© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصير مهرين

 

 

بخش اول

 

 

 

نصير مهرين

 المان

 

 

 

 

 

کودتا ها در افغانستان

 

 

 

بخش دوم

 

 

 

با مرگ احمدشاه درانی ،  ساختار های بنیادین دولتی او  برای فرزندش تیمورشاه  محفوظ ماند .  با وجودایجاد و تحکیم قدرت مطلقه بافت رابطه دولت با قبایل که جزیی از آن ساختار بود ، تنش های خان با دولت را هرآن در چشم انداز میگذاشت . آن ساختار که بربنیاد سلطه شخص شاه شکل گرفته بود ، با مرگ شاه ، اگر گفته از بیهقی را به عاریت بگیریم که درباره دوره گذار محمود به مسعود تگاشته است ، برخی از " پدریان " رانیز کنار گذاشت .  ناگزیر گروه جدیدی را برای دستگاه خویش که ماهیت مشترک با با دوره پدرش داشت ، سازمان داد . با توئجه به این عملکردها ، گرچه بنیاد دولت شرقی – مطلقه  در قندهار ایجادشده بود و متنفذین قبایل وخانهای شمال وپشاور در متابعت مرکزیت گرد آمده بودند ، اما شکل گیری  گروه جدید ، میتوانست ، برعلاوه احتمال شورشهای مراکز مظیع شده ، زنگ خطری رابرای تیمورشاه بصدا درآورد . واین  احتمال که بارها صورت غملی گرفته است ، اگر در دوره گذار سلطنت پدر  برای پسر درتاریخ افغانستان معاصر با اندک تعلل و ضعف بوده است ، مراکز قدرت جوی  وتمایلات مجاور مرکز از آن برای خویش سود جسته اند . از همانروی بود که با مرگ احمدشاه، کسب قدرت پادشاهی برای تیمورشاه همراه بود با خوتریزی، سرکوب های  متعدد  وشکل دهی گروه جدید ار همکاران قبایل نزدیک به قندهار . وبنابر موجودیت زمینه های موجود همیشگی قبایلی ، خانهای قبایل نیز آرام ننشسته امتیاز بیشتر خود راباردیگر آزمودند . همان بود که با دوره گذار واکنشها باردیگر آغاز شد

از آن جمله عبدالخالق  خان سدوزایی که از مصاحبان و یا هم مجلسان احمدشاه بود ، علم مخالفت برافراشت  ونیروی شصت هزاری را فراهم آورد ه مقام شاهی را بعنوان حق خود مطرح کرد .

با وجود سرکوب خونین او ، داعیه طلب مقام پادشاهی  از سر رئسای قبایل مخالف دور نشد . اما شیوه تلاشها ی قدرت جویانه ومبارزه با شاه تغییری دید . بطور مثال  فیض الله خان خلیل یکی از زمینداران وخوانین بزرگ بزرگ پشاور ، شبکه مخفی را با شیوه های متفاوت با لشکرکشی ها سنتی سازمان داد تا قدرت رادست بیاورد . فیض الله خلیل ،از یکطرف به جلب وجذب افرادی پرداخت که از مامورین دربار شاه بودند ؛ مثلا : " یاقوت خان خواجه سرارا که معتمد شاه بود ، با چند ( تن ) دیگراز سرداران با خود متفق ساخت . . ." (9) . اسدالله خان زمیندار متنفذ پشاوری راباخود همراه کرد . شایعه خطر شورش سکها علیه مسلمانان را در پنجاب ، دامن زد تا شاه را بفریبد وتوجیهی برای داشتن سپاه وجمع اوری آن داشنه باشد . این موفقیت تا جایی پیش رفته بود که کودتا گران ، سپاهی از قبایل خلیل ومهمند تیز جمع آوری کرده بودند .

پس از تدارک همه جانبه  ، سران کودتا به شمول فیض الله خلیل به محل رهایش شاه حمله کرده سعی داشتند او را به قتل برسانند .  پیروزی آنها درلحظات نخستین در حدودی بود که توانسته بودند در تزدیکی خوابگاه شاه برسند .

یاقوت خان ار همکاران کودتا گران، راه رسیدن به اطاق خواب شاه رابا ریختن دانه های  برنج نشانه گذاری کرده بود . شاه پس ازبیدار شدن از حواب چاشتگاه از کودتا مطلع شده به دادن  دستور های ضد کودتاگران پرداخت . او همراه با رهبری عملیات دفع کودتا از یک محل به محل دیگر قصر میرفت وجای خویش را پنهان میکرد  .

