ز قفس بپر

May 4, 2019 | بخش ادبی, هنر و ادبیات

عباس کیفی


شاعری از سرزمین هند

تقدیم به حضرت ابوالمعانی بیدل

ز قفس بپر

دَمی از حدودِ بدن در آ وُ چو طوطیان به سخن در آ
به مسیرِ جان قدمی گذار و ز عالمِ تو و من در آ

به مکاشفاتِ هوَاللَّهی، بده دل به بادة آگهی
منِشین به ماتمِ کوتَهیّ و چو لاله‌ها به چمن در آ

همه دل به کف، همه جان به لب؛ پیِ دیدنش عجم و عرب
بِگُذر از این‌همه بوالعجب، ز غریبگی، به وطن درآ

غمِ این جهان، غمِ آن جهان، غمِ ماسوا، غمِ لامکان
غمِ ما و او، غمِ این و آن، به قدح بریز و ز تَن در آ

پیِ جرعة نچشیده‌ای، پیِ منزلِ نرسیده‌ای
پیِ آهوی نرمیده‌ای، چو اویس شو، به یمَن در آ

یکی از فضایلِ آینه، تویی و شمایلِ آینه
بنِشین مقابلِ آینه، به خیالِ خامِ شمَن در آ

تو تلألویی ز جمالِ خود، تو شکوفه‌ای ز نهالِ خود
نرسی چنین به وصالِ خود، درِ این قفس بشکن، در آ

تو ز حالِ دل، شده بی‌خبر، دلت آگه از خبرِ دگر
سخنانِ دل، برِ کس مبر، ز قفس بپر، ز رسَن در آ

تو که از عدم ندمیده‌ای، ز وجود هم ندمیده‌ای
«تو ز غنچه کم ندمیده‌ای، درِ دل گشا به چمن در آ»

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *