Updated : 13 - November - 2005

 

 

مشت های بسته

 

(رمانی از ويلهلم موبری با ترجمه مسعود مرادی) ادبيات داستانی در گسترهء تحول زبان فارسی ـ دری جايگاه ارجمندی دارد و در عرض يک قرن اخير، نويسندگان بزرگی چون علامه دهخدا، محمد علی جمالزاده، بزرگ علوی، صادق هدايت، صادق چوبک، محمود دولت آبادی، احمد گلشيری و ....

اکرم عثمان

 

 

صد هزار پشن

 

پتوی غربت خود را به دوش كرد و بگفت:

” پرنده در سفر خويش بس كه تنها بود“

زمين دلهره و ترس می گشودش دام

كسی نگفت كه: ” ای يار!

پرنده در سفر خويش هيچ تنها نيست“

همه ردای شب اضطراب را بر تن

بشير ســـخاورز

 

 

تری را ری؟

 

(مصاحبه با سميع حامد، وجيهه و فريد رستگار) در باره  آلبوم « آلوچه » که  یک مجموعه ترانه برای کودکان است و در باره آلبوم تازه آهنگ های وجیهه و فرید رستگار به نام « تری را ری» از بی بی سی چیز هایی شنیده بودم و خواستم به همین بهانه با  داکتر سمیع حامد ، وجیهه و فرید رستگار...

ژکفر

 

 

سوگسرود ها

 

هنگامی كه ميمردم، آوای پرواز مگسی را شنيدم

خموشيی ميان اتاق

چونان آرامش هوا در فاصله خشمهای توفان بود

چشمهای تماشاييان اشكها شان را خشك كرده بودند

و نفسها ـ كه خداوند گواه باد ـ

در واپسين منزل

برگردان: صبورالله سياه سنگ

 

 

صورخيال در کلام بيدل

 

صور در لغت بمعنی صورت هاست و خیال را معانی مختلف باشد از قبیل: ذهن، مخیله، در روانشناسی قدیم ( علم النفس)، یکی از خواص باطن، قوه ایکه در غیاب اشیا تصویر آنها را در ذهن حفظ میکند، سلسله ای از تصورات که بدون ارتباط منطقی در ذهن ظاهر میشود، تصورات بی پایه ...

سميع رفيع

 

 

و شاعری، ميميرد!

 

قلم اش را بر میدارد میخواهد چیزی بنویسد. کلمات از قلم و ذهن اش همزمان فرار میکنند. حافظه اش یاری نمی دهد. بار ها اتفاق افتاده بود تا دست به قلم میبرد بارانی از کلمات بر مغز اش هجوم می آوردند طوریکه میماند، اول کدام یک را بنویسد ولی حالا چی ؟ ساعتی ست که حتی یک کلمه ای یک...

پـــويـــا

 

 

"سياست در قلمرو کله" و دو طنز ديگر

 

عصریک روز، به یکی از سلمانی های شهر رفته بودم تا موهای خارپشتک مانندم را در این بی آبی و بی برقی از بیخ وریشه چپه تراش کنم. وقتی مقابل آینهء سرتراشی نشستم، سلمانی سالخورده، چادر لکه لکه و پرمویش را به دور گلویم بست. سروگردنم را با آب شیرگرم مشتمال کرد وبعد تیغ...

احسان سلام

 

 

عطر خدائی

 

ماهرويان

در تن شان عطر بسيار زنند

هم از گل انار زنند

هم از مشک عطار

از نرگس و ياسمن

و از هرنوع گل بيخار زنند

امام عبادی

 

 

ميخک های سرخ

 

وطندار عيد  خوش  باشد  برايت

سر دشمن  به  زير  کفش  پايت

نمی خواهم شوی دلگير به غربت

سرود   شاد   بهارا ن    صدايت

صفای عيد بدل نشتر زده باز

به قلب زا ر من خنجر زده باز

ناتور رحمانی

 

 

مزه ای چوکی!

 

بعد از آنکه جلندر خان از ریاست  مابر کنار شد برات گل که رویه بسیار خوبی داشت رئیس ما مقرر شد او برهر کس حتی به مامورین رتبه  ده  و اجیران از جایش میخیست و  مانده نه باشی همرایشان میکد و در آخیر هم تا در همرایی شان میکد.

مه از ای احترام رئیس به کرامت انسانی...

محمود نظری

 

 

نگاهی گذرا بر کتاب "تاريخ يمنی"

 

ابونصر محمد بن عبدالجبار عتبي (م 427 هه.ق) اهل ري كه مدت طولاني در دستگاه ابوعلي سيمجور و ناصرالدين سبكتگين به سر ‌برده و چندي هم سمت نيابت شمع المعالي قابوس را در خراسان داشته و مدتي در نيشابور نزد امير نصربن ناصرالدين سبكتگين سپهسالار خراسان ...PDF

يحيی حسينی

 

 

گلايه ها!

 

نفرتش را همه بسته است چوزنجیر زبانم

یارب از جورویش بازچه تزویر برانم 

من نه بد بودم و نه باز بدی یاد کنم

که هراس شب تاریک به تفسیر بخوانم

سوخت دل در نفس رنجش امواج رهش

ازکه پرسم که درین رنج، به چه تقصیر روانم

عبدالله جاغوری

 

 

تـــرانــــه

 

 

باز آن صنمی مسلهء ساز آمده بود

آن الهه ی واپسین ناز آمده بود

ای دوست اگرخطای رفت ست ببخش!

کان توبه شکن دوباره باز آمده بود

 

داود درياباری

 

 

پشت در های بسته

 

...جلسهء وسیع وزیران و والیان ولایات کشور تحت ریاست جلالتمآب رئیس جمهور امروز در تالار جلسات کاخ ریاست جمهوری دایر گردید. در این جلسه که بمناسبت یکسالگی حکومت منتخب افغانستان برگزارمیگردد، موضوع آن بررسی کار و فعالیتهای یکسال گذشته حکومت و پیشنهاد...

عزيز عليزاده

 

 

 

 

 

 

 

رهنورد زرياب و جايزه ادبی نوبل

 

آقای زرياب يک جهان سپاس و تشکر از اينکه فرصت تان را در اختيار ما گذاشتيد. هارولد پينتر امسال درحالی برنده ی جايزه ادبی نوبل شد که همه را غافلگير کرد. به خاطر اينکه اسمش درفهرست نامزدهای اصلی نبود. به عنوان يک نويسنده و منتقد زبان فارسی شما را هم غافلگير کرد؟

 منبع: راديو صدای آلمان

 

 

صدا و آيينه در يک بامداد رنگين

 

يادداشت کنونی به سه نکته ميپردازد: ارزش گمشده در ترجمهء سه شعر پرتو نادری با عنوانهای "صدا"، "آيينه" و "در يک بامداد رنگين"، نيمرخی از برنامه های "مرکز ترجمهء شعر" در انگلستان، و بازشناسايی چند مترجم برازندهء شعر افغانستان.

 اميدوارم نخواسته يا ندانسته، ...

صبورالله سياه سنگ

 

 

عيدت مبارک

 

در روشنایی خاکستری رنگ صبح، دخترک میان جوی قد راست کرد و با خوشحالی به میان دستش دید.  اشتباه نکرده بود.  راست است.  میوه است.  ناک، ناک چینایی!

پسرکی که در پهلویش با چوبی میان کثافات می گشت، با دیدن ناک بی اختیار ...

پروين پژواک

 

 

برای تو ای چون کوه استوار...

 

بال مرا ميدهد ، يار، که پرواز کن
رو به فلک پر بزن، بر همگي ناز کن
گر دو جهان غم شود، شکوه و ماتم شود
يار مني غم مخور، چنگ بزن ساز کن
اندوه و غم گر ترا، مار شد و اژدها
موسي يي عصري اعصا، افگن و اعجاز کن

شيون

 

 

مطبوعات آماج گفت و گو...

 

(گفت و گويی با رحمت الله بيژنپور) آری، مراجعه به مطبوعات به گردش تشنه در جستچوی آب و باری هم به خيال آب در ولوله های سراب همانند است. در جامعه سنت گرا و ارزش گريز، هر نسلی در تسلسل تاريخی خويش سر ستيز دارد. در داغستان سياست مبتذل عمومی، يا در آشفته بازار مکارگی و...

سالار عزيزپور

 

 

ترومرغيزم

 

به اجازهء خروسان، ماکیان ها، جوانمرغان و چوچه مرغان عزیز...

مقدم شما را در این گردهمایی بزرگ و اجلاس تاریخی خیر مقدم می گویم.  حال از استاد بزرگوار محترم مرغاسانپور خواهش می شود تا روی ستیژ تشریف آورده پیرامون اهداف این گردهمایی...

هژبر شينواری

 

 

اشباح دامن غرب را رها نميکند

 

حضور ارواح در زنده گی روزمره غربيها و عمارتهای آنها چيزی تازه ای نيست. از 35 - 40  سال قبل که ميتوانستم چيزی بخوانم در برخی از مجله های افغانی و ايرانی با اين موضوع آشنا گشتم که اشباح دامن مردم غرب را چسپيده بودند. اکنون هم که به اين ديار رسيده ايم ميبينيم که اين...

عوض حصارنايی

 

 

مناجات

 

شب است و طفل درونم پیهم می گیرید.

رنگ متن این دنیا فولادی است.

ای خدا!،

به سفیدی و سیاهی اش قسم،

که نه خوب است و نه بد .

آنچه در این میانه هست، معما ست!

گل احمد حکيمی

 

 

عاشق جنگل

 

بخوان تــــرانهء عشــاقِ عاشقانه تــــرين

ســرود روشـــنِ صبحِ درين شبانه تـــرين

غروب خســته خونين دلانِ مهجــــــورم

 بخوان غروب غريبم به آشيـــــانه تــرين

بخوان بخوان که نوای تو همنوای منست

نوای نالــــهء مـــا را به بيکـــرانه تــرين

سالار عزيزپور

 

 

پناهنده!

 

چه روز پر گناهی بود،

چه شبهای سیاهی بود

که ناگه از جنوب، دیوی کلاه دین بسر پو شید!

مسلمانی دگرگون شد،

و یک شیطان، دیگر شیطان را « بو » گفت

و مردم هم ، بسان بره های روز قربانی،

دستگير نايل

 

 

تحفهء عيد

 

نــگاهــم کــن

            بــســوزان

ازکــران تــا بـه کــران وجــودم را

                                         بـا آتـش نگـاهـت

زیرا

    عـید رسید

عزيز عليزاده

 

 

چراغ

 

مثل هر شب
چراغ نفتی روی چراغ پایه .
من
و پیر مردی که هر لحظه می میرد.
فتیله می سوزد
و چراغ را روشن نگه می دارد.

الهام غرجی

 

 

بزرگان کوچک

 

مدتها بود که آصف اصرار داشت که حتی برای یک بار به خانه کاکااستاد برویم . گپ استادی که کاکایش بود همیشه برسرزبانش بود. درهرجا ;درهنگام کار، دروقت آشپزی، درزمان خوابیدن ودرهمه جا. درهرموضوع گپ  مجلس را کشان کشان وبا ده ها ترفند به تعریف از شخصیت استاد...

سيد بصير مجاب

 

 

 

 

 

 

استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد

 

This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or higher