بغضِ ماه
گلوی پنجره از بغضِ ماه پر شده است
تمام سینهء شاعر ز آه پر شده است
چه واژگون شده هستى درين شبانِ غمين
که شیرِ صبح ز میشِ سیاه پر شده است
چه کرده ای گل من، با رخِ جهانگیرت
که روی تختهء این دل ز شاه پر شده است
تو مثل ماهِ درستی، زلال و روشن و خوب
و من تبی که شب از اشتباه پر شده است
بهار قامت تو، التهاب آخرت است
جهنم از گل و برگ و گیاه پر شده است…
بهار
۱۳۹۸
پرویز آرزو
0 Comments