|
||
|
||
در سفر عرفانی که داريم، شما را به بازار زرکوبان در قونيه می بريم و می بينيم که صلاح الدين زرکوب چگونه بی خيال از هياهوی روزگار در کنار مولانا به سماع می پردازد، سماعی که او را در نظر مولانا تا مرتبت شمس بالا می برد ... پرتو نادری
«بخش سوم / پايانی» سبزه خاموش شد. ميخواستم خموشيش را بشکنم. گفتم: "از برای خدا گپ بزن! از برای خدا سوالای مره جواب بته." سبزه ابروهايش را کمی بالا برد و گفت: "سليمان! تو چرا وخت ته سر سوالايی ضايع ميكنی ... صبورالله سياه سنگ
«هنوز لاله برويد» و چند دوبيتی
هنوز جنگلِ چشمانت جایِ جادو است پناهء سوخته گان سايه سارِ گيسو است هنوز خلوتِ آرام و رام چشم ترا خيال ِ پلنگان و رم ِ آهو است هنوز موی بلندت به دستگيری ِ عشاق کمندِ تهمتن از بام ِ قصر و بارو است م. س. شبآهنگ
دیشب زمانیکه به بستر میرفتم دلم هوای دیگری داشت حرارت اطاق خوابم بلند تر از فشار خونم بود درجه حرارت اطافم در سرد ترین روز های زمستان کانادا بلند تر از حرارت سر زمین عشاق بود. .... ماريا دارو
«بخش اول» بحث از چيستی شعر، بحث دشوار و به اعتباری غير ممكن می باشد چه اينكه تا كنون كه به اندازهء عمر آدمی- كه از پيدايش شعر می گذرد- تعريف جامع و مانعی از آن صورت نگرفته است. هر شخص به زعم خود از آن برداشتی داشته است. اين برداشت ها ... محمود جعفری
تو گفتی زنده گی را درک کنم من حافظه ام ضعیف است قصیدهء بلند را نمی توانم از بر کنم هیهات با باد رفت همه حرف های پر از بنفشه و نسترنت سيد فريدون ابراهيمی
چه وقت های بود که سر دیپلوم ها، سه پارچه ها، نکاح نامه ها تاپه (مهر) های رنگارنگ سیاه، سرخ، آبی و سبز میزدند. وقتیکه فا کلته را تمام کدیم بالای دیپلومهای ما تاپه سفید چاپی زدند تا گذشت زمان، آفتاب، گرد و خاک آنرا خراب نه کند، ما هم بسیار ... محمود نظری
اى عاشــقان بـــه تــربت مـن هم نظر كنيد گـوشى نهيد بــــه خاكم و چشمانى تر كنيد اي خاكيان چـــو خـاك وطن خاك تــن بود بـر خـاك مــن نشســته و كامى شـكر كنيد دانــد خــدا چــو كعبه بـود خاك جســم من زيــن راز جـــز بشـر همـه عالم خبر كنيد سيد حسيب مصلح
و نفخت فیه من روح، کمال آدمیــــــت دل پر صــفا و پر مهر جمال آدمیــــت ولقـــــد کــــــرم بدانی تو نهان آدمیـــت تــن آدمـی شریف است به جان آدمیـت نه همین لباس زیباسـت نشـــان آدمیـت
مير محمد يوسف ظرهت
در مورد پیدایش و سرایش شعر نظریات گوناگون موجود است که پژوهشگران در موارد مختلف انظار مختلفی دارند. عده ای را عقیده بر این است که انگیزه سرودن اولین شعر و نام او لین شاعر در نزد همه ملت ها با افسانه ها و اسطوره آ میخته است مگر اعراب قد یم اولین شاعر... نذير احمد ظفر
دوش نغمه دلگیری ز کاشانه گلو پرواز نمود بربام شکسته گوش نشت و این فسانه ساز نمود چرا ساغر شب ، در مینا جانت اینقدر گیراست ؟ جمال الدين اميری
خوب خوبان دلبر شوخ پریزاد من است سبزهٌ بالا بلند در چمن سروی شمشاد من است آنچه زینت میدهد خاطر افسروده ام را مدام قامت گیرا و رسا آن شوخ شمشاد من است ناز گویم نازنین از حسن زیبایت حیرانم که چه عشق آن غزال مست در دلناشاد من است صديق دانش
گیسوهان دلم را بر٬ آشوبیدی - بانو - چندانکه برگ٬ برگ به هوا رفت .! گذرگاه های بی تویی تنگ است همچو کوچه های سرنوشت داود درياباری
|