مسیح طالیبان
چند هایکو
در زادگاهم
یک زن گُنگ بود
گُل به من میداد
**
سینه کوه
بی بوتهای شقایق
فقط سنگ
**
ربنای شجریان
جای مادران خالی
پیشِ ختمیها
**
بر این راه
به انتظار کسی هستم
هنوز نطفه نبسته
**
از دِهی گذشتم
مرغ آمین بود و بید
میگفتند یوش
**
یک سگ هار
برگ خزان بو میکشد
پُشت سرم
**
غروب پاییز
گور به گور سَر میکشد
سایهي شکستهام
**
اشعيای نبی
دَرد چاره کرد با انجیر
اِی خانهاش خراب
**
توت سیاه
رد زندهای از مورچهها
سوی گور
**
رعد پاییز
شبپرهای در خواب
بال گشود و بست
**
آخرین اسیر
برگشت و یک نفر هنوز
هنوز عکس است
**
شقایق وحشی
با هر مسافری که رفت
تنش لرزید
**
صبر کن تا پاییز
شاعر به گدایی میاُفتد
نقاش در به در
**
دریای توفانی
نقش بر بوم نقاشی
به صخره میکوبد
**
گلِ اِدریس
علاجِ زنِ مجنون است
لال شود اگر کوکو
**
دیروزهایم
همه حُبابهای رنگین
هنوز هم
0 Comments