کمال نصرالله ـ تاجکستان
******
خورشید من
از همه غم تا تو میخواهم گریزم، مادرم،
در بر دامان تو خوابم، نخیزم، مادرم.
جمله تن چشمی شوم، یک چشم سرشار سرشک،
قطره-قطره پیش پای تو بریزم، مادرم.
دورم از درگاه تو، من درد تو، من آه تو،
نیستم عصّای پیری ات، چه چیزم، مادرم؟
وای بر من، وای بر من، خاک ریزد بر سرم،
بر سرت گر گنج عمرم را نریزم، مادرم.
از درِ تو میدمد هر صبحدم خورشید من،
شب خیال تو چراغ روی میزم، مادرم.
مرغ بختم میپرد از شاخه ی لبهای تو،
ای دعای نیک تو عمری حفیظم، مادرم.
کاش بودم همبَهای یک *سرود الّهات،
ای دلت گهواره ی پاک تمیزم، مادرم.
زندگی چون کودکی آرام گیرد یک نفس،
از سرود جانفزای تو، عزیزم، مادرم.
* سرود اَلَّ یا اَلّه- لالایی
پنجکنت دوشنبه
0 Comments