی – اجتماعی و آموزش دختران امر مفيدی به حال افغانستان نيست.

با اين حال پايه گذاری انجمن ادبی کابل به سال 1931 يکی از کارهای درخشان در دوران نادر خان به حساب آید. اين انجمن مجله يی را به نام کابل هر ماهه انتشار می داد که بعداً نه تنها در افغانستان؛ بلکه درتمام حوزهء گستردهء زبان فارسی دری از اعتبار بلندی برخواردار گرديد. انجمن ادبی کابل آرام آرام به يک نهاد بااعتبار در زمينهء ترجمه آثار ادبی، پژوهش های ادبی، نقد ادبی و تاريخ نويسی بدل گردبد. نتايج کار دانشمندان و اعضای انجمن در مجلهء ادبی کابل به چاپ می رسيد و می توان گفت که اين نشريه درشيوهء نگارش زبان فارسی دری تحول گسترده يی را به وجود آود چنان که تا هم اکنون مجلهء ادبی کابل در ميان پژوهشگران افغانستان و منطقه همچنان اعتبار خود را نگهداشته ا ست.

در ارتباط به ايجاد انجمن ادبی کابل اين نظر نيز در ميان فرهنگيان افغانستان وجود داشته است که نادر خان با ايجاد انجمن ادبی کابل می خواسته است تا فرهنگيان، روشنفکران و شخصيت های ديگر انديش افغانستان را زير نظر داشته باشد.

 

مطبوعات و اثرگذاری آن در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه:

 

در دوران سلطنت چهل سالهء محمد ظاهر شاه (1933-1973) افغانستان تجربه های گوناگونی را در عرصهء مطبوعات پشت سر گذاشته است. چنان که در هفده سال نخستين صدارت محمد هاشم خان مطبوعات کلاً برنظام ديکتانورانه يی استوار بود.

دراين دوران مقامات نه تنها به کوچکترين انتقادی اجازهء نشر نمی دادند؛ بلکه ارائهء هر گونه نظر و ديدگاهی اصلاحی نيز با واکنش هايی شديدی رو به رو می گرديد.

دراين دوره نام آور ترين روزنامه نگاران، شاعران نويسنده گان و روشنفکران در سلول های نمناک زندان دهمزنگ، زندان سرای موتی، زندان ارگ و ديگر زندان های کشور پوسيدند.

بااين حال به سال 1939 رياست مستقل مطبوعات پايه گذاری گرديد. اين امر هرچند می توانست دست کم تاثير خوبی در جهت رشد مطبوعات کشور داشته باشد؛ ولی حکومت از اين نهاد بيشتر بر بنياد اهداف سرکوبگرانهء خويش استفاده کرد. یعنی بيشتر به حيث وسيلهء نظارت متمرکز و هم آهنگ بر مطبوعات از آن کار گرفت.

گام قابل توجه ديگر ايجاد مديريت عمومی آژانس اطلاعاتی باختر بود که در چارچوب رياست مستقل مطبوعات  به کار آغاز کرد.

با ايجاد آژانس اطلاعاتی باختر برای نخستين بار افغانستان اين امکان را به دست آورد تا به گونهء منظم اطلاعاتی را از داخل و خارج کشور به دست آورد. از اين که در کشور هيچ گونه منبع اطلاع رسانی مستقل و نشريه های آزاد وجود نداشت، بناً از تمامی اطلاعات و خبر هايِی که به افغانستان می رسيد؛ تنها خبر های موافق با سياسب های دولت امکان نشر می يافت و بس.

به گونهء فشرده می توان گفت قانون حاکم بر مطبوعات و راديو همانا ذوق سياسی و سليقه های شخصی محمد هاشم خان بود که بيرحمانه با هر نوع آزادی بيان مخالف بود.

با اين حال پس از جنگ جهانی دوم با تغيراتی که در سطح جهان و منطقه رو نما گرديده، ديگر د شوار به نظر می آمد که افغانستان بتواند يک چنين شرايطی ديکتاتورانه يی را تحمل کند. چنين بود که هاشم خان کنار زده شد و شاه محمود خان عموی ديگرشاه بايک رشته سياست های تازه به کرسی صدارت تکيه زد.

 

صدارت شاه محمود خان (1946-1953) و دومين تجربهء مطبوعات آزاد در افغانستان

 

دومين قانون مطبوعات به سال 1950 در شرايطی در افغانستان نافذ گرديد که کشور بار ديگر آبستن تحولات سياسی - اجتماعی شده بود.

انفاذ اين قانون نه تنها زمينهء فعاليت محدود نشريه های غير دولتی را به وجودآورد؛ بلکه در جهت ديگر روشنفکران و رده های آموزش ديدهء کشورعملاً آماده شده بودند تا هسته های سازمانهای سياسی خود را پايه گذاری کنند.

نشريه های انگار، ندای خلق، وطن، نيلاب، ولس، و آيينه، مطبوعات آزاد و غير دولتيی اين دوره به شمار می آيند که در شهر کابل به نشر می رسيدند. به همينگونه نشريهء غير دولتی اتوم درشهرميمنه مرکز ولايت فارياب به چاپ می رسيد.  نشريه های دولتی پامير، صدای ملت، پيام افغان، الفبا، و ژوندون  نيز در اين دوره در مرکز و ولايات کشور به نشرات آعاز کردند که بيانگر ديدگاه ها و سليقه های سياسی - اجتماعی دولت بودند.

همانگونه که پيش از اين اشاره شد، در اين دوره در افغانستان تلاش هایی نيز در جهت ايجاد احزاب و سازمانهای سياسی به وجود آمده بود. چنان که «ويش زلميان» يا جوانان بيدار نخستين حلقهء سياسیی بود که در کابل پايه گذاری گرديد.

نشريهء انگار به مديريت مسوول فيض محمد انگار و ولس به مديريت مسوول گل پاچا الفت ارگان های  نشراتی ويش زلميان بودند.

حزب يا حلقهء سياسی وطن نشريهء وطن را به مديريت مسوول مير غلام محمد غبار انتشار می داد و به همين گونه نشريهء ندای خلق ارگان نشراتی حزب خلق بود که به صاحب امتيازی دکتر محمودی و مديريت مسوول عبدالحميد مبارز به نشرات آغاز کرد.

با دريغ که تجربهء مطبوعات آزاد در اين دوره عمر درازی نداشت و به سال 1951 نه تنها دروازه های تمام اين نشريه ها بدون هيچگونه دلايل قانونی به وسيلهء دولت بسته شد؛ بلکه احزاب و سازمانهای سياسی نيز منحل گرديدند. دولت بر اين هم بسنده نکرد و شماری از اعضای رهبری سازمانها و احزاب سياسی وطن، خلق و ويش زلميان را دستگير و به زندان افگند. بدينگونه تا ده سال ديگر در دورهء صدارت داودخان، افغانستان از مطبوعات آزاد، احزاب و سازمانهای سياسی بی بهره باقی ماند.

با اين حال در دوران صدارت داود خان نيز نه تنها نشريه های دولتی گذشته به کار خود ادامه دادند؛ بلکه نشريه های دولتی ديگری چون کابل تايمز، هيواد، ستوری، سره مياشت، افغانستان، پيام حق، تعليم و تربيه، الفلاح، آريانا ، کانو او صنایعو و مهری در کابل و بعضی از ولايات کشور پايه گذاری شدند. بايد ياد آوری کرد که داود خان نيز به مانند هاشم خان به آزادی مطبوعات و آزادی بيان اعتقاد و باوری نداشت. ازهين جهت مطبوعات در دورهء او متکی بر نظام استبدادی بود و ديدگاه های روشنفکران و نياز های مردم در آن مجال بازتاب نداشت.

 

ويژه گيهای مطبوعات دورهء صدارت شاه محمود خان

 

دردوران شاه محمود خان نخستين بار نشريه های حزبی درکشور به وجود آمد. مير محمد صديق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخير می نويسد: هرچند اين هر سه جمعيت [ويش زلميان، حزب وطن و حزب خلق] اصولاً از دموکراسی به شکل دولت شاهی مشروطه طرفداری می کردند؛ اما ازنگاه اسلوب و نحوهء تبليغات تفاوتهای بارزی در بين ايشان به نظر می رسيد. به اين معنی که مضامين "وطن" و "ولس" معتدل و استدالی و طرز بيان "ندای خلق" تند و جذباتی بود، درحالی که "انگار" اسلوب خاصی نداشت.»

اين نشريه ها چنان کانونهای  پرورش افکار سياسی توانستند يک نسل سياسی در کشور را پرورش دهند.

نسل سياسی پرورش يافته به وسيلهء اين نشريه ها بعداً در رويداد های سياسی – اجتماعی دههء دموکراسی (1963-1973) نيز نقش برجسته يی داشتند. آگاهی و اطلاعات مردم و نسل جوان افغانستان در ارتباط به مفاهيم حزب سياسی و مبارزهء سياسی سازمان يافته به وسيلهء همين نشريه ها دست کم در ميان اقشار آموزش ديدهء کشور گسترش پيدا کرد.

 

 

دههء دموکراسی و پيدايي نشريه های ايد لوژيک

 

در سومين قانون اساسی افغانستان که به سال 1964 نافذ گرديد؛ در ارتباط به مطبوعات و آزادی بيان چنين آمده است:

«آزادی بيان از تعرض مصون است. هر انسان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب بدون، ارائه قبلی آن به مقامات، بپردازد. اجازه و امتياز تاًسيس مطابع عمومی و نشر مطبوعات، تنها به اتباع دولت افغانستان، مطابق قانون داده می شود. تاًسيس و تدبير دستگاه عامهء فرستنده راديو و تلويزيون مختص دولت است.

 

سومين قانون اساسی درافغانستان در شرايطی نافذ گرديد که حرکت های پنهانی درجهت شکل گيری انديشه های اسلام سياسی و انديشه های انقلابی کمونيستی عمدتاً درشهرکابل به وجود آمده بود.

هرچند نخستين آثار و نوشته های ايديولوژيک مارکسيستی – لينينستی به زبان های فارسی دری و پشتو در زمان صدارت شاه محمود خان در افغانستان به گونهء پنهانی انتشار يافته بود؛ ولی ازاين که شاه محمود وعده های درجهت تحقق دموکراسی داده بود بنا ًفعاليت های سياسی احزاب آن دوره عمدتاً برمحورانديشه های آزاديخواهی و دموکراسی برمبنای نظام مشروطيت متمرکز شده بود.

می توان گفت درآن زمان انديشهء کمونيستی مجال تبارزمستقيم را نيافت واما دردههء دموکراسی اين انديشه و انديشهء اسلام سياسی بيشتر در جامعه گسترش يافت.

غير از آن در زمان صدارت ده سالهء داود خان مناسبات افغانستان با اتحاد شوروی بيشتر ازهر زمان ديگر نزديکتر گرديده بود که اين امر نيز در امر پيدايی احزاب و جريانهایی با انديشه های کمونيستی نقش مهمی داشت.

هرچند دردههء دموکراسی حلقات سياسی متمايل به لبراليزم و دموکراسی غرب نيز با نشريه های خود پا به ميدان گذاشتند؛ ولی مجال گسترش بيشتری نيافتند.

درحقيقت ميدان سياست در افغانستان در آن زمان در ميان انديشه های کمونيستی و انديشه های اسلام سياسی تقسيم شده بود.

اين احزاب و سازمانها جهت پخش انديشه های سياسی ارگان های نشراتی خود را به وجود آوردند.

 

چگونه گی مطبوعات در دههء دموکراسی

 

در اين دوره علاوه برنشريه های دولتی در مرکز و ولايات اضافه از سی نشريهء غير دولتی درشهر کابل به چاپ می رسيد. در کليت نشریه های اين دوره را می توان به گونهء زيرين دسته بندی کرد:

 

1- مطبوعات دولتی

2- مطبوعات حزبی

3- مطبوعات آزاد

 

آز آن ميان این نشريه های غير دولتی ( حزبی و آزاد) در شهر کابل به نشرمی رسيدند:  

وحدت، پيام امروز، افغان ملت، خلق، مردم، مساوات، پيام وجدان، پرچم، صدای عوام، شعلهء جاويد، ترجمان، صبا، کمک، کاروان، خيبر، گهیح، پروانه، هدف،جبههء ملی، پکتيا، سپيده دم، افغان ولس، اتحاد ملی، روزگار، افغان، ندای خلق، ملت، افکار نو، پيکار و شوخک.

همان گونه که گفته شد در اين دوره انديشه های سياسی و ايو لوژیک کمونيستی و انديشهء اسلام سياسی بيشتر در ميان جوانان رشد می کرد و هواه خواهانی بيشتری می يافتند. بسياری از روشنفکران افغانستان به اين باور اند که اگر دموکراسی و مطبوعات آزاد عمر درازتری می داشت و نشريه های ليبرال و متکی به اصول دموکراسی در کشور به قوت بيشتری می رسيد، بدون ترديد نشريه های ايولوژک سرانجام برای چنان نشريه هايی جای خالی می کردند؛ ولی به سبب کوتاهی عمرمطبوعات آزاد چنين نشد.

