سنجش حقوق ملی در بوتهء ارزش های حقوق فراملی

 

سرسخن اين شماره، نوشته داکتر محمد اکرم عثمان

 

 

 

گزارش ها و تصاوير از برنامه های بزرگداشت از
 هشتم مارچ روز جهانی زن و کنسرت هنرمند محبوب هنگامه

 

    

 

برای خواندن گزارش لطفا روی عکس های بالا کليک کنيد

 

---------------------------------------------------

 

بهار غربت

 

دور از وطنم ، ای دوست، در هجر بهار اینجا

آرام نمیگیرم بی صبر و قرار  ایــــنجـــــــــــا

عمـــــــری که شد از هستی در دامگه  غربت

از درد نشان دارد يا از تـــــــب يار اینجــــــــا 

در انجـــمن و خــلوت ، با غصه و با حســرت

با یاد وطـن سوزم ، پروانه تبــــــــار اینجــــــا

با دکلمهء اين سروده از: فريبا آتش

 

بهار مانيلا

 

يادم است

هفده ساله بودم

بهار مانيلا يادم است

سايه‌ های پر و خالی انتظار يادم است

تو به من لبخند ميبخشيدی و من كودن زير لب ميگفتم: ...

برگردان: صبورالله سياه سنگ

 

 

آن دو

 

روزی که او به دنیا آمد، پدرکلانش برایش انگشتری از نقره و سنگ تراش خورده ساخت.  زیرا پدرکلان او را از همان آغاز دوست داشت:

روزی این به انگشتش جور خواهد آمد.

 پدرکلان برای او گهواره ای از چوب برابر به اندازه اش ساخت و او را ...

پروين پژواک

 

 

علامه اقبال

 

اقبال مسلمان است و انديشهء او انديشه ايست که دين نقش تعين کننده در آن دارد، به عبارت ديگر بايد او را متفکر دينی خواند. مشرب او مشرب عارفانه است، اما عرفان او و عرفان تصوف اسلامی افراطی کاملاً منطبق نيست.

او همچون همه عارفان «دل» مرکز...

امام عبادی

 

 

به بهانهء درگذشت سياوش کسرايی

 

هفتم فبروری سال ٢٠٠٥ نهمين سال درگذشت سياوش کسرائی شاعر حماسه ها و اميد ها بود.
نه سال پيش قلب مجروح او بواسطه عمليات قلب در شفاخانه عمومی شهر ويانا از حرکت باز ايستاد، قلبی پرشور و مملو از عشق به وطن و توده های زحمتکش. کسرائی نمونهء برجسته ای يک ...

احمدشاه عبادی

 

 

به پيشگاه مولانا

 

اي دو عــالم از تو روشن عشق فرحت زاي ما

مُلك جــــــــان و دل فدايت اي تو مـــولاناي ما

نگهت حــرف و سخن اكســـير اســـتغناي تُست

مظهر عشق و وفـــــــا اي اطلس و ديباي مـــا

شــد زمين و آســـــمان مســـت از دُر  ِِناياب تو

اي ذواد حــــــــــرف حق اي ثِقهء داناي مـــــا

سميع رفيع

 

 

نماز به زور

 

هیچ یادم نمیرود ایامیکه در کندهار بودم. نظر به جنگ های خانمانسوز داخلی مجبور به ترک زادگاهم کابل شده بودم. هوا نهایت گرم بود. مدت ها بود که باران نباریده بود. زمین سخت تشنه آب رحمت الهی بود.

شهر خالی به نظر میرسید...

فائــز

 

 

 

 

 

 

 

بهارانه

 

دير آمدی به كلبه‌ام‌، ای ‌بی ‌وفا بهار!

با يارِ آشنا نكند كس جفا، بهار!

در نورهان مقدم نوروز داشتی

تر دامن از شكوفه و گل بارها، بهار!

با باد بامداد تو می ‌بود بوی مهر

عشق‌آفرين و مژده ‌ور و جان‌ فزا، بهار!

