|
||
|
||
په نن اوپه سباکې ډېرکلونه ولاړه راغله، اوزمابرخليک لاهسې دی په تمه ستادسترګوپه دوتر کې، داکتر مجاور احمد زيار
بالا بلند باد! بانوی بيشه ها گيسوی راز های هزاران هزار سال زنجير بوسه های سبك بر چكاد كوه بوی هزار لالهء خاموش حرف كتاب حادثه بشير سخاورز
شمالی لاله زار لاله زار است
... «شيون» و «م. مجمر»
"بیا چراغ را نگذاریم پیش وحشت باد..."
فروغ فرخزاد گفته است: "تنها صدا است که می ماند." اگر خالد نویسا و برنامهء "هفت شعر عشق" او نمی بود، اینک صدای نادیه انجمن نیز با تن جوان او به خاک سپرده می شد. اگر هژبر شینواری و نوارهای صوتی... پروين پژواک
(قسمت دوم) در این مقاله صرف به صور خیال و تشبیه آن در کلام بیدل یک نگاه مختصر انداخته شده. در مقالات بعدی به یاری خدا و استمداد از روح بزرگ ابوالمعانی بیدل، در نظر دارم کلام سحر آمیزش را که کارگهء عرش معانیست، از دیدعلم بدیع و بیان، مثل: بدیع لفظی ... سميع رفيع
احسا س سرما میکنی! اوه عجب سرمائی! نه، مثل اینکه امسال قصد گرم شدن ندارد، آغاز ماه جون و بیست درجه زیر صفر؟ ممکن نیست! حتمآ خیالاتی شده ام! چطور ممکن است؟ نه، واقعآ سرد است! آن مرد را ببین، همانیکه با شانه های فرو افتاده راه میرود! بیچاره، احتمالآ او هم احساس سرما میکند!... پــو يـــا
همین دیروز بود یادم آمد که بروم یک بار دیگر خونم را آزمایش کنم. رفتم. داکتر کرویات سرخ را برابر؛ اما سفید ها را کم تعداد خواند. - "گرده هایتان جرأت تصفیهء خون تان را ندارد!" داکتر این مطلب را در حالی عنوان کرد که من صد فیصد به شهادمت گردهء چپ و راستم ایمان داشتم. نجيب الله دهزاد
بانگم به آسمان خدا ميرسد ز درد
پاييز
طرح تازه به جانم كشيده است
راحله يار
نمايشنامهء کميدی در يک پرده...
زرمينه گل سر چوكی در پارک نشسته، سگرت در دست دارد،حلقه حلقه دود از دهانش بيرون ميکند. خلطه کلان سودا هم در پهلويش مانده به نقطه خيره شده. سمينه گل آيسکريم در دست دار وخرا مان خرامان از مقابل زرمينه گل ميگذرد،... واحد نظری
چه گناه کرده بودم، که مرا زن آفريدند چه سياه روز نکبت، که او و من آفريدند او به روز زادن من، به خودش گريست و پيچيد که چرا خميرهء زن، ز ل َ و جن، آفريدند چپ و راست آفريد و، و مرا ز چپ پديدار چپ، از آن شب نگون بخت، که چيدن آفريدند سيد خداداد فطرت
از دو شا خه سنبل شور ونوای بلبل نور گرم افتابت مستم میکند کابل روح تازه میخواهم ز باغ وبوستا نت کابل لب خند شاد جویم برطفلکانت کابل نغمه های شادء بود سرور واوازی بود خاموش نشود هر گز نغمه سرایت کابل ماريا دارو
زنده گی مستی آب و موجهاست وقتی با شور و جنونت همصداست زنده گی با نام تو گر جفت شود تحفهء زيبندهء دست خداست زنده گی با تو فضای دگر است خوشی های پر صدا شور و شر است ناتور رحمانی
سحرگاهی، شبی، روزی بدستم ساغر از می در هر خانه کوبیدم زمستانی ، بهاری، تیرماه ی فصل سوزانی بدوشم کوزه ی از می، بسا نوشنده جویدم برویم کس درش مکشود زجامم هیچ کس نوشید افران بدخشانی
من و ترن –
تند تند - سوی غرب می رويم. اما - دل؟ داود درياباری
(پرده دوم) ساعت هشت بجه شب ! بیننده های محترم تلویزیون سلام! نطاقان... و ... خلاصهء خبرها ! جلسهء وسیع وزیران و والیان... عزيز عليزاده
مـرا سوداي عشق بد نام خواهد كرد گـرفتـار دو صـد آلام خواهد كرد به روي غم كه استاد اسـت خنديدم از آن ترسـم مـرا ناكام خواهد كرد مـرا هجــران آن ليــلي رخ مـنچـو مجنون شهرة ايام خواهـد كرد تميم حکمت مصلح
|
شمه ای در باره آثار و تراجم
جناب عبدالعلی نور احراری از نخبگان دانش و فرهنگ ماست. ايشان در طول عمر پربار شان آثار مغتنم در زمينه های تاريخ، تاريخ ادبيات، عرفان و مسايل اجتماعی و انتقادی تأليف کرده اند که هريک جايگاه ويژه و ارجمندی در گسترهء معرفت شناسی و علوم انسانی دارد.... داکتر اکرم عثمان
نازنين! انترنت هم بلای جان شده. ده گذشته مردم به آسانی نميتانستن يا نميخاستن خبر بدی ره به کس بشنوانن. مگر پيک سياهزبان انترنت هم خداناترس اس، هم آدم ـ ناترس. مثلن يکی و کوتاه ميگه: "ناديا انجمن کشته شد"، "منوچهر آتشی مرد" و ....
