قدیر روستا
********
پرتگاه
شبانه سرخترین زخم خویش می شویم
به رنگ روح شهیدان، پگاه می رویم
چو سجده های نهانی به بارگاه خدا
خرابه های وطن را ز دور می بویم
زکوچه های یتیمش به خواب می گذرم
زرفتهگان همیشه، نشانه می جویم
شبانه بسترم از خون سرد غربت تر
به نفخه های فقیر زمانه می مویم
من آن مسافر خشمم که راه می داند
نشان گام کسی را که نیست می پویم
در این دیار اگرچه غرور می گرید
چه دشنه ها که در آنجا نخورده بازویم
شبانه با دل غربت کشیده، چون طفلان
مگر به خواب رود، هی فسانه می گویم
من فراری آزرده از پلنگ خودم
به پرتگاه زمان ایستاده آهویم
جنوری 2002
0 Comments