حضرت وهریز
چیزی کم است در دنیا
چیزی کم است در دنیا
مثلن علامت Wrong way در مسیر تصمیم گیری
مثلن دکمهٔ Undo در زندهگی
چیزی کم است در دنیا
مثلن آن برگهٔ Do not disturb در دستگیرهٔ مهمانخانهٔ حیات
مثلن برگهٔ Feedback در انتهای کارنامهٔ آفریننده
چیزی به شدت کم است
مثلن توانایی من
در برچیدن چین اندوه از دو کنار لبانت
مثلن پیوند ظاهر شادمانی تو با دلت
—
گریه می آرد،
لبخندی که از دل برنمی خیزد
مثل این است که لیموی پلاستیکی را از شاخ درختی بیاویزی
مثل این است که چیزی کم باشد در دنیا
چیزی دست نارسِ معمولی و ساده- اما گریزناپذیر
مثل لبخندبوسی که در نخستین روز آشنایی به من دادی
مثل هیجان آن نخستین آغوش دزدانه
مثل یک لقمه نان چرب در انتهای روزه داری یک مومن فقیر که مادرم بود
و اینهمه چیزهای اضافی
سرگشتگی من
من…
0 Comments