حسیب نیما
******
(سال پیر … )
روز های کهنه در من مرد ، سال یاس و خون ، خدا حافظ !
سال زخمی ، زخم نابسته ، زخم روز افزون ، خدا حافظ !
کاروانی راهی غربت ، غارت دزدان دریایی
پشت هر گهواره یک تابوت، مرگ بی قانون ، خدا حافظ !
کوچه ها هم-مرز تنهایی ، خنده بر لب ها مقوایی
ای شیوع ناگهان آفت طاعون ، خدا حافظ !
آبها با چشمه بیگانه ، چشمه را مرداب می بلعد
نعش دریا روی دست خسته ی هامون ، خدا حافظ !
عشق آن سوی عبادت ها ، خنجر و خون کفر می زاید
ای خدا بیگانگی ، ای باور مظنون ، خدا حافظ !
…
یک گرسنه ، منگ و بیفردا ، یک تفنگ و یک کتاب خشم
سرزمین جنگ های گندم و افیون، خدا حافظ !
0 Comments