غزل

Aug 11, 2019 | بخش ادبی, هنر و ادبیات

عزیز مهدی
(شاعر معاصر فارسی گوی هندوستان)

عکس از خبرگزاری مهر


********

غزل

نمی‌دانم چه خواهد شد؛ تو آن‌جاییّ و من این‌جا
جوابم در سؤال توست؛ یا امروز، یا فردا

مرا با عشق، از این رو به آن رو کرد دیدارت
همان‌طوری که هجرانت مرا خو داد با غم‌ها

محبّت، ـ آنچه می‌گفتند: «در افسانه جا دارد» ـ
همین دیروز، شد با یک نگاهت در دلم پیدا

در این بازار، تنهاییم و غیر از عشق سودی نیست
یکی دل می‌فروشد، آن یکی دل می‌کند سودا

عزیز مصرم امّا چاه و زندان پیشِ رو دارم
زلیخایی تو، امّا رازِ عشقت می‌شود رسوا

یقین دارم که روزی سدّ‌ِ هجران می‌شود ویران
زبانم بسته است امّا پُر از شوقم، پُر از غوغا

من از هندوستان، پیشِ تو طاووسی نیاوردم
همین دل را که دستت می‌سپارم، می‌شود زیبا

دلم می‌خواست چندین بیت تقدیمت کنم «فردا»
یکی کنج دلم فریاد زد: «حالا! همین حالا!»

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *