به اوضاع جاری وطن چگونه بنگریم؟

Apr 29, 2019 | بخش اجتماعی, بخش سیاسی

سید حمید الله روغ


به اوضاع جاری وطن چگونه بنگریم؟

گفتار پانزدهم

بر نصیر فیاض خُرده نگیریم !

نصیر فیاض، اصولاً، تعهدی به رسمیات ندارد؛ فیاض از کرسی افکارعامه سخن می گوید؛ و اگر فیاض خشن شده است، پس فضای افکارعامه خشن شده است؛ و این که فضای افکارعامه پیوسته بیشتر از سیاست می لغزد، تقصیر آن بر اهل سیاست است که بجز لغزش سیاستی نداشته اند، نه بر نصیرفیاض!

این هم درست است که وضعیت چنان در ریسمان بحران کشانیده می شود، که افکار عامه آسمانِ مصلحت های اصلی را دیده نمی تواند؛ این مصلحت های اصلی را باید نصیرفیاض نشان بدهد؛ ونشانی بدهد؛ نصیر فیاض خود را جاگزین افکارعامه نه سازد! نصیر فیاض ما افغانان را به غفلت از وضع خود آگاه بسازد، و نصیرفیاض این کار را می تواند، وختی که خود دچار غفلت نباشد؛ وضاحت می دهیم که نوشتهٔ فیاض « پوپولیسم جنون آمیز رئیس جمهورغنی در محور سرنوشت میلیون ها افغان» یک نوشتهٔ جدی نیست.

نصیر فیاض نمی تواند دراین بدترین لحظات بحران، چشم ها را بر امکان برونرفت از بحران ببندد؛ در واقع رسالت اصلی نصیر فیاض در همین جاست: درحالی که همه به خشونت خدمت می دهد؛ نصیر فیاض بر مزار خشونت رقت بدهد؛ نصیر فیاض به آرامش و به دقت قدمت بدهد! و همه توجه را بر مضار حکومت مؤقت بدهد!

بیطرفی مسلکی نصیرفیاض در همین است، که نصیر فیاض نمی تواند بیطرف باشد!

از عجایب وضعیت افغانستان، یکجای شدن کاندیدان ریاست جمهوری تحت شعار صریحاً پاکستانی «حکومت مؤقت» است؟ کدام دست چنین یک «اتحاد نامقدس» را دستچین کرده است؟

یکی از کاندیدان انتخابات ریاست‌‎جمهوری، که از طیف «چپ» در این اتحاد شرکت کرده است، گفت:

««… ما هم به حیث نامزدان انتخابات ریاست‌جمهوری به این نتیجه رسیده‌ایم که «این» ختم است؛ هم مصلحت‌های ملی را در نظر گرفته‌ ایم، هم مسئله جلوگیری از بحران را، و هم مسایل سیاسی و حقوقی در نظر گرفته شده‌است»»

سی سال قبل، با همین گونه بیانات، وطن در یک محاق نابودی تیله شد؛

دقیق می شویم:

در این بیان منظور از«مصلحت های ملی» چی است؟ مگر حکومت مؤقت سفارش علنی عمران خان نیست؟

و منظور«از جلوگیری از بحران» چیست؟ مگر کوشش برای عزل یک حاکمیت انتخابی پیش از ختم دورهٔ‌ مسوولیت سیاسی آن، همین خودش تاسیس بحران نیست؟

چگونه است که این عالی جنابان خود را برای «انتخابات» کاندید کرده اند، اما خود شان تلاش دارند یک حکومت منتخب را، پیش از انتخابات جدید، عزل می کنند؟ چه کسی، ضمانت می دهد که با عزل دولت منتخب هرج و مرج کامل سیاسی مسلط نمی شود؟

جالب است که یکی از این کاندیدان قبلاً خودشان در همین دولت وزیر داخله بودند و مستعفی شدند! درهمان زمان در توضیح دلیل استعفای خود گفتند که: «فشار از هر طرف بسیار زیاد بود!»

این جناب به «فشار بسیار زیاد» تسلیم شدند؛ چه بهبودی در نتیجهٔ استعفای شان بوجود آمد؟ که حال مطابق به همان منطق، خود شان فشار بسیار از هرطرف وارد می کنند تا رییس جمهور را مجبور به استعفا کنند؟ اما رییس جمهور قدرت را به کی بسپارد؟ مطابق به کدام معیاری از«مشروعیت»؟

این سیاستمداران ما چه تبیینی از«امرسیاسی» را در نظر دارند؟ و اگر در میان سیاستمداران ما یک تبیین روشن از «امر سیاسی» مفقود است، پس این عزیزان به کدام یک تبیین از «دولت» رسیده اند؟ و اگر چنین تبیینی در میان این عزیزان مفقود است، پس مصروف چی رقم «سیاست» هستند؟

و این سیاستمداران ما به کدام تبیین از«قدرت» رسیده اند؟ و اگر به این سیاستمداران ما خبر برسانیم که درکشور هایی بمانند افغانستان «قدرت مرده است»، پس این عالیجنابان برای چی مسابقه می دهند؟ برای «قدرت»؟ یا برای «برداشتن قدرت» ؟ و یا برای «برداشتن جنازهٔ قدرت» ؟

آیا این کاندیدان محترم انتخابات ریاست جمهوری به «سخن برحق» رسیده اند؟ اگر این عالیجنابان ازگفتن حقیقت باکی ندارند، پس چرا رو در روی طالب نمی ایستند؟

اگر این کاندیدان محترم ریاست جمهوری به سخن برحق رسیده اند؟ پس چرا لویه جرگهٔ صلح را تحریم کردند؟

چون داکترغنی می کوشد در لویه جرگهٔ صلح بخود «مشروعیت» بدهد؟

خیلی خوب!

اول: چرا غنی کوشش نکند که برای خود مشروعیت کسب کند؟

دوم: اگر سخن برحق در دست شماست، چرا شما نمی کوشید در لویه جرگه برای خود مشروعیت کمایی کنید؟

سوم: اگر یک مجمع ۳۰۰۰ نفری لویه جرگه دایر می شود، پس چرا این عالیجنابان این فُرصت بسیار بزرگ را ضایع می کنند؛ و با تحریم لویه جرگه مجال کار برای تاسیس یک «اجماع ملی برای صلح» را استفاده ناشده می گذارند؟ مگر خودشان نمی گویند که صلح یک امر «ملی و همگانی» است؟

گپ در همینجا است!

این یک بازاریابی سیاسی بدون دسلاف در یک میدانی است، که سیاست از آن ربوده شده است!

بلی! هر کسی فیه مافیه را خواند، حتماً جهان را به وزن و قافیه نخواند!

مجلس قطر لغو شد!

چی واقع شد؟

هیچ!

برای بار اول میزبان سفارش کرد که کی با کی ملاقات کند!

بازی ادامه داشت! مذاکرات لغو شد! بازی ادامه دارد!

اصل و نااصل بیکسان معتبر ونافذ هستند؛ این جنگ یک نمایش نیست! دراین جنگ نمایش ها باهم جنگانیده می شوند! بگفت معروف در جنگ افغانستان باید از سینما به شهر برویم، نه از شهر به سینما!

درجنگ أفغانستان، طالبان نگون ساخته شدند، تا طالبان برای قدرت«رنگون» ساخته شوند؛آنهم «قدرتی» که هیچکس خبر ندارد که مرده است! این جنگ در یک جعبه ای از رمز جای داده شده است، تا افغانان «واقعیت» را دیده نتوانند؛ چون واقعیت مرده است! و قدرت مطلق عزراییل در دست همان است، که همان فریبِ زمان است!

کی مجلس قطر را مختل ساخت؟

همه !

چرا؟

چون جنگ هنوز هم به اهدافی خدمت می کند!

چون صلح در افغانستان هنوز هم نیرومند تر از جنگ نیست!

چون همه چار چشم و چاردست مواظب هستند که مبادا تمایز میان دوست و دشمن در میان ما افغانان از بین برود!

چون اشمیت بدرستی گفته بود که:«جنگ محصول دشمنی است»؛ اما هیچکس نگفت که ما افغانان چی دشمنی داریم؟

چون روشنفکر افغان نه از جنگ تعریفی دارد؛ نه از صلح تعریف دارد؛ ونه تاکنون می داند که دراین غایله در کجای قافله بار شده است!

روشنفکر ما نمی داند که جنگ در افغانستان از طریق عقب نشینی به «وضع طبیعی» ادامه دار ساخته شده است؛ و رسالت «جامعهٔ مدنی» درست در همین است که «وضع مدنی» را دربرابر«وضع طبیعی» تفوق ببخشد؛ واین مهم از این طریق بدست نمی آید که هر کس برای خود دکان « ملی و ترقیخواه» باز کند؛ بل از این طریق بدست می آید که یک «سقف همگانی مدنی» تاسیس شود؛ و برای ما این سقف سه ستون دارد:«افغان؛ هموطن؛ وطن»؛

اما روشنفکر ما بر سر چارسوی حوادث گوش بزنگ نشسته است؛ زیرا «اینقدرهست که بانگ جرسی می آید!»

یک هفته پیش «ایتلاف احزاب و سازمان های ملی، دموکرات و ترقی خواه افغانستان دربارهٔ مذاکرات صلح» یک اعلامیه داد؛ کی یک چنین سند نادقیق و متناقض و متعارض را اعلامیه نامیده است؟

دراین اعلامیه درج است که:«معادله نو قدرت» ایجاد شده و«مذاکرات صلح بین هیات های امریکا وطالبان در قطرکه حمایت دولت های منطقه را هم با خود دارد ، نشانه این تفاهم است»

معنای این سخن این است که معادلهٔ نو قدرت در میان امریکا و طالبان باعث شده است که «نشانهٔ تفاهم» بوجود بیاید! این سیاستمداران ارشد افغانستان تا کنون هم متوجه نه شده اند که درست طی همین مذاکرات طالبان بحیث یک طرف «معادلهٔ نو قدرت» بر افغانان تحمیل می شوند ؟

این سیاستمداران ارشد افغانستان تا کنون هم متوجه نه شده اند که معادلهٔ قدرت در جایی دیگر، در مثلث امریکا و چین و روسیه، دگرگون می شود؛ و برای ما تا کنون هم معلوم نیست که در این تحول معادلهٔ قدرت چه جایی برای طالبان توصیه می شود؟

در این اعلامیه درج است که «اجماع قبلی هیات بر طرح صلح یک ضرورت است»

این بیان می رساند که «احزاب وسازمان های ملی، دموکرات و ترقی خواه افغانستان» تا هنوز دربارهٔ صلح «اجماع» ندارند!!

چرا این احزاب و سازمان ها این مهم را وظیفهٔ خود قرار نداده اند که یک تبیین نو از اجماع ملی، و اجماع منطقوی، و اجماع بینالمللی پیرامون صلح افغانستان چگونه باید باشد؟

چرا این احزاب و سازمان ها این مهم را وظیفهٔ خود قرار نداده اند که از جانب خود، بر نقشهٔ راه صلح داکتر غنی چه چیزی را افزود می کنند؟ در کدام زمینه و چرا با داکتر غنی موافق نیستند؟؟ اصلاً در کدام زمینه با داکترغنی اختلاف دارند؟؟

در این اعلامیه والانشان چه چیز نو که صلح را بشارت بدهد، و نزدیک تر بسازد، درج است؟

مجلس قطر لغو شد؟

بلحاظ فنی لغو این مجلس یک دلیل داشت که همه مطلع نیستند!

قراربود در روزاول مجلس دوحه یک بحث از نمایندگان هر دوطرف دایرشود و قراربود استاد عبدالرب رسول سیاف خطاب به طالبان «قرا‌ءت» طالبان از اسلام را رد کند؛ ومتکی به نص محکم ثابت بسازد که این طالبان که «مدعیان» اسلام هستند، قراءت شان از اسلام غلط است!

کسی «تلفونکانی کد» و طالبان را از این تصمیم مطلع ساخت؛ و طالبان که می دانستند قراءت شان از دین اسلام در اجلاس ۳۵ کشور اسلامی درمکه معظمه هم قاطعانه رد شده است، از این تصمیم استاد سیاف بسیار در هراس شدند، و مجلس را لغو کردند!

طالبانی که همه را بنام اسلام می کشند، عاجز هستند از این که از قراءت خود از اسلام دفاع کنند!

ستره محکمهٔ افغانستان حکم داد که دورهٔ کار ریاست جمهوری داکتر غنی تا ختم انتخابات جدید ادامه دارد؛ بالاخره یک مرجع اعلای قضایی بر یک مضحکهٔ سیاسی مُهر باطل گذاشت!

مگر جبر بود؟؟؟

خطاب به روشنفکر افغان می نویسیم:

این که روشنفکری افغان در گذشته «چپ» بوده است؛ و یا امروز، و هم اکنون، «چپ» است، این سوال را دیگر هیچکس نمی پرسد!

اما یک چیز را می پرسند: آیا داکتر غنی «چپ» است؟

به این سوال یک پاسخ قاطع داریم: نی داکتر غنی چپ نیست!

اما داکتر غنی همان مصدق افغانستان است!

سمال که اگر داکتر غنی از دست تان افتاد، شمال حوادث از استخوان تان گرد می سازد!


به اوضاع جاری وطن چگونه بنگریم؟

 * * *

گفتار شانزدهم

آغاز را از نو بنویسیم!

دیروز ۷ ثور بود! امروز ۸ ثور بود! فردا ۹ ثور است!

بسیار عجیب است که ۴۰سال تاریخ پُر از تمغا و پُر از غوغا؛ تاریخ پُر از مُراجعه و پُر از فاجعه، را بتوان در همین سه نشانی در کنار هم چید؛ و چنین به آسانی بهم پیچید؛

از«چه باید کرد؟»، که بگذریم؛ از«دینکرد»، که بگذریم؛ از این کرد و آن کرد، که بگذریم؛ به این گپ قدیم می رسیم که هر ندیم گفت: از کجا آمده ایم؟ و به کجا می رویم؟

از کجا آمده ایم ؟

به این سوال خورد و کلان جواب روشن داریم: از «هفت ثور» آمده ایم! و از «هشت ثور» آمده ایم!

خو! کدامش خوب بود؟ کدامش خراب بود؟

مچم!

به مه همیقه گفتن که «بود نبود یک۷ثور بود!ویک ۸ ثوربود!»؛ باز مه ره ای چُرت بُرده، که حالی چی وخت خلاص می شه! مه نمی فامم که ما چرا ایقه از دیروز پُر هستیم؟!

چیزی ره که مه همی حالی می بینم، بری ما ای مشکل شده، که زندگی افغان به نرخ پشقل شده!

چیزی ره که مه همی حالی می بینم، هیچ انسانی به اندازهٔ افغان ذلیل نه شده! تحقیر نه شده! فریب داده نه شده! سرش تجاوز نه شده! ناحق کشته نه شده!

و مه ره ای چُرت بُرده که آقای خلیلزاد گفت سِن وسطی ما افغانان ۱۸ ساله شده است! به مه گفته بودند که پدر کلانم ۱۰۴ساله شد، که وفات شد؛ ای سِن ما افغانان ره کی قیچی کده ؟ چرا؟

در این ۴۰ سال ما تا اینجا پایان آمدیم، که حالی می پرسیم که ما افغانان چرا حق زندگی نداریم؟

بهرحال! به کجا می رویم؟

کجا می رویم؟

هر جای که می رویم، تصمیم به ملت!

اما مه میگم که زیر پای ما تا چشم کار می کنه چقری اس! جُق که بزنیم، سرملاق میشیم!  اول ما باید زیر پای خوده خوب محکم کنیم! هر کسی که میگه این کار ضروری نیس مه ده عقلش شک می کنم!

در افغانستان دقیقاً همین رخ می دهد!

تاریخ را از نو بنویسیم؟

نی!

آغاز را از نو بنویسیم!

اهمیت بسیار بزرگ  تاریخی لویه جرگه ای که فردا در۹ثور دایر می شود، دقیقاْ درهمین است: آغاز را ازنو بنویسیم!

داکترغنی، با یک درایت بسیار نادر سیاسی، ۹ثور را برای این لویه جرگه تعیین کرده است؛ این لویه جرگه می گوید که افغانستان۷ثور و۸ ثور را مصممانه پشت سر می گذارد؛ افغانستان اینک وارد دورهٔ ۹ثور می شود؛ این یک دورهٔ نو تاریخی ما است؛ مشخصات این دوره کدام ها اند؟

اول: دولت در محور انکشافات سیاسی وطن قرار می گیرد؛ قدرت از کانون های پراگنده بازگرفته می شود؛ قدرت به دولت منحصر می شود؛

دوم: وثیقهٔ اصلی که ما به آن تمسک می کنیم قانون اساسی ما است؛ دولت متکی برقانون ساخته می شود؛

سوم: دولت نمایندهٔ «امرهمگانی» می شود؛ اگر صلح یک امرهمگانی ما است، پس صلح باید «دولت- محور» باشد؛

چارم: مجاهدت اصلی دولت تأمین واسترداد استقلال افغانستان قرارمی گیرد؛دولت یک استنباط نو ازاستقلال افغانستان را انکشاف می بخشد؛

پنجم: آباد کردن افغانستان، و عمران مجدد افغانستان، وظیفهٔ اصلی ملی است که در برابر دولت قرار می گیرد؛

این است معنا و اهمیت لویه جرگهٔ ۹ ثور؛ این لویه جرگه مُعَوَق نمی شود، چون افغانستان مصمم است که وارد یک مرحلهٔ نو تاریخ خود شود؛ افغانستان بسوی یک «مشروطهٔ نو» در حرکت است!

این نظر را خواندیم که:« زمان برگزاری لویه‌ جرگه مشورتی صلح درست نیست؛ و در مورد هدف برگزاری آن نیز شک وجود دارد؛ حالا این جرگه در وسط راه است، به همین دلیل بعضی‌ها شک دارند، خودم شک دارم که جرگه ‌یی که در وسط راه فرا خوانده شده آیا باعث بهبود پروسه صلح می‌شود و یا باعث تاخیر پروسه صلح می‌شود… صلح بر انتخابات مقدم است…»

خوب؛ در اینجا سه مفهوم اصلی نادرست مطرح می شوند:

یکی مفهوم «زمان»؛

کاملا برعکس این گپ، آن چه در این لویه جرگه دقیقاً درست است، همان زمان تدویر آن است؛ این زمان با نگاه به گذشته، و فاجعه ای که این گذشته بجا گذاشته، اتخاذ شده است؛

دیگری رابطهٔ تدویر لویه جرگهٔ کنونی با  بهبود و یا تأخیر «پروسهٔ صلح»؛

کدام «پروسهٔ صلح»؟ آیا منظور از پروسهٔ صلح، همان «پروسهٔ قطر» است؟

اول جناب داکتر زلمی خلیلزاد گفت: « وظیفه ام کمک به ختم جنگ در افغانستان است… من وظیفه دارم که به نماینده ‌گی از ایالات متحدۀ امریکا کمک کنم که  این جنگ ختم شود….. و هم چنان دنیا قانع شود و اطمینان داشته باشد که از اراضی افغانستان به دنیا در آینده خطر متوجه نمی‌باشد…حالا زمان پایان جنگ در افغانستان فرا رسیده است و باید از پیشرفت ‌های صورت گرفته دراین کشور دفاع شود. درقسمت صحبت و مذاکره بین افغان ها برای ختم جنگ درداخل افغانستان هنوزقدم های جدی گرفته نشده، همچنان برای ختم جنگ ویک آتش بس دایمی وکلی پیشرفت صورت نگرفته است…»

و دو اطمینان رهنمودی هم از جناب خلیلزاد بما رسیده است:

یکی این که جنگ را امریکا بر افغانستان تحمیل نکرده است. این جنگ دهه هاست که دراین کشور ادامه دارد. امریکا در صدد خموش ساختن آن است؛

دیگری این که تلفات غیرنظامیان درعملیات نظامی درافغانستان نگران کننده‌است، اما نیروهای نظامی امریکا غیر نظامیان را هدف قرار نمی‌دهند.

دوم جناب دکتورسپنتا گفت: «پروسهٔ قطر، پروسهٔ صلح امریکا با طالبان است»!

سوم جناب جواد ظریف گفت: «اصرار آمریکا برای دستیابی به توافق با این گروه{طالبان} به طور جدی اشتباه است. امریکا نباید سایر گروه‌ها را در آینده افغانستان نادیده بگیرد و دولت این کشور را غریبه بداند…»

چارم جناب جان ساپکو، سرمفتش ایالات متحده برای باز سازی افغانستان، گفت: «توافق صلح {قطر. نگارنده} ممکن سبب یک بی‌ثباتی جدید شود و اکثر دستاوردهایی که با کمک جامعۀ جهانی به دست آمده است، از بین برود… عجله برای رسیدن به توافق صلح مانع از برنامه‌ ریزی شود که برای یک صلح پایدار لازم است»

پنجم در اجلاس سه جانبهٔ ماسکو، به شرکت جناب خلیلزاد، تاکید شد به صلح افغانستان «توسط» خود افغانان!!

ششم داکترغنی با صراحت گفت: افغانستان هديهٔ كسی نيست؛ «هركس» كه با منافع ملی و مردم سالاری ما طرف می شود، راه خود را از او جدا می كنيم!!

هفتم مطبوعات ما نه تنها از وضع عقب می ماند، بل مستقیماً بحران را قمچین می کند و دلهره را تشدید می کند؛ یک نشریه در کابل نوشت:

«..شورای رهبری مصالحه شکست خورده است!  شکست شورای رهبری مصالحه، سبب شد که حتا هیأت ملی مذاکره ‌کننده با طالبان هم تشکیل نه شود…»!!!

چرا چنین می نویسیم؟

بالاخره این گپ که «صلح بر انتخابات مقدم است»؛

کی گفته؟؟!!

صلح یک پروسهٔ طولانی، ویک پروسهٔ سیاسی، است؛ صلح اساساً بمعنای عبور از جنگ به سیاست ومناسبات سیاسی است؛ نه تنها هیچ جریان سیاسی در افغانستان نباید معطل صلح ساخته شود؛ و به بهانهٔ صلح تعطیل شود؛ بل کاملاً بر عکس باید انکشافات سیاسی طوری تقویت شوند که به استقرار صلح کمک کنند؛ لویه جرگهٔ کنونی بدون تردید یکی از این اقدامات است، زیرا ارادهٔ مردم برای صلح را برتری می بخشد؛

و انتخابات ریاست جمهوری، و تاسیس یک دولت منتخب مردم، در افغانستان، بدون تردید، یکی دیگر از این اقدامات است؛

هیچ دلیلی نداریم که بگوییم صلح با تدویر یک دولت انتخابی تعارض یا تناقض دارد؛ اتحادیهٔ اروپا رسما اعلام داشت که صلح در افغانستان یک جریان بسیار طولانی است؛ و نباید انتخابات افغانستان به این بهانه به تأخیر انداخته شود؛

و بعد دربارهٔ چند گپ دیگر:

یکی این گپ که:«مسألۀ مهم که باید گفتگوهای بین‌الافغانی از سرگرفته شود…. روی موارد اساسی که آیندۀ افغانستان، آتش ‌بس و صلح دایمی به آن وابسته است، گفتگو ها صورت بگیرد و توافق بمیان بیاید. لویه جرگهٔ مشورتی به این منظور برگزار نمی‌شود. هرمنظوری را که داشتند، هر هدفی را که دنبال می‌کنند در موردش مشورۀ کافی با سیاسیون افغانستان صورت نگرفته، بنا براین اکثریت مطلق سیاسیون افغانستان لویه جرگه مشورتی را در حال حاضر رد کرده اند وضرورتش را نمی‌بینند. اما همه روی یک مسأله اجماع دارند که باید گفتگوهای مستقیم با طالبان صورت بگیرد.»

عرض شود این که «سیاسیون» لویه جرگه را«رد» کرده اند، بیخی یک دلیل دیگه داشت؛نمایندگان لویه جرگه مطابق به عنعنه، بر اساس «تایید مردم» آمده اند؛ نفری های این «سیاسیون» در مشاورهٔ آزاد مردم رأی نیاوردند؛ این «سیا- سیون» ادعای «سهمیه» کردندِ؛ یعنی«حق جهاد» دعوا کردند؛ این ادعای شان از جانب کمیسیون مستقل آمادگی برای لویه جرگه مسترد شد؛

این سیاسیون لویه جرگه را «رد» نکرده اند؛ مردم این سیاسیون را برای شرکت در لویه جرگه انتخاب نکردند؛

و بعد «گفتگوی بین الافغانی» یک چیز است، و لویه جرگهٔ مشورتی یک چیز دیگر است؛در لویه جرگهٔ کنونی دولت با نمایندگان مردم مشوره می کند که درگفتگوی بین الافغانی، که درآینده درپیش است، کدام مواضع را اتخاذ کند؛ یعنی دولت دراین جرگه کوشش می کند که یک نظریهٔ وسیع البنیاد دربارهٔ صلح تاسیس شود؛ اینانی که درلویه جرگه حاضر شرکت نمی کنند، اینان خودشان کدام موضعی برای صلح ندارند؛ و حاضری و غیرحاضری شان کدام تاثیری در نتایج لویه جرگه ندارد؛

دگه این گپ که: «…مهم ترین مسأله درمورد صلح گفتگو های بین‌الافغانی است…مشکل باید به صورت مستقیم توسط گفتگوی بین ‌الافغانی مورد بحث و توافق قرار بگیرد. بناً ما طرفدار مذاکرۀ مستقیم و اقداماتی استیم که گفتگو های بین ‌الافغانی را از سربگیرد و به نتیجه برساند»

عرض شود که تلویزیون طلوع افشا کرد که در عقب هیأت طالبان در قطر، جنرالان پاکستان ایستاده اند؛ اخبار گفتند که ملا برادر در قطر نظربند است و در ملاقات ها و گفتار خود آزاد نیست؛ قطر با مداخله در فهرست کسانی که با طالبان گفتگو کنند، نشان داد که در این مذاکرات یک میزبان صرف نیست؛ قطر حتی در مقابل طالبان صادق نیست و گفته بود که رهبران طالبان باید قتل عام شوند؛خود طالبان به این طرف های مذاکرات اعتماد ندارند وتقاضا کرده بودند که روسیه و اتحادیهٔ اروپا ضامن توافقات صلح شوند؛

اینک این صد البته «سیاسیون» ما چرا نمی گویند که چون صلح امر افغانان است؛ پس مذاکرات صلح افغانستان نه در دوحه دایر شود، نه درماسکو دایر شود؛ مذاکرات صلح افغانستان، و اصلاً هرنوع مذاکرات بین الافغانی، باید در کابل دایر شود؛ کابل از امنیت هیأت های مذاکره کنندهٔ طالبان ضمانت می کند؛ خود جناب داکتر خلیلزاد مذاکرات خود با طالبان را در کابل انجام بدهد!

چرا «سیاسیون» ما جرأت ندارند بمانند داود خان بگویند که «نام کابل برای من مقدس است»؟؟

آیا این ها حقیقتاً سیاسیون «ما» هستند؟؟

کسانی که می گویند این لویه جرگه را تحریم کرده اند، بگفت امرالله صالح، خود را تحریم کرده اند؛ لویه جرگهٔ کنونی همه آنانی را کنار می گذارد که در ایجاد غایلهٔ کنونی در وطن دست داشته اند؛ اما این سوال هم پیدا می شود که کدام دستی این همه نیرو هایی را در یک صف قرار داده است، که هیچگاه در یک کاسه نان نخورده اند؟ این که لویه جرگهٔ کنونی درغیاب همه آنانی دایرمی شود که مردم را به گروگان گرفته اند، این شانس مهم را به میدان می آورد که مردم مستقیماْ نیات خود را بیان کنند؛

این است اهمیت بزرگ تاریخی لویه جرگهٔ کنونی!

مردم دیگرنمی خواهند که «صلح» یک کالای تجارتی درمیان تنظیم ها باشد که میلیارد ها کمایی کنند! مردم می گویند طالبان را آزاد بگذارید که بیایند پیش ما و با ما رو در رو سخن بگویند! چرا نمی گذارید؟

این است اهمیت بزرگ تاریخی لویه جرگهٔ کنونی!

می پرسیم که آیا جریان انتخاب نمایندگان برای ولسی جرگه، و جریان انتخاب نمایندگان برای لویه جرگهٔ صلح نواقص نداشت؟

جواب می دهیم بدون تردید نواقص متعدد و پُرشمار موجود بوده اند؛ بدون تردید در طرف دولت هم کاری که همه می کنند، دستپاک و صادقانه نیست؛ بدون تردید سهل انگاری ها و سوء استفاده ها واقع شده است؛ بدون تردید وقتی ما از وضعیت واقعی جاری در وطن بسیار دورهستیم، در معرض حدس و گمان و بدفهمی قرار داریم؛ اما مهم این است که ما در راه درست قرار داده شده ایم؛ این راه درست کدام است؟

این راه درست این است که تنظیم ها و جنگسالاران نمایندگان مردم نیستند! این ها تاجرانِ خون و زندگی مردم هستند! مردم می گویند که تنظیم ها وجنگسالاران از زندگی سیاسی بیرون انداخته شوند!

سیاست ما این است که «سیاسیون» ما اصلاً «غیرسیاسی» هستند!

به همین ارتباط اضافه می کنیم که اجلاس سه جانبهٔ فرستادگان امریکا وچین و روسیه دو روزپیش درماسکو دایر شد؛ اجلاس اول قبلاً درواشنگتن دایر شده بود؛ دراین اجلاس معادله های نو وضع شدند که کم کم بالای حق افغانستان برای استقلال و زندگی صحه می گذارند؛ وزارت خارجه افغانستان، این نشست را در ایجاد اجماع منطقه ‌یی و جهانی برای صلح افغانستان مؤثرخواند و ازآن حمایت کرد؛ پس ازاین اجلاس یک فیصلنامهٔ ۸ فقره ای صادرشد که در آن از جمله ذکر است:

« احترام به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت، منافع مردم افغانستان در راستای پروسه صلح؛

حمایت از صلح افغانستان توسط افغان‌ها؛ و تاکید برخروج منظم و مسئولانه نیروهای خارجی از افغانستان به عنوان بخش اصلی پروسه صلح…»

مردم افغانستان چل سال است منتظرهستند که اینان چه وقت این گپ هایی را که می گویند، «درصدر برنامه های خود قرار می دهند»!؟

و از اجلاس دوم «راه ابریشم» در پکن هم یاد می کنیم، که هند و امریکا در آن شرکت نکردند؛ شرکت فعال ایتالیا در این اجلاس نارضایتی برانگیخت؛ طی این اجلاس ۶۴ ملیارد دالر سرمایه گذاری های نو وعده داده شد؛ قبلاً نوشته ایم که پیشرفت پروژهٔ راه ابریشم در افغانستان به استقامت ختم جنگ عمل می کند؛

و اما انکشافات مهم، به استقامت جنوب، در پاکستان و ایران درحال تکوین هستند؛ این انکشافات بر آیندهٔ جنگ وصلح در افغانستان تاثیر جدی خواهند گذارد؛

عمران خان به تهران سفرکرد؛ این سفر درحالی صورت میگیرد که بحران مالی پاکستان به اوج رسیده است و مقامات مسوول امور مالی پاکستان یکی پس از دیگری مستعفی می شوند؛

ازجمله بانک مرکزی پاکستان گزارش داد که در سال 2019 میلادی واردات پاکستان از افغانستان 22 درصد افزایش وصادراتش به افغانستان 24 درصد کاهش یافته است. هند هم تجارت سرحدی با پاکستان را که درکشمیر جریان داشت مسدود ساخته است؛

پاکستان درشرایط خاص بحرانی به ایران روی کرده است؛ ایران که توانست دشمنی چندین قرنهٔ خود با ترکیه را کنار بزند، دلیلی نمی بیند که نگاهی دوستانه ترنسبت به پاکستان نداشته باشد؛ چرخشی که در مناسبات پاکستان با روسیه ایجاد شده است، نیز به تقویت تفاهم در میان ایران و پاکستان کمک می کند؛

باردگر، و به تکرار، می نویسیم که درحوزهٔ ما گرایش ها برای همگرایی و همیاری منطقوی برتری می یابند! و جای افغانستان در کانون این همگرایی و همیاری منطقوی هر چه بیشتر مستحکم می شود!

ایران وعده داده است که صادرات انرژی و مواد ضروری به پاکستان را تا ده چند افزایش می دهد؛ درمقابل ایران از پاکستان خواست تا به نظریهٔ ایران دربارهٔ تاسیس یک «نیروی عکس العمل سریع» بپیوندد؛ نظر ایران این است که این نیرو در امتداد سرحدات افغانستان باید مستقرشود؛تأسیس چنین یک نیروی نظامی، یک تغییر مهم دروضعیت سوق الجیشی منطقهٔ ما خواهد بود؛ منظوراصلی ایران این است که پاکستان را داخل درتعهدات نظامی بسازد که یک تعرض نظامی از جانب پاکستان را منتفی بسازد؛ جانب ایران با اشاره به سعودی گفت که «هیچ کشور ثالثی قادر نباشد روابط دوستانه و برادرانهٔ ایران و پاکستان را تحت تاثیر قراردهد.»

مشکل در میان ایران و امریکا اوج می گیرد و به حالت بحرانی وارد شده است؛ محاورهٔ سیاسی در میان واشنگتن و تهران بسیار خشن شد؛

برایان هوک، مامور وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، گفت:‌»یک مافیای دینی و رژیم  دزدسالار درتهران حاکم است»!!

ظریف گفت: «امریکا از دزد سرگردنه هم بدتر است!»

امریکا سپاه پاسداران انقلاب ایران را درلیست سیاه وارد کرد؛ امریکا می خواهد مانع صدور وفروش نفت ایران شود؛ ایران تهدید کرده است که در این صورت تنگهٔ هرمز را می بندد؛۴۰ فیصد صادرات نفتی جهان ازاین تنگهٔ هرمز می گذرد؛ قوت های امریکایی مستقر درخلیج بحالت جنگی قرار گرفته اند وقوماندان قوت های سنتکوم گفت همه امکاناتی را در اختیار دارد که یک اقدام خطرناک از جانب ایران را خنثی بسازد؛

ایران در پاسخ عساکر خود را در امتداد سرحدات با افغانستان جابجا ساخته است؛ وضعیت سیاسی- نظامی ایران بدون تردید بالای «پروسهٔ صلح افغانستان» اثر خواهد گذاشت؛

و بالاخره یک مدرک هم یافتیم که حقیقتاً چرا صلح افغانستان اینقدرپیچیده است؟ دو عکس که از معلم عطانور در فیسبوک نشر شدند، ما را به حل این معما نزدیک تر می سازند:

یکی به ارتباط روز جهانی کتاب، جناب معلم عطا هم خود را نشان داده اند که یک کتاب خوب ضخیم در دست شان است!!

دیگری به ارتباط ورزش، جناب معلم عطا خود را نشان داده اند که پشت میز بیلیارد ایستاده اند؛ و گفته اند هر کس که جیبش از میلیارد جوال شد، اینه از مه یاد بگیره که دوایش ده بیلیارد کشال استک!!

کی گفته بود که سخی جان کرامات نداره !!!

۲۸/۰۴/۲۰۱۹

يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *