آرزو
آنکه آرزو میکند
جوان است
که میتواند بدون آرزو
نفس بکشد
گلابها برای آینده
میشگفند
...................
اشعار از روزی هاوس لندر
بر گردان : فریبا آتش صادق
از « برهنه در باد » تا « انسان »
دوستی
و مهر ورزی مرز نه میشناسد. احساس بشر دوستی را نه میتوان در چهار چوب
تبار، دین و آیین،
مذهب و جنس محدود کرد. آن گاه که درد انسان
افغانستان مرز ها را پشت سر مینهد؛ انسان عراق مورد تجاوز قرار میگیرد؛
انسان فلسطین زیر نام « دفاع از اسراییل » به مرگ و خانه به دوشی محکوم
میشود؛ انسان سومالیا در
...........
نگارش و برگردان: نیلاب موج سلام
نوکــر رياســـت عـشــــق
بخـــش ششم
يا
هـــو
در روزگار کنوني که بزرگترين دغــدغهء برخي از آدمهــاي کنجکاو نخست دانســتن تاجک، پشــتون، هــزاره يا ازبيک بودن کسـان است و سپس شنيدن نامها و ديد زدن کارنامه ها شـان، بايد از اينجـا و اينگونه آغازيد:
آيا پشـــتون بود محمــد امين ملنگجـان؟
صبورالله سياه سنگ
وطن آ واره
ام بی تو
وطن بیچاره ام بی تو
زبس هجرت کشید ه پیکرم
ویرانه ام بی تو
مرا با خود ببر در لاله زارانت
به گلگشت زمرد سبز تر آن مرغزارانت
...................
حاضر جوابی یک فن خاص ادبی
قسمت پنجم
حاضر
جوابی و داشتن يک ذهن آماده برای اظهار نظر و دادن پاسخ سريع يک استعداد و
توانايی فوق العاده است که
گاهی آدم با يک سخن و اتفاقی مواجه می شود که درآن لحظه چيزی به ذهنش نمی‌رسد تا اظهار نظر کند و لی بعداً پاسخهايی به مخيله‌اش خطور میکند که ديگرزمان ..........................
دست
نامرئی توهم
با خط نا خوانا نوشت:
این سرنوشت
از سیاه بازان سیه پوش سیه نگر
سهم ما نیست جز نیرنگ دیگـــــر
رنگ سیاهی شان،
....................
شاهرخ پژمان
يتيمــه سوالګره نجلۍ
لارکـې يـوه نـجـلۍ وه ښــه زلـه ښکارېــده
ډېـــره ګلالــۍ و ه خــوخــپــــه ښــکارېــده
شــړېــدلــی نـيــم پــوړنــی يــې پـــه سـر وو
دانـيـم نـــوريـــې،ټينګ تـــړلی پـه کـمـر وو
سـولګوکې هرچانـه پـه ګېله غونـدي وه
پـه سترګـويې اوښکه مېلمنـه غـوندي وه
نــه خويې پـه سترګو تور رانـجه ښکارېده
.............
بیا ای جان بیا
بیاای جان بیاکه مرٌدم ازفراق من
ندارم صبروطاقت شده ام طاق من
زهجرت ببین یارم همه غم میشمارم
زهیروزردوزارم فتاده دراتاق من
چه گویم زدردم زسوزوآه سردم
بیمارعشقم هردم فتاده چارپلاق من
..........................
راهب سٌجانی
غصۀ
مهتاب
آئینه
ای ز غصۀ مهتاب قصه کرد
از نفخۀ سپیدۀ رهیاب قصه کرد
باری حدیث حادثه را ارغنون شب
در سینه های موجۀ دریاب قصه کرد
تبخیر کرد گفتۀ آن تا سطوح درک
آنرا نسیم برده به هر باب قصه کرد
...............
از
شب می ترسم
زندگی من همچوشب تار
غصه ها در شب است
تکرار ، تکرار
شب ها درانتظارصبحدم
شفق ندمید از طالع من
............................
په مناسبت ۲۰۱۶ سالگرد مرگ پدری طنز
هوراس
هشت
سپتامبر۲۰۰۸ میلادی مصادف به ۲۰۱۶ سالگرد مرگ «هوراس» است
هوراسQuintus Horatsius Flaccus (Horace)
شهرت هوراس بیشتر به خاطر اخلاق خاص و خودبسنده .............................
پوهنمل محمود نظری
نمایشگاه نقاشی ستار صبوری در
کنفرانس صلح جهانی در کانادا
کنفرانس
صلح جهانی بیاد بود از نودمین سالروز ختم جنگ جهانی اول که سسب فاجعه ،
تباهی آوره گی میلیونها
انسان
گردیده است، روز هشتم نوامبر به اشتراک نماینده گان سازمانهای مدافع صلح
واتحادیه های کارگری جهان بنام گفتامان در صالون(مرری تایم لبور سنتر)واقع
در مرکز شهر وانکوور کانادا برگذار .............
امان معاشر
کتاب
سیمای محیط زیست افغانستان اثر پربهای یکی از مفاخرین علمی افغانستان ،
کاندیداکادمیسن دوکتور احمد شاه جلال است، این اثردر نوع خود اولین اثر
مبسوط و جامع در مورد محیط زیست افغانستان است
............................
پوهنیار بشیرمومن
لهــــجـــــۀ دری
به
دســــــت، آیــــــنه هــای سکنــدری داری
به شــــسـت،دامـن؛ دامــن؛ پَـــرِ پـــری داری
به شیوه ای که تو زنگــــار؛ شستی از دل ما
فـــراتـــــــر از هــــنر کیمـــیـــاگـــــری داری
تبـســـــم لب چشـــــمان سر کشـــت می گفـت
ـ ز کـودکــی ـ که هــــــوای پیمــبـــری داری
.......................
طـــنز
گوشه
ای از شیرین کاری های انگک و بنگ...
ـ انگک بیادر ...ا ُ...انگک بیادر!
ـ بگو بنگک جان، باز چه شده؟ چرا نفسیت سوخته؟
ـ اله زود بریم که بپالیم... همه مردم، خورد و بزرگ، پیر و جوان د پالیدن هستن. میگن هر کی یافـتیش، کلان جایزه داره...
.......................
امجـــــد رضــایی
خروشندۀ فریاد زن،
سردرنقاب خاک کشید.
با
درد ودریغ بسیارکه قلب خانم امجد رضایی از تپش بازماند.
شاعرۀ ارجمندی که ازدردها سرودوبرناهنجاری خروشید، بتاریخ27 نوامبردرشهراوتاوای
کانادا،بامرگ ناگهانی خویش، دوستان وعزیران بیشماری رادر اندوه فروبرد. ازآنجایی
که جمعی از فرهنگیان، دست ...............
نصیرمهرین
لندن بیرنگ شد
یک ادیب، یک
شاعر با فرهنگ و یک دانشمند متبحر دیگر جهان مارا سال گذشته وداع گفت!
سال گذشته در همین روز شاهد دردناکترین ضایعه فرهنگی کشور بودیم. شادروان بیرنگ کوهدامنی که سراسر عمر گرانمایه خودرا در خدمت فرهنگ و ادب کشور سپری کرده بود، جهان مارا وداع گفت. به یقین که ....................
زنده
ست به هر جای به جان ِ تو تن من
یک لحظه جدا نیستم از تو ، وطن من!
باغ ِ عسلم! هر غزلم عطر تو دارد
از طنطنهء توست طنین ِ اتن من
هر دکمهء من هست کلید ِ غزلی نو
جاری شده آهنگ تو در پیرهن من
...........
سمع حامد
...و گریهء صد قرن در گلو دارم
گزینه ء شعر های کلاسیک
پرتونادری
....................
مریم
ترانه
رویای تو
دلبرانه ی دل
تنهای تو ام یگانه ی دل
من میشنوم ز ژرف دریا
موجت بزند ترانه ی دل
در هر قدمم ترا بایستم
هر جا که شوم روانه ی دل
....................
تقصیر گاو ها
اصلا این
همه، تقصیر گاوها است و هیچ ارتباطی به دولت ندارد. اگر بدخواهان دولت
بخواهند تهمت بزنند و
در
عزایت دیدگانم اشک تر انداختند
غصه های دل فزودند و تبسم باختند
یاد های ناز تو، چون نغمه های آبشار
در ترنگ بزم خلوت قصه ها پرداختند
تا بسوزد در غریبی قصر ارمان های من
..........................
کتاب است جامی ونهایت دلچسپ. که قبل از چاپ مولف آن اقای عبدالستار صابری
دوست هنر مندم فرستاده تا در رابطه نظری داشته باشم . با عرض ادب و احترام
و با تشکر از برادری هنر دوست و هنرمند ما که برایم اعتماد نموده وگنجینه
فرهنگی خود را برایم فرستاده. من با مد د کمسوادی ام با علاقمندی زیاد این
اثر را مطالعه نمودم که .........................
امان معاشر
آصف اهنگ مورخ دقیق، ادب نستوه ومبارز اگاه
شهر
زیبا و همیشه بهار وانکوور کانادا به گفته استاد اصف اهنگ (کوه قاف) هزارها
هموطن مهاجر ما را
سخنی چند پیرامون ( کاروان شعر ) در تورنتو
شعر: پیوندیست ازاحساس و رنگ عاطفه
شعر: الهامیست برخاسته ز دریا بارجان
شعر: پیغامیست از رخساردرک وذهن مان
شعر: بارانیست از خرگاه سبز عاطفه
شعر: عصیانیست از پژواک سوز صاعقه
شعر: پروازیست با بال زبان
.....................
سعادت پنجشیری
کنایه ها
به
شور و د ا د نگویم ، نگفته ها پید ا ست
در ا ین جها ن که پر ا ز ا لتها ب و پر غوغا ست
غبا ر ننگ و بلاهت ا ز ا ین کویر ستم
نشسته بر سر و رو یی که نفرتی گویا ست
سکوت مدهش طفلان و آ ه پیهم و ا شک
کنا یه ها ی عذ ا بند و سو ژه ها ی عزا ست
.............................
محمد زرگرپور
د وړانګو جنازې که د وړانګو
ځولۍ؟!
د
شعر ګلڅانګو په خپل تنکي او پیمخي پسرلي کې تل د وږم او بزم رنګینې غوټۍ د
نسیم په وزرو تخنولي دي او یو
...............
شهسوار سنګروال
قدس شهنشاه
امواج پُر خروش تفکر بَرَد کجا؟
ما را عروج ضعف نداده است فرصتی
لیکن ز سیل پُر تلاطم ِ پُر شور ِ حاد ثات
از یک کنار بی بَرَدَم سوی دیگرش
کو اختیار تا که تعیُن شود مسیر؟
ما کم شدیم در خم این کوچه ها بسی
در پهنه های بحر روا نیم چون خسی
....................
کجاستی غزل کجا؟
کجاستی غزل کجا که تا به داد من رسی؟
به داد این دل حزین نامراد من رسی
کجاستی غزل بیا که بی تو باز مانده ام
ز ماتم و ز گریه، و از سرور و ساز مانده ام
خموش مهر بر لبم نبودنت نشانده است
که هر چه گفتنی بود مرا نگفته مانده است
................
ولی شاکر
« از
حوا تا زن امروز»
يک تأليف ارزشمند به قلم مليحه ناياب افغانی
ابوابش يکی از سودمند ترين تأليفات دربارهء نيم ديگر جامعه ما می باشد.
اخيراً
اثری محققانه و جامع به قلم پؤوهشگری دقيق النظر و پرکار مليحه ناياب در
آسترليا به زيور چاپ آراسته شده که که با توجه به محتويات و فصول وقدر مسلم اينست که ما در هيچ زمينه ای به تعادل رفتار و پندار نرسيده ايم و در تمام شئوون زندگی دلبسته ء اعمال ...............
فردا
وصیت
در
آن ساعت که جان از تن بدر شدز شبنم ها ی گل تن را بشو یید
ز بر گ بید سر سبز بها ر ی
کفن د و ز ید و دورم پیچ سا ز یید
به یا ر ا ن نقل قو لم ر ا بگو یید
به جا ی ا شک غم شادی بریز یید
.......................
استفاده از مطالب و عکسهای ( فـردا) با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد
This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or
higher