(صوفی احمد علی قندهاری)
امروز روز قتل به سر مي رسد مرا
فردا چه غم؟ حيات دگر مي رسد مرا
خود آدم صفی شده مسجود در ازل
مسجودي ام ز ارث پدر مي رسد مرا
در عشق ما حذر، که به آن خو گرفته ايم
گويا که مُزد شب به سحر مي رسد مرا
بالد به خويش گلشن دل از نهال آه
در حيرتم که کی به ثمر مي رسد مرا
احمد ز خويشتن شده ام تا که در کنار
از هر کنار يار ببر مي رسد مرا
0 Comments