نوشتهء امام عبادی

 

 

شعر رقص ها، از متن مکتوب محمد عالم حليمی که در امريکاست و از ميان نامه محمد شريف تره خيل که در کابل است سروده شده است.

 دوست اولی از بی بندو باريهای جوانان در آن کشور و از رقص برهنه دختر افغان قصه نوشته است.

همصنف دومی از رقص مرگ پسر اول نمره جوانش و اصابت راکت کور مجاهدان به اصطلاح راه خدا و اسلام  بر کمر او در پيشروی منزل او (بلاک های هوائی      بی بی مهرو)  بيان نوشته، که خودش تماشاگر رقص مرک توته جگرش از بالای بالکن منزلش بوده است.

 

 

 

 

رقص ها...

 

 

در هجرت چه خواستنيست؟

اطلاع از احوال دوستان،

با پيامی، يا مکتوب يا نامه يی

خاصه از ديار ياران دلستان،

اما، گاهی،

نامه ها درد دارند و فغان،

کز خواندن آنها  و ز شنيدن شان،

هم جان ميسوزد و هم مغز استخوان،

 

يک همنصف دارم مقيم کشور  امريکا،

او از سوز دل نوشته اين بيان:

از هوتلی و از برهنه رقص در آن

آنهم از رقص دختر افغان.

 

***

 

همصنف دگرم،

که هنوز پا برجاست در کابل بيجان،

او هم برنگ خون نوشته:

از رقص داستان:

ليکن چگونه رقص؟

از رقص مردگان.

 

بار الها!

 چه آفت آمده بر ملت بيچارهِ افغان

اينجا، دختری به پول می فروشد جان

آنجا، اهريمنی به مفت ميکشد انسان.

 

امام عبادی ، هالند

 

 

 

 

 

 

 

 

صفحهء اول