دیوار تن

Jun 23, 2019 | بخش ادبی, هنر و ادبیات

صوفی احمد علی قندهاری


**********

غزل هژدهم

دیوار تن

برو زاهد! نمي دانم شمار سبحه رانی را
مده درد سرم ، بگذار اين افسانه خوانی را

نداری حبّه ای بر کف، چرا از گنج مي لافی؟
نداند بی تجمّل ساز و برگ کامرانی را

به اين يک روز عمر بی ثبات خود چه مي نازی؟
به ارباب بقا دادند عمر جاودانی را

تو مهمان يک دمی اينجا، تغافل پيشگی تا کی؟
ز امواج فنا بشکن حباب زندگانی را

زبان اندر حضورش لال در کامم از آن باشد
نگفتی «رب ارنی» کی شنيدی «لن ترانی» را

اگر چه هيچ در آفاق و انفُس ز ونشان نَبَود
از او اندر دل هر ذرّه می يابم نشانی را

بيندازی ز پا ديوار تن را آن زمان يابی
ببينی سر به مُهر آنجا عيان گنج نهانی را

در آثار و صفات و فعل بي حاصل چه می پيچی؟
کجا داند عزيز مصر، روحانی شبانی را؟

مياور جز حديث غيب مطلق بر زبان احمد
چه ميداند فلاطون خِرَد غيب اللسانی را؟

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *