سيّد نقيعبّاس «کيفي» ـ هندوستان
******
همزادِ من
جاگزینم می شوی؟ همزادِ من!
لحظه ای اندر خراب آبادِ من؟
لحظه ای، من جای تو؛ آرام و سرد…
لحظه ای، تو گرمیِ فریادِ من
لحظه ای با خوب و زشتم همنشین
لحظه ای با سعد و نحسم یادِ من
روزها در جست وجوی خود، هلاک
تا سحر گریانِ روحِ شادِ من
نیست سنگین شرطِ پابندی غم؟
هان، بگو، ای دیگرِ آزادِ من!
مثلِ من هر لحظه خود را می کُشی؟
بهرِ نان و خندۀ اولادِ من؟
ای تو تنها یار و تنها دشمنم!
از همان سرلوحۀ ایجادِ من
زیستی مانندِ » مرگِ ناصری «
ای خودِ پنهانِ من! همزادِ من!
0 Comments