صبورالله سياه سنگ
عزيز تر زهميش وطن، فروفتادهء خسته يگانه خانهء زخم ِ تمامی تاريخ! شکسته گی روز و شبم را به سربلندی يک کوه رفعت حسينی
روشن تر از سپیده پر مهر تر از نور در کوچه های شب زده تصویر می شویم بر گردن زمان بی رنگ چون غبار طيبه سهيلا
(بخش دوم مصاحبه با رحمت الله بيژنپور) نشريهء ملی هفتگی (ياحق) با مديريت غلام محمد الماسک ژورناليست سابقه دار کشور به نشر مطالب آزاد پرداخت، جبههء پدر وطن ظاهراً بوجود آمد. مذاکره با برخی سازمان های چپ، ملی ـ معتدل و حتی راست آغاز گرديد. سالار عزيزپور
قبل ا ز جلسه مدیران اداری همه ما مثل ایکه مگسها بالای شیرینی جمع شده باشند در دهلیز جمع شده بودیم با هم گپ میزدیم: مدیر خدمات جلندر خان دست خود را بر دیوال نو رنگ شده دهلیز تیر کرده و گفت: ــ پوره حقداری شده بیبن دسته سفید میکنه!... محمود نظری
مگر پیـــام خوش از مرغزار می آید که شور بلبل و صــوت هزار می آید ستاره ها زندم چشـمکی که عاشق تو ز راه دور به دیــــــــــدار یار می آید گل بهاری خوشرنگ کوچک صحرا نوید میدهدم کـــــــــــان نگار می آید احمدشاه علم
شمع، جسمی است موم مانند که از مخلوط پیه و آهک و اسید سولفوریک ساخته میشود. برای روشن ساختن آن فتیله ای در میان آن قرار میدهند. شب، تا ریکی، مقابل روز و روشنی است.که در تاریکی انسا نها همیشه از شمع و چراغ و سایر نورافگن ها استفا ده میکنند. در قرن های اخیر،... دستگير نايل
در سو گ تا جد ا ری یی بی تا ج ا ین و طن پید ا ست رقص فا جعه د ر نقش ا نجمن امشب گما ن من که همه آ ب می شو د اندر روند سیل غضب نا ک اهر یمن د ر رفت کشته گا ن و به جا ماند مشت خاک لیکن ا مید بود که احیا شود چمن ظاهر ظفری
فتح محمد که روزگاری کار و باری با آبرویی درافغانستان داشت، پس ازخانه نشین شدن به فکر چاره ای افتاد تا از شرایط نابسامان کشور، خود و فامیلش را نجا ت دهد. او درآنزمانها دو دوست نزدیک هم داشت: یکی آن “سره “بود و دیگری آن هم “خشره ". ... گل احمد حکيمی
ای بـرادرعـیـد شـد، عـیدی کـدن یادت نـره تهـنیـت با پیر و بـرنـ،مرد و زن یادت نـره جامهء پاک و نـظیـف و هـم چپـن یادت نـره کـفش زیبا را به پا، لُنگی زدن یادت نره هـم غـریـب و بـیـنـوا و دل حـزن یــادت نــره
عبدالودود فضلی
در سوز وساز همهمه هایم نوای دوست عطيه حقجو
هنر خنياگری يا آوازخوانی که در خراسان زمين پر پيشينه است، وع عنعنوی آن در قلمروز تاجکستان با ايجاد حادثهء استعمار به مردن ميگرايد و بيش از هفت دهه اين هنر زيبا بی حس و نامريی می ماند، که بعد سکوت حادثه جوانه هايی از اين هنر می رويد و آنيکه پر دستاورد است... معروف کبيری
يك روز صبح احمدی از خواب پا شد و باشگفتی زياد ديد، ديگر سوسك نيست، يك آدميزاد تمام عيار است. عجب، پس دوستان و خويشاوندانش كو، آنانيكه هفته ها و سالها با غلتاندن سرگين اسب و الاغ، روزگار می گذرانيدند، اين كار هم برای آنان منبع هم منبع تغذيه بود و هم ... کمباور کابلی
آب را شستم احمد فرزاد
| |
استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد
This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or
higher
|