تنها، پرنده ها و درختان کنار آب
تعبیرِ خواب های پریشان کنار آب
از قامتِ بهشت که افسانه ها پر است
یک شانه اش شده کمی عریان کنار آب
تصویرِ تــُـرنه ها و ترنگِ ترانه ها
بال و پرِ شکسته ی ایمان کنار آب
چشمش به ابر مانده که قانع نمی شود
دریای تشنه تر ز بیابان کنار آب
یک توته ابر، صبرِ خودش را شکسته است
یک گوشه گشته گنبدِ باران کنار آب
این گوشه زیرِ عاطفه ی گرم پر شده
از موجِ کودکانه ی گریان کنار آب
مانده میانِ حسرتِ سردِ درخت ها
انبوهِ خاطراتِ زمستان کنار آب
خورشید، تازه لطفِ خودش را تـنیده است
آغازِ یک بهارِ درخشان کنار آب
هارون راعون
0 Comments