سخی ظفری
**********
سفر گزیدی و این سکه روی شاد نداشت
که هر دو روی برای تو جز تضاد نداشت
سفر کشاند تو را سوی جاده گام به گام
به سمت خانه ولی جاده امتداد نداشت
به سمت خانه دویدی و کرد دورترت
ببین! زمانه به پاهایت اعتماد نداشت
نشد که با تو خداحافظی کنم، ای داد!
به این رسوم، سفر هیچ اعتقاد نداشت
تو رفته بودی و از کوه و دشت پرسیدم
زمان کوچ تو را هیچکس به یاد نداشت
تو رفته بودی و از ابر و رود پرسیدم
دلیل کوچ تو را هیچکس به یاد نداشت
امید آخر من باد بود و آمد، آخ!
کجا تو رفتهای؟ احوالی از تو باد نداشت!
0 Comments