© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

يازدهم نوامبر در برخی از کشورها "روز ياد آوری" و نکوداشت کشتگان جنگ جهانی نخست و جنگهای ديگر است. امروز بسياری از کسان به رفتگان خواهند انديشيد و به اينکه آيا مرگ مهمان يا ميزبان راستينی نيست؟ مرگ بگويد يا نگويد به ديدار ما می آيد، بخواهيم نخواهيم، ما را ميپذيرد، و زيباييش اين است که آزرده نميشود، خشم نميگيرد و در نيمه راه رها نميکند. و اگر مرگ نميبود، زندگی چه زندان بزرگی ميشد.

س س

ريجاينا (کانادا)

يازدهم نومبر 2005

 

سوگسرود ها

 

سراينده: Emily Dickinson

برگردان: صبورالله سياه‌ سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

 

مرگ _ ۱

 

هنگامی كه ميمردم، آوای پرواز مگسی را شنيدم

خموشيی ميان اتاق

چونان آرامش هوا در فاصله خشمهای توفان بود

 

چشمهای تماشاييان اشكها شان را خشك كرده بودند

و نفسها _ كه خداوند گواه باد _

در واپسين منزل

به هم آميختند

 

پاره‌ های تنم را به ديگران واگذار كردم

من يادگارهايم را وصيت ميكنم

 

در ميان روشنی و من

مگسی در ميانه آمد

با صدای پروازش: شوم موهوم و بيقرار

سپس پنجره‌ ها فروريختند

و من ديگر يارای ديدن را از دست دادم

 

[][]

 

 

 

مرگ _ ۲

 

پس از چاشتگاهان زمستان

روشنی سراشيب ناگزيری

چنان آهنگهای كليسا بر ما فشار می ‌آورد

و زخم ناسوری بر جا ميگذارد

به جای نشانه ناپيدای زخم

دگرگونی گنگی در سرزمين احساس ميتوان يافت

 

او نوميدی پنهان و اندوه بيكران،

فرستاده از آسمان است به نشانی ما

كسی نميتواند به او چيزی ياد دهد

 

هنگامی كه می ‌آيد

زمين گوش فرا ميدهد

و سايه ‌ها نفسها شان را در سينه بازداشت ميكنند

و هنگامی كه ميرود

به موجه‌ يی ميماند

كه بر نگاه مرگ نشسته باشد

 

[][]

 

 

 

مرگ _ ۳

 

چون نميتوانستم برای مرگ درنگ كنم

او مهربانانه برايم ايستاد

 

اسپها تنها ما را باخود ميبردند

و بيمرگی را

 

به آهستگی ميرانديم

او شتابی نداشت

من كار و بيكاريم را

به پاس نجابت او گوشه ‌يی گذاشته بودم

 

از دم آموزشگاهی ميگذشتيم كه كودكان هنگام تفريح

در حلقه يی بازی ميكردند

از كنار كشتزاری گذشتيم كه دانه ها خيره خيره نگاه مان ميكردند

از برابر آفتابی گذشتيم كه آهنگ نشستن داشت

_ بلكه آفتاب از برابر ما گذشت _

 

قطره‌ های شبنم، سرد و لرزان

در پناه ديبای نازك پيرهنم فروچكيدند

 

در برابر خانه ‌يی درنگ كرديم كه چون آماس خاك مينمود

بامش به دشواری پيدا بود

و كنگره‌ هاش زمين را بوسه ميداد

 

اينك از آن گاه

سده‌ هايی كه خود را كوتاهتر از روز ميپندارند، سپری شده اند

 

گمان بردم كه اسپها رو به سوی ابديت ميتاختند.

 

[][]

 

اشاره ‌ها

 

١) بانو Emily Dickinson (1830 - 1886) يکی از سيماهای برازنده در تاريخ ادبيات امريكاست. با آنكه نزديک به صدوبيست سال از مرگ شاعر ميگذرد، سروده‌ هايش همچنان از جايگاه شايسته يی برخوردار اند.

 

٢) سوگسرودهای بالا كه از The Norton Anthology of Modern Poetry, Norton, USA, 1996 گزيده شده اند، عنوان نداشتند و چنين شماره گذاری شده بودند: غزل ٢٥٨، غزل ٤٦٥، و غزل ٧١٢.

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول