صوفی احمد علی قندهاری
غزل (سوم)
بی پرده مي زند به صد آهنگ ساز را
نی کيف و صوت زمزمه قانون نواز را
در بحث عشق چون و چرا در جواب نيست
در قدس حضرتش چه مجال امتياز را
زاهد نخوانده ایِ تو صلات علی الدّوام
تا حشر، کس نکرد ادا اين نماز را
هر جا به خشت سر بنه و خواب ناز کن
مي دان عذاب، راحتِ بالينِ ناز را
در مجلسی که شعر من آيد در آن ميان
احمد، به وجد افگند ارباب راز را
0 Comments