استاد خليل الله خليلی

 

 

نوروز را گرامی داريم

 

«نوروز» پارينه يادگاری از کهن ترين نمايش نمادين زنده گی، آفرينش طبيعت و انسان است که چون يادمانی گرامی در آغاز هر سال تکرار می شود.

گويی آدمی با اين نمايش آيينی ميخواهد به طبيعت تجديد حيات و زايندگيش را يادآور شود. به برداشت ديگر:

سالار عزيزپور

 

 

اگر بهار نيايد

 

همينكه جنگها و بارانها به زندگی مجال ميداد، كتابهای آفتابسوختهء كتابفروشيهای "پل باغ عمومی” شهر كابل بار ديگر بر روی خاكها در زير آفتاب چيده ميشدند.

بسياری از كتابفروشها، بدون اينكه نام مشتريها شان را بدانند، ذوق شان را خوب ميدانستند...

صبورالله سياه سنگ

 

 

نوروز جشن طبیعت و جشن انسانهاست

 

نوروز اسم طبیعی است که کمتر به معرفی سابقهء تاریخی و ادبی نیاز دارد. این جشن باستانی زمانی آغاز میگردد که روزگار کهن زندگی و حیات را از سر می آغازد و زمانه آنچه در اوست نو میکند.موجودات گیتی حیات جدید و سال حقیقی دوره ای از ادوار خویش را...

پوهنيار محمد بشير مؤمن

 

 

نــــويــــد

 

ياران! خوش است فصل بهاری که می رسد

ناز و نگاه و خندهء ياری که می رسد

ناز شکوفه خنده نازک نسيم صبح

زيباست با وصال نگاری که می رسد

ما را شکسته نشوهء رنگين ساغرش

تا خود کند چه، رنج خماری که می رسد

محمد زرگرپور

 

 

وبرتحمل هم از چه روی دلتنگیم؟

 

بهار بود که در باغ ما خزان آمد

و باد های تباهی وزان وزان آمـد

شگوفه را به کف باد ها رها کردند

و شامگاه فقط عده یی دعا کردنـد

هجوم سرخ به جان بهار آتــش زد

و تیر تازه به پیغامگاه آرش زد

عزيزالله ايما

 

 

دختر شهر طلا

 

شهرمن از گلوگاۀ فجر طلايی ميشد و خورشيد با دست های گرم و پُر ازمحبت خويش هر گوشۀ آنرا نوازش ميکرد. بامهای کوتاۀ کاهگلی و بيره ها دل به آفتاب می دادند و در آرامش خيال لطافت پنجۀ کبوترانی را مهمان می شدند که از شوريدن چَوری کبوتربازان رَم خورده در پرش...

ناتور رحمانی

 

 

شب های سرد زمستان

 

آن روز ها، هوای سرد و آزار دهنده ای بود. چند روز قبل، برف زیاد باریده بود و کوه و دشت و صحرا از برف سفید سیمگون پوشیده شده بودند. در شهر ما وقتی برف زیاد هم می بارید آسمان به زودی صاف میشد و آفتا ب هر طرف نورافشانی میکرد و برفهایی را که درآفتاب رخ قرار داشت،...

دستگير نايل

 

 

بحران جهاني دوران پس از جنگ سرد و نقش رسانه ها

 

چيره شدن اوضاع خاص سياسي و نظامي بر جهان امروز که رسانه هاي گروهي متمايل و وابسته به سياستهاي تهاجمي محا فظه کارغرب يکي از مهمترين و سايل گسترش نفوذ و نگهداشت آن است، با يک طرح کلي از يکسو داراي حاميان و از سوي دگر داراي قربانيان خود اند....

بخش سوم :  آصف بره کی

 

 

تصوير ها سخن ميگويند

 

نام من عمران است.  پانزده سال دارم.  شاید یکسال بزرگتر و یا هم کوچکتر از آنچه که گفتم باشم.  قریب سه سال میشود که در اینجا در شهر کراچی- پاکستان زندگی میکنم.  مادرم در افغانستان است.  پدرم مرده.  پنج برادر و یک خواهر دارم که در شهر مزارشریف زندگی میکنند...

هژبر شينواری

 

 

 

 

 

استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد

 

This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or higher