صوفی احمد علی قندهاری
غزل هفتم
لیلای حقیقت
یارب اوج راز ده این فکرت دون مرا
مطلع چشم بصیرت ساز مضمون مرا
عالمی از جرعه نوشی های صورت گشته مست
نشئۀ صد خمّ معنا ده فلاطون مرا
عقل اندر وادی ما و منم آواره ساخت
محو لیلای حقیقت ساز مجنون مرا
نیست حاجت نالۀ درد مرا آهنگِ چنگ
نغمۀ دین و وطن بخشی تو قانون مرا
طالب مرگم که تا یابم حیات جاودان
بر سر کوی شهادت جلوه ده خون مرا (1)
1 ـ این غزل در حاشیۀ دستنویس دیوان نوشته شده و ظاهراً ناتمام است (ویراستار)
0 Comments