آين دوره برای مطبوعات افغانستان تجريهء بسيار مهمی به شمار می آيد؛ مگر چنان دولت مستعجيلی دیر نپاييد و سرانجام داود خان با همکاری حزب دموکراتيک خلق افغانستان در نتيجهء يک کودتای نظامی قدرت در کشور را قبضه کرد و بدينگونه يک بار ديگر مطبوعات آزاد و دموکراسی در افغانستان خفه گرديد. چنان که در دوران داود خان نه قانون مطبوعاتی در کشور وجود داشت، نه پارلمانی و نه هم آزادی های مدنی.

 

 اثر گذاری مطبوعات اين دوره بر رشد بشری

 

دراين دوره در افغاستان نشريه های ا يدیولوژیک پديد آمد. انديشه های کمونيستی علاوه بر محمل های ديگری که داشت، به وسیلهء نشريه های خلق، پرچم و شعلهء جاويد درجامعه پخش می گرديد. اين نشريه ها هواخواهان زيادی داشتند. بسياری از جوانان از مطالب نشراتی اين نشريه ها به گونهء مهمترين مواد آموزشی در جهت فراگيری تيوری های کمونيستی استفاده می کردند. در جهت ديگر نشريه گهيح برای جوانانی که انديشه های اسلام سياسی را دنبال می کردند نيز چنين موقعيتی را داشت.

جدل های ايديو لوژيک و بحث های داغ سياسی بيشتر در مطبوعات اين دوره به چشم می خورد. آما بيشترينه اين بحث ها و جدل ها نه در جهت رسيدن به يک تفاهم اجتماعی – سياسی بود؛ بلکه بیشتر هدف بر سر بيمقدارکردن انديشه ها و شخصيت های مخالف سیاسی دور می زد. چنين بحث هايی با چنين روحيه يی روز تا روز شگاف، درميان حلقات روشنفکر جامعه را بيشتر می ساخت.  نتايج ناگوارچنين بحث و جدل های تخريبی را در دوره های بعدی می توان به روشنی ديد . چنان که زمانی که حزب دموکراتيک خلق در نتيجهء يک کودتای خونين در اپريل 1978 به قدرت رسيد حتی دو جناح خلق و پرچم که در حقيقت دو شاخه از يک تنهء واحد بودند، نتوانستند يکديگر را تحمل کنند، چه برسد به اين که احزاب و جريانهای سياسی ديگرتحمل شود.

نشريه های هم که در محدودهء انديشهء اسلام سياسی تبليغات می کردند، روحيهء جوانان وابسته به اين انديشه را چنان پرورش می دادند که آنها تمام جوانان ديگر را کمونيست می پنداشتند. غير از اين نشريه های آزاد و غيردولتی ی هيچ نتوانستند که به گونهء اعضای خانوادهء جامعهء مدنی با يکديگرهمکاری کنند. درميان آنها روابط  غير دوستانه يی حاکم بود. چنان که هر باری که يکی از اين نشريه ها به وسيلهء دولت تعطیل می شد؛ نه تنها نشريه های ديگر آز آن دفاع نمی کردند؛ بلکه اين امر سبب خشنودی آنها نيز می گرديد. شايد همين امر بود که با وجود اين همه نشريه و موجوديت قانون اساسی روزنامه نگاران نتوانستند تا انجمن صنفی خود را به وجود بياورند. اين امر را می توان بزرگترين نقطهء ضعف مطبوعات اين دوره به شمار آورد.

ادبيات سیاسی، شعرسياسی و داستان سياسی در مطبوعات اين دوره بيشتر از هر زمان ديگری چهره می نمايد. درهمين سالها اکثر نشريه ها و به خصوص نشريه های حزبی و آزاد بيشتر به شعر سياسی اهميت دادند و از آن به حيث يک وسيلهء مبارزه استفاده کردند. قابل توجه اين است که بخشی بيشتر اين شعر های سياسی در اوزان نیمايی سروده می شد و انتشار چنين شعر هايی درجهت ديگر سبب گسترش بيشتر شعر نيمايی در ميان نسل جوان و هواه خواهان اين شعر گرديد.

مطبوعات ا فغانستان در اين دوره به منابع اطلاع رسانی بين المللی، مطبوعات و رسانه های کشور های ديگر توجهء بيشتری نشان داد و اين امر سبب شد تا ميزان ترجمه در کشور افزايش يابد. البته ترجمهء آثار ادبی  دراين دوره نيز به مقايسهء دوره های ديگر چشمگير تربه نظر می آيد. استفاده از منابع خارجی و ترجمهء انها خود زمينهء شناخت شاعران ، نويسنده گان و شخصيت های فرهنگی کشور های ديگر در افغانستان را سبب گرديد.

ژانر ادبی طنز در مطبوعات اين دوره به حيث يک ژانر موثرادبی و ژورناليستی بيشتر مورد استفاده قرار می گيرد. به همين گونه مطبوعات افغانستان در اين دوره به کاربرد کارتون نيز توجهء جدی نشان می دهد.

در اين ارتباط هفته نامهء ترجمان خدمت بزرگی را در پخش و اشاعهء طنز و کارتون درافغانستان انجام داده است. البته پس از ترجمان نشريهء شوخک نيز با چنين روحيه يی پا به ميدان گذاشت؛ ولی ازنطرکيفيت کار، شوخک هيچگاهی نتوانست که با ترجمان دوشاوش به پيش برود.

بحث های داغی ایديولوژيک و بحث های سياسی در مطبوعات اين دوره انگيزهء خوبی را در ايجاد زمينهء مطالعه در کشور به وجود آورد. از نقطه نظر گسترش فرهنگ مطالعه در ميان اقشار آموزش ديده و دانشجويان، دههء دموکراسی را می توان يکی از دوره های استثنايی در افغانستان به حساب آورد.

چنان که هم اکنون شماری زيادی از شاعران، نويسنده گان و شخصيت های اجتماعی – فرهنگی و سياسی شناخته  شدهء کشور همان هايی اند که دردورهء دموکراسی فعاليت های فرهنگی وسياسی را آغاز کرده بودند.

محور عمدهء حوادث سياسی بيست و چند سال گذشتهء افغانستان را احزاب دههء دموکراسی و شخصيت های سياسی اين دوره تشکيل می دهند.

نوع تفکرليبراليستی نيز به وسيلهء مطبوعات اين دوره در افغانستان ا شاعه يافت؛ ولی ازآن جايی که شاه نتوانست جرأًت کند تا قانون مطبوعات را امضا نمايد، بناً احزاب قوی ملی با انديشه های آزاديخواهانه به وجود نيامد. و جريانهای هم که با چنين شعارهایی به وجود آمده بودند؛ درهياهوی مبارزات مطبوعاتی جناح های تند روی چپ و راست ، نتوانستند که قامت راست نمايند. بناً می توان گفت که ظرف سی سال گذشته جای يک انديشهء ملی متکی بر معيار های جهانی دموکراسی؛ حقوق بشر و آزادی فردی در کشور خالی بوده است. هم اکنون نيز کمبود چنين انديشه يی و کمبود چنين احزابی توانسته است مشکلات جديی را بر سر راه رشد و انکشاف افغانستان به وجود بياورد.

برای نخستين بار دراين دوره شماری از نشريه های به اصطلاح آزاد به نوع اخاذی پرداختند. یعنی چنين نشريه هايی افرادی را تهديد می کردند که اگر به آنها کمک نکنند دربارهء آنها مطالبی را به نشر می رسانند تا شخصيت آنها در جامعه مورد سوال قرار گيرد. بدبختانه اين بزرگترین نقيصهء مطبوعات اين دوره به حساب می آ يد.

البته پس از کودتای 1973 داود خان، دکان تمام نشريه های غيردولتی درافغانستان بر چيده شد و نظارت شديدی بر نشريه های دولتی اعمال گرديد و درعرصهء ادبيات تنور مديحه سرايی گرم شد. اما اين مساله را نبايد فراموش کرد که دراين دوره تحقيقات ادبی و علمی- تاريخی در کشور رونق بهتری پيدا کرد و اين امر سبب تقويت آن نشريه هايی گرديد که به وسيلهء بعضی از نهاد های ادبی و اجتماعی- فرهنگی مربوط به دولت به نشر می رسيدند.

 

جمهوری داود خان و چگونه گی مطبوعات

 

داود خان با کوتای 1973 که خود آن را انقلاب سپيد می خواند بر تمامی مظاهر زنده گی دمو کراتيک در کشور نقطهء پايان گذاشت. قانون اساسی لغو گرديد. پارلمان منحل شد. احزاب سياسی اجازهء فعاليت های علنی خود را ازدست دادند. نشريه های حزبی و آزاد از فعاليت بازماندند و بدينگونه يک بار ديگر سايه سنگين سانسور بر مطبوعات افغانستان حاکم گرديد.

غير از اين در نظام جمهوری داود خان تلاش هايی  نيز صورت گرفت تا تمام فعاليت های روزنامه نگاران، چاپ و انتشار کتاب، کانفرانس های خبری، فعاليتهای سينمايی با سياست های مطبوعاتی و فرهنگی دولت هم آهنگ گردد. چنان که جهت رسيدن به اين هدف اساسنامه های زيرين تهيه و مورد اجرا قرار گرفت:

 

1 - اساسنامهء مطابع دولتی

2- اساسنامهء افغان ننداری

3- اساسنامهء افغان اعلانات

4- لايحهء جوايز مطبوعاتی و کلتوری

 

 داودخان تا آخرين روزهای قدرت خود به هيچ نشريهء آزاد و غيردولتی اجازهء انتشار نداد؛ ولی او مطبوعات دولتی را با پايه گذاری يک رشته نشريه های ديگر در مرکز و ولايات کشور گسترش داد. مثلآ می توان از نشريه های زيرين نام گرفت:

روزنامهء جمهوريت، روزنامهء کندز، روزنامهء فارياب، روزنامهء ديوه در شبرعان، هفته نامهء سيستان، دوهفته نامهء عاطفه، مجلهء آواز ( پشتون ژغ )، ماهنامهء پوليس، دوماهنامهء بخوان و بدان، دوماهنامهء فلکلور، فصلنامهء بلخ، فصلنامهء رهنمايی، فصلنامهء کابل، فصلنامهء کندهار و جريدهء هلمند.

البته در کنار اين نشريه ها نشريه های دولتی گذشته نيز در مرکز و ولايات کشور  به کار نشراتی خود ادامه می داند. خط نشراتی اين نشريه ها را عمدتاً شخصيت سازی داودخان و تبليغ نظام جمهوریت او تشکيل می داد.

مطبوعات اين دوره به مانند مطبوعات دورهء هاشم خان و دورهء صدارت داود خان متکی بر نظام ديکته و استبداد بود. هرچند به سبب ايجاد يک رشته نشريه های ادبی – فرهنگی و کانفرانس ها و سمينار های علمی در ارتباط به شخصيت های علمی فرهنگی زمينهء مفيدی در جهت گسترش تحقيقات ادبی و علمی – فرهنگی پديد آمد؛ ولی دولت حاضر نبود تا کوچکترين انتقادی در ارتباط به مشکلات و مثایل سياسی – اجتماعی در مطبوعات مطرح گردد.

مطبوعات اين دوره تلاش داشت تا از نظام داود خان را چنان مدينهء فاضله يی توصيف کند. مساله يی ديگر اين که سنت شبنامه نويسی  در سالهای حاکميت داود خان گسترش يافت و شماری از جريانهای سياسی جهت بيان ديد گاه های خود در ارتباط به مسايل عمدهء سياسی – ملی به پخش شبنامه ها بيشتر توجه نشان دادند.

انتشار شبنامه درافغانستان بخشی از تاريخ سياسی – اجتماعی کشور را تشکيل می دهد و اين امر خود نياز به تحقيق جدا گانه يی دارد.

 

چگونه گی مطبوعات افغانستان در سال های اشغال

 

 دوران حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان و سالهای تجاوز اتحاد شوروی پيشين مطبوعات کشور کاملاً بر يک نظام ديکتاتوری کمونستی استوار بود.

در جهت ديگر دراين دوره مطبوعات به طور لگام گسيخته يی به تبليغ انديشه های لينين و مارکس می پرداخت و ذکر نام مارکس و لينین در نوشته ها و گزارش ها به يک اصل مهم بدل شده بود. هرچيزی که می نوشتی بايد حتماً در جايی ذکر می شد که رهبر پرولتاريای جهان دراين ارتباط چنين گفته است و يا مارکس اين گونه می فرمايد. مطبوعات اين دوره شايد از کم خواننده ترين مطبوعات در افغانستان به شمار می آمد. هرچند نشريهء حزب - حقيقت انقلاب ثور- و بعداً پيام از پر تيرايژ ترين نشريه ها در طول تاريخ مطبوعات افغانستان بوده باشد؛ ولی اين نشريه به گونهء جبری بالای اعضای حزب، کارمندان دولت، سازمان جوانان، قطعات ارتش و اقشارگوناگون مردم به فروش می رسيد و مردم از هراس اين که ضد دولت معرفی نشوند و سرو کارشان به زندان نکشد اين نشريه رامی خريدند، بی آن که رغبتی به مطالعه آن داشته باشند.

اين دوره را می توان از سياه ترين دوره های مطبوعات در افغانستان به شمار آورد. گرداننده گی تمام نشريه ها در شهر کابل و ولايات کشور به اعضای حزب سپرده شد و يا هم به کسانی سپرده شد که چندين بار بدتر از اعضای حزب بودند.

 دراين دوره به مفهوم کامل آن، روشنفکر کشی در کشور آغاز يافت و اين امر نه تنها مطبوعات؛ بلکه عرصهء پژوهشهای فرهنگی را نيز صدمهء سنگينی زد.

در کليت در مطبوعات اين دوره يک نوع زبان کليشه يی سياسی حاکم گرديد.

زبان تبليغاتی نشريه ها در ارتباط به مخالفان دولت و کشور های که مخالف تجاوز اتحادشوروی در افغانستان بودند، زبانی بود آميخته با دشنام و به دور از معيار های و موازين مطبوعاتی.

چنين زبانی در درازای چندين سال بلاخره به يک شيوهء منفی در مطبوعات افغانستان بدل گرديد. هرچند دولت و حزب می کوشيد که باگسترش تبليغات در ارتباط به تيوری مارکسيسم اين انديشه را در ميان به اصطلاح کارگران افغانستان گسترش دهد؛ ولی از آنجايی که چنين تبليغاتی خيليها ناشيانه و متعرضانه به رسوم و يک رشته از باورداشت های ملی و مذهبی مردم صورت می گرفت،  برای حزب و دولت نتيجهء منفی به بارمی آورد و آن اين که مردم باور پيدا کردند که کارکرد های اين دولت براساسات دين استوار نيست. بناً مردم روز تا روز نه تنها از دولت فاصله گرفتند؛ بلکه به جبههء مخاف آن نيز پيوستند.

با اين حال در زمان دکتر نجيب الله بر شمار نشريه ها افزوده شد و به ظاهر بعضی از نشريه های آزاد به وجود آمد؛ اما هيچکدام اين نشريه ها نمی توانستند مسايل جدی سياسی – اجتماعی را مطرح کنند. هرچند در شماری نشريه ها انتشار مطالب انتقادی آغاز ياف؛ ولی اين انتقاد ها بيشتر به مسايل دست دوم و سوم می پرداخت تا مسالهء اساسی. مثلاً تا آخر هيج نشريهء نتواست بگويد که اتحادشوری به ا فغانستان تجاوز کرده است. نشريه های به ظاهر آزاد اين دوره يا به وسيلهء دولت پايه گذاری شده بودند، يا هم به وسيلهء جناحبندی های درون حزبی .

غيراز اين در اين دوره يکی چند نشريهء حزبی هم وجود داشت . البته اين احزاب و سازمانها با دولت کنار آمده و با حزب دموکراتيک خلق که در زمان نجيب نام وطن به خود اختيار کرده بود ايتلاف نموده بودند.

به هر صورت در دوران دکترنجيب شماری از نشريه های ادبی و فرهنگی – اجتماعی مربوط به بعضی از سازمانها ی اجتماعی و نهاد های علمی وضعيت بهتری پيدا کردند. هر چند حکومت دکترنجيب کدام قانون مطبوعات را نافذ نکرد؛ ولی او سياستی را به نام مشی مصالحهء ملی روی دست گرفت که به ظاهر می خواست با مجاهدين يک حکومت ايتلافی بسازد؛ مگر مجاهدين نپذيرفت. دراين دوره اندکی از آن سختگيری های پيشين کاسته شد و اين امر تا حدودی زبان انتقاد را وارد مطبوعات کرد. حتی اخبارهفته که اساساً يک نشريهء ساخته شده به دست دولت بود و ظاهراً نشريه غيردولتی قلمدادمی شد برای نخستين بار گقتگو هايی را با بعضی ازفرماندهان و شخصيت های مخالف دولت و از جمله با فرمانده احمد شاه مسعود انتشار داد. روزنامهء پيام وابسته به حزب هم تا حدودی به انتثار انتقاد از وضعيت پرداخت. نشريهء آزادی  به سبب انتشار يک مطلب انتقادی مصادره شد و مدير مسوول آن سخی غيرت مدتی را در زندان به سر برد.

می توان گفت که پس از يک دهه و اندی سکوت و اضطراب يک بارديگر در آخرين سالهای حکومت نجيب باب بحث ها و گفتگو هايی محدود در مطبوعات افغانستان بازشد؛ مگر هنوز چنین بحث هايی به نسج و قوامی نرسيده بود که مجاهدين بر کابل تسلط پيدا کردند.

 

مجاهدين و مطبوعات

 

مجاهدين کار مطبوعات خود را به حيث يک وسيلهء مهم تبليغاتی در پاکستان آغاز کردند. تنظيمهای هفت گانه هر کدام در پاکستان نشريه هايی داشتند و بدينوسيله تبليغات حکومت کابل را پاسخ می دادند.

اما در کابل، در زمان حکومت پروفيسور برهان الدين ربانی قانون تازهء مطبوعات نافذ گرديد. سالهای حاکميت مجاهدين در کابل سالهای بسيار دشواری بود. می توان ا ين سالها را سالهای جنگهای تنظيمی و سالهای جنگ با طالبان خواند.

با اين حال دراين سال ها چند نشريه غيردولتی در کابل پايه گذاری شد. مانند نشريهء هفته نامهء کابل، صبح اميد، فرياد عصر، هنداره، شهر، ارشادالنسوان، بالاحصار...

اين نشريه ها هرچند انتقاد هايی را در ارتباط به کار کرد دولت، جناح های دولت، قومندان سالاری و مسايل مربوط به مشکلات زنده گی شهری، فساد در ادارات دولتی انتشار می داند؛ ولی نهايتاً آماج انتقاد ها بيشتر متوجه گروهها و جناح های رقيب می گرديد.

يکی از دلچسب ترين حوادث مطبوعاتی دراين دوره مربوط به مطلبی انتقادی می شود که استاد سيد مسعود - استاد دانشکدهء اقتصاد دانشگاه کابل در ارتباط به و ضعيت آن روز دانشگاه کابل نوشت و در هفته نامهء کابل به چاپ رساند.  در اين نوشته او برمسايل مالی دانشگاه و يک رشته نا رسايی های ديگر با زبان آميخته با طنز انتقاد کرده بود. همين که نوشته به چاپ رسيد، شورای علمی دانشگاه کابل تشکيل جلسه داد و استاد مسعود را از کرسی استادی دانشگاه محروم ساخت.

اين که دانشگاه به ابتکار خود رای به اخراج استاد مسعود داده بود و يا اين که از منبعی چنين هدايتی بود بر من معلوم نيست.

 نشريه های آزاد اين دوره اساساً به ابتکار شماری ازشخصيت های فرهنگی مجاهدين و يا هم بنا بر علاقه مندی بعضی از جناح های دولت پديد آمده بودند، بناً نمی تواانستند که با آزادی تمام عمل کنند.

ناگفته نبايد گذاشت که در دوران مجاهدين شماری نشريه مربوط به تنظيم ها در پشاور به چاپ می رسيد و بعداً در کابل و شهر های ديگرکشور پخش می گرديد. در کليت مطبوعات اين دوره خواننده گان قابل توجهی نداشت. نشريه های ادبی و فرهنگی – اجتماعی کاملاً سقوط کردند. مثلاً انجمن نويسنده گان افغانستان در درازای پنج سال دوشمارهء فصلنامهء ژوندون را انتشار داد. چاپ کتاب وضعيت بد تراز اين داشت بازهم انجمن نويسنده گان را نمونه می آورم در تمام دورهء حکومت مجاهدين تنها يک جلد کتاب انتشار داد. درحالی که همين انجمن در دوران حکومت حزب دموکراتيک خلق افغانستان اضافه ازدو صد و شصت عنوان کتاب به زبان های فارسی دری، پشتو و ترکی ازبيکی به چاپ رسانده بود.

نشريه های دولتی دراين سالها بدترين وضعيت را نسبت به گذشته داشتند و خواننده گان خود را نسبت به ميزان نگران کننده يی از دست داد.

به يک مفهوم در دوران طالبان چيزی به نام مطبوعات وجود نداشت. تمام نشريه ها درافغانستان ازشمار انگشتان دو دست بلا تر نمی رفت. طالبان مطبوعات را با چنان نظارت شديد فاشستی و مذهبی رو به رو کردند که روی تمام ديکتاوران، جانيان و فرهنگ ستيزان جهان را سپيد ساختند.

 

 

 

ادامه دارد

 


 

 

 

صفحهء اول