 آن کودتا نیز شکست دید . طرفداران شاه مخالفین را " آنقدر کشتند که صحن قلعه  وحوالی حرمسرای شاهی از اجساد کشتگان جای پای نهادن خالی نبود . تعدا مقتولان 6000 تن بحساب آمد . فیض الله خان  وپسرش زندانی شده به یاسا رسیدند " (10)

(نویسنده کتاب تیمورشاه  درانی درین رابطه مینویسد :" یاقوت خان خواجه سرا را  . . . به انواع عقوبت وسیاست کشتند  وفیض الله هان خلیل دوسه روز بعد از آ«  واقعه به امر تیمورشاه به زیر پای پیل به قتل رسید (11)

بار دیگر کودتای از طرف سرداراکبرخان تدارک دیده شد.

سرداراکبرخان فرزند سردارمحمدخان فرزند شاه عبدالله خان ابدالی بود که جد ش درهرات پیش از سلطنت احمدشاه در سالهای 1129- 1135 ق . حکم رانده بود . اکبرخان جد خویش را موسس ابدالی  های هرات میدانست . کاکایش سردار اسدالله خان علیه ایرانی ها جنگیده وبه شهادت رسیده بود . مامای دیگرش  عبدالخالق خان ، علیه تیمورشاه شورش کرده بود . اکبرخان با توجه به این رورابط خانوادگی وپیشینهء نقش بزرگان خویش  ، سلطنت را حق خود میدانست . از همان روی بود که پس از کشف نقشه اوبرای براندازی قدرت شاه  ، از اقدام خود انکار نکرده بلکه " برسر دعوای سلطنت زبان به طعن  وتفوق گشود " (12)

شاه ناگزیر شد پای تخت را بکابل انتقال بدهد . اما بازهم در معرض توجه اقدامات شورشگری و کودتایی بود . در کابل گروهی متشکل از (14 )چهاده نفر ، به شمول یک تن از پسران وزیر شاه ولیخان و دامادهای او نقشه یی رابرای قتل شاه وتصرف قدرت طرح کردند . ( شاه ولیخان وزیر احمدشاه و خسر شهزاده سلیمان برادراندر تیمورشاه بود . تیمور شاه در لحظات نخستین درگیری های کسب قدرت ، وزیر را بقتل رسانید .)

این شبکه کودتایی  برای دسترسی به شاه وقتل او ، از میان یک نانوایی که درنزدیکی بالاحصار کابل وجود داشت ، بسوی قصز شاه نقب زده و کار حفاری را با مهارت پیش برده بودند  . برای آنکه حفر نقب ، جلب توجه دولتیان را نکند ، " گل وخاک آن را شبانه در میان ختدق وراه عام فرو میریختند " (13)

آن طرخ به وسیله یک تن ازشرکت کننده گان در طرح به اطلاع شاه رسانیده شد .

در چند نمونه دیده شده ، ملاحظه میشود که انگیزه ها در گام تخست جنبه های قبیله یی دارند . وبعد تر با حفظ آن انگیزه ؛ عامل عقده واانتقام  نیز به آن افزوده میشود . بطور مثال ، عبدالخالق خان سدورایی ، دیده بود که برخی از سران با نفوذمانند وزیر شاه ولیخان و عده ء دیگر بقتل رسیده وبرخی امتیازات خویش را از دست داده اند . در مقابل ، افرادی که از نظر این خان ارزشی نداشتند ،در قصر شاه جای ومقامی یافتند . او وبقیه خانهای ناراضی شده ،اوضاعی را بیاد میاورده اند که درسفر وحضردر پهلوی احمدشاه بودند . اما با مواجه شدن دستگاه قصر به تغییرات ، نیروی جدید ومتعلق به قوم وقبیله دیگری حای آنها را گرفته است .

عروج سردارپاینده محمد خان بارگزایی – محمد زایی ،وچندتن دیگر ، افزون به از دست زفتن امتیازات پیشین ، موجد گرهی برای آنعه شده بود که ار راه قیام  وکودتاآنرا  می گشودند . بعید بنظر نمیرسد که  تیمورشاه نیز بدلیل سوء ظنی که دربرابر خانهای ناراضی داشت ،ضمن توسل به اقدامات خصمانه وسرکوب گرانه مورد نیاز حکومت مطلقه اش ،راه تعویض پایتخت از قندهار را درپیش گرفت. اما چنانکه دیدم اقدامات علیه او ازسرش دست بردار نبود .

موضوع دیگر ، ایجاد ذهنیت تمرکز کوشش های سر نگونی شاه ، در مر کز است . در دوره احمدشاه وفرزندش ،مطیع ساختن خان های  قبایل مختلف و تحت حاکمیت در آوردن آنها ، که نتیجه قدرتمندی دولت را با خود دارد ، شورشهای مخالفت آمیز آنهم با قصد قتل شاه وگرفتن قدرت درسایر گوشه وکنار  قلمرو حاکمیت دشوار به نظر میرسیده است .  ازین رو ترجیح داده اند تا بیشتر  کوشش ها را در پایتخت و روی قصر شاه متمرکز کنند . حضور بیشترین تمایلات قدرت جویانه در میان قبیله های که در خویشاوندی خونی با ابدالی ها بودند و از همان ذهنیت برای قیام خویش  بهره می جستند ، نیز این زمینه ء مکانی را فراهم میاورد .

با مرگ تیمورشاه ، گویی تاریخ بروز وقایع زمان مرگ احمدشاه باردیگر به تکرار نشست . آنانی که تلقی خویش را در رابطه با عدم تکرار تاریخ با توجه به همه جوانب ومشابهت های چند رویداد  و وقایع در دوره وزمانه های مختلف ابراز میدارند  . حق دارند که  از عذم تکرار تاریخ سخن بگویند . اما چگونه میتوان تبارز  وقایع مشابه زمانه مرگ احمدشاه ومرگ تیمورشاه را توجیه وتبیین کرد ؟ ورق های تاریخ پایان زتده گی هر دوشاه ، همراه است باباز آفرینی  تلاشها و رویداد های مشابه . فرو افتادن ها از کناره قدرت مطلقه وخونریزی های فراوان . یکی ازدلایلی را که ازروی بازتاب اوضاع اجتماعی در آنها میتواان یافت ، اوضاع واحوال مشارک در طرزاداره دست نخورده است . ازهمانرو ، تمام نشانه های پایان دوره احمدشاه که درگرو ه زیردستان او دیده میشد ، در گروه  نیمورشاه نیرسرنوشت مشابه را بدرقه کرد . اما آنچه به  پیچیدگی تنش ها می افزود ،و درتاریخ  افغانستاذن متأسفانه به نقش ان توجه جدی نشده است ، فرزندان بسیارو قدرت طلب است . و این عامل سبب شد که از دوره پادشاهی زمانشاه ببعد،سرداران ناراضی قبایل درجست وجوی شهزاده های جاه طلب شدند، امال وآرزوهای تمردجویانه وعقده های اجتماعی وسیاسی خویش را از طریق علم کردن آن ملعبه ها می جستند .وشهزاده گان نیزبا توجه به همین نقش درهم جوشی ها با خوانین از آن بهره می گرفتند. ومنیجه همان بود که نظام قبیله یی محفوظ وبمیراث رسیده را در دراستای تعدد مراکروجنگها متعدد خونین کشانیدند .

پیش از آنکه چنان جنگها دامنه بیابند ، کوشش برای بر اندازی شاهی مطلقه زمانشاه به رهبری سران با نفوذوهمکاران تیمورشاه ، بصورت مخفی  واز راه کودتایی طرف توجه بود .

در چارچوب همان مشابهت ها ی ناشی از تنش  ومیکانیسم سیاسی نظام قبیله یی، می بینیم که پس ازاعتبار یافتن گروه دیگر از زیر دستان شاه مانند سر داررحمت الله خان دردربار زمانشاه ، ناراضییان جدید سدوزایی ، علم مخالفت وتوطئه ، دسایس و کودتاهارابرافراشتند .  گروه جدید دستیاران مطلقه ، هرقدر به امتیاز خویش وآزار رقبا می افزودند ، به همان اندازه مخالفین را به واکنش بر می انگیحتند . واگر وزیر بعنوان صاحب صلاحیتی که پشتیبانی شاه را داشت ، شناخته شده بود ، مرگش را درکنار سرنگومی شاه میخواستند . اما درین زمان ، یکی از برجسته گیهای نفوذ در وجود عظمت خاندان احمدشاه است . وسران عصانگر وکودتا حواه ، مانند عبدالخالق خان در آرزوی  کسب قدرت فرد شماره یک برای خویش نیستند . وزیری میخواستند حرف شنو وشاهی که امتیاز آنها راصحه بگذارد .  این ذهنیت ایجاد شده بود که اگر بابرکناری شاه ، کس دیگری از خانواده بازمانده گان احمدشاه رابه قدرت برسانند به شرط آنکه مشارکتی را که در قدرت ، خواهان آن بودند شاه رعایت کند   . در دوره پادشاهی زمانشاه ، این عناصر وخواسته ها  وجود داشت و حدود آرزوهای سران مخالف نیزمطرح شده اند .

                                                                                                        

 

 ادامه دارد

 

 

 «»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول