بهرام هیمه
********
غزل
اندوهگین و خسته و ناچارت آمدم
یک شاخه گل گرفته به دیدارت آمدم
با این قد و قیافهی بی ریخت نازنین!
حس میکنی بخاطر آزارت آمدم
شب مثل گربه ای شدم، از زیر در نشد
بالا پریده از سر دیوارت آمدم
خالی نمیشود دلت از حرف، گپ بزن
من هم به گوش دادن بسیارت آمدم
بوسیدمت غم از دل تو پَر کشیده رفت
دیدی عزیز من چقدر “کارت” آمدم
0 Comments