خورشید من

Jun 10, 2019 | بخش ادبی, هنر و ادبیات

کمال نصر‌الله ـ تاجکستان


******

خورشید من

از همه غم تا تو می‌خواهم گریزم، مادرم،
در بر دامان تو خوابم، نخیزم، مادرم.

جمله تن چشمی شوم، یک چشم سرشار سرشک،
قطره-قطره پیش پای تو بریزم، مادرم.

دورم از درگاه تو، من درد تو، من آه تو،
نیستم عصّای پیری ات، چه چیزم، مادرم؟

وای بر من، وای بر من، خاک ریزد بر سرم،
بر سرت گر گنج عمرم را نریزم، مادرم.

از درِ تو می‌دمد هر صبحدم خورشید من،
شب خیال تو چراغ روی میزم، مادرم.

مرغ بختم می‌پرد از شاخه ی لبهای تو،
ای دعای نیک تو عمری حفیظم، مادرم.

کاش بودم همبَهای یک *سرود الّه‌ات،
ای دلت گهواره ی پاک تمیزم، مادرم.

زندگی چون کودکی آرام گیرد یک نفس،
از سرود جانفزای تو، عزیزم، مادرم.

* سرود اَلَّ یا اَلّه- لالایی

پنجکنت دوشنبه

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *