Updated : 02 - May- 2007

 

 

 

کوجهء ما، داستان امين و زليخا

 

آوازه در افتاد که مرد شایسته، خجسته ونویسنده شهیر استاد داکتر محمد اکرم عثمان کتابی را در دو جلد بنام (کوچه ما) تحریر داشته و گرامی ارجمند حامد جان نظری آنرا در ملک جرمنها بزیور طبع آراسته.

چون به نوشته های قهرمان داستان....

داکتر عنايت الله شهرانی

 

 

بازگشت همه بسوی اوست

 

با درد و تأسف که نقاش چيره دست، شاعر توانا، نويسندهء عريان گوی و هيکل تراش پر حوصله ، ديگر در بين دوستان و علاقه مندانش نيست.آری استاد حفيظ الله «وفا» نورستانی که يک عمر در ليسه های استقلال، امانی (نجات) و کورس های استاد ميمنه گی ....

تسليت نامه

 

 

صدای برف

 

برف. برف عزیز، می دانم که تو برفی. برف. ما سال ها چشم به را ه تو بودیم ای برف...  مگر تو نمی شنوی صدای برف؟ صدای برف، ببین،  هنوز صدای برف می آید. من می شنوم. تو هم می شنوی، خیال می کنی نمی شنوی. صدای برف، صدای برف ازبیرون می آید....

قادر مرادی

 

 

درخت پرباری از بوستان معرفت

 

محفل همايش کتاب با تلاوت کلام الله مجيد،توسط مولانا لطف الله حق پرست در صحن حويلی ميديوتيک کابل آغاز گرديد، سپس استاد مجيد ازکانب مرکز علمی و فرهنگی ميديوتيک رستهء سخن را در است گرفته مهمانان را خوش آمديد گفت: ...

مرکز علمی و فرهنگی ميديوتيک

 

 

دگرگونی

 

ایـن زمان بـزم طـرب بـا رُخ  بـیـرنـگ چــرا؟

نــه چـنـان لــذتـی دربــاده ی گـلــرنـگ چــرا؟

بـا لـب خـنـده کـه سـاقی میـی گـلـگـون مـیــداد

بــه جـبـیـنـش نـگــرم ایـنـهـمــه آژنــگ چــرا؟

مـطـرب بـا تـار و دفـش دســت نـمـی آرد بـاز

بـه سکـوت میکشـد این تارودف وچنگ چــرا؟

عبدالودود فضلی

 

 

برای شهادت اجمل نقشبندی

 

فریاد بیکسان

بازدلم فریادمیزند

فریادبیکسان را

تاکه رساند آوازدردشان

به گوش آواره گان دردمند

بیچاره گان دردمند

راهب سجانی

 

 

آتش فروش

 

آتش فروش چا ره و تد بیر ما کند

آ سوده در رسا نه که تصویر ما کند

پوش قشنگ و ها له ای از چتر آسما ن

در سو ژه ثنا و صفت گیر ما کند

هر ذ ره لطف شعله بر افروزد هر زما ن

جان و خرد بسوزد و تقد یر ما کند

ظاهر ظفری

 

 

مرغان افسانه ای

 

(پيوسته به گذشته) ...

من نمی گويم سمندر باش يا پروانه باش

چون به فکر سوختن افتاده ای ، مردانه باش

 

من مرغ به يک شعله کبابم بگذار

کين آتش را سمندری می بايد

پوهنمل محمود نظری

 

 

تراژدی جانگداز

 

 اوضاع و احوال کشور ما بعد از خاموش شدن نسبی غوغای وحشتزای جنگ هنوز هم بسیار نا بسامان است  و زخمهای ناسور بر پیکره شریف و معصوم وطن و ما باقیست که در شعله های آن میسوزد، بدون شک ترازیدی است اسفناک، گفتنی است اندوهبار...

ضيا نوری

 

 

 

 

 

 

کتابخانه ها در افغانستان

 

رسانه های جهانی امروزين به نبود حاکميت کارآ و ويرانی شبکه های خدماتی در سرتاسر افغانستان ميپردازند. اين تصويرهای تاریک سبب گرديده که پيشرفتهای رخشان، آنچه از سوی سازمانهای کمک کننده نيز گزارش نیافته و به کنج فراموشی نگهداشته شده، ناديده گرفته شوند.

برگردان: صبورالله سياه سنگ

 

 

بينوايان: افسانه دگرگونی راستين

 

چقدر کمياب است نوشته يی چون "بينوايان" که نزديک به 250 سال پيش چاپ شده، آوازه اش به خاور و باختر رسيده و دوستداران جهانی داشته باشد. چنانی که از نامش برمی آيد، اين ناول بازگويی غم انگيز بدبختيهای اجتماعی پيش از انقلاب سدهء نزدهم در فرانسه است. ...

برگردان:صبورالله سياه سنگ

 

 

"عدالت در گذار" و افغانستان

 

افغانستان، در سه دهۀ گذشته، بدترین بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تجربه کرده و شاهد سیاه ترین نقضهای حقوق بشر و جنایات سازمان یافتۀ ضد بشری  گسترده، بوده است. حاکمیتهای این دروه، از آن حکام بوده و از هیچ نوع مشروعیت مردمی...

آذريون متين

 

 

واژه ها

 

تبرهـا

که پس از فـرود آمـدن شـان چوبها ميمـويند

و پژواکهـا،

پژواکهــاي گــريزان،

چنان اســپها که از کانون دور ميشــوند

شــيره [درخت]

برگردان: صبوارالله سياه سنگ

 

 

شهادت اجمل نقشبندی

 

از روزی که انتخاب ات کردم حتی یک بار مجال دیدن را نیافتم. هنوز نقش صورت نازنین و قره قل زیبای تو در خطوط  سیاسی ذهنم خودنمایی میکند . دغدغه همیشه گی ام اینست که چرا نمیتوانم یک بار به دیدارت نایل گردم؟ شاید مشغله های بیش از حد دیپلوماتیک ...

نجيب دهزاد

 

 

مسلمانم آرزوست

 

ا ز شهر دلم گرفت و بيــا با نم آرزوست

قسم چـو ني نـا له و ا فغــا نم آرزوست

د رشرق چوبودم سرم داشت هواي غرب

غرب را بديده، غژديئ کوچيانم آرزوست

هر جا ببيني خد عه ونيرنگ وهم فــريب

راستي، صـداقت زيرآ سـما نم آ رزوست

محمد اصغر عبادی

 

 

چشم الفت

 

مغزم از خود کامی یی افراد دوران خسته است

شهپر ا ندیشه ام از هر  د یی  وارسته است

بال  پندارم هوای اوج  عصیان می  کند

چون کلاغ  خود پسندی  خیلی بالا جسته است

سرد  می  بینم  نگا ه  مهر را  بی  مدّ عا

د ست شوم آ زمند ی چشم ا لفت بسته ا ست

اظهر دهپور ظفری

 

 

مرد و تنهايی و بهار

 

...

كاش مى گويم كه مثل شاه پرك پر مى گشودم
روى گل پر مى زدم ، روى شگوفه مى غنودم
كاش مى شد مى پريدم روى آن كوه گلابى
مثل ابرى مى خزيدم تا بلