سالها اشک و سالها لبخند

Apr 1, 2019 | بخش ادبی, هنر و ادبیات

شهرزاد فکرت


سالها اشک و سالها لبخند، هرچه بود و نبود خاطره شد
عاشقی،بوسه، اولین آغوش، همه گفت و شنود خاطره شد

یک سفر دلخوشی به رویا ها، یک دمی غصه های پنهانی
یک دهن خنده، یک جبین اخم و لحظه هایی که زود خاطره شد

موج آسیمه گی و حسرت سرد، تا گلاویز روز هامان شد
سد آرامشی بنا کردیم، با همی را چه سود؟ … خاطره شد

همه تلواسه های بیمعنی، صد و یکتا گمان در دل شب
انتظار کنار در تا صبح، زیر چشمان گود خاطره شد

ابتدایش به ناگزیری بود، انتها حس تلخ تنهایی
در شمار دقایق معکوس، با فراز و فرود خاطره شد

داوری کرد دادگاه زمان، مهر تایید خورد بر فرقش
هر چه بود و نبود و خواهد بود، عقده ی واگشود خاطره شد

زندگی کاغذ سپیدی بود، خطکشی های ما سیاهش کرد
بین صد رنگی زمان عبث، رنگ سرخ و کبود، خاطره شد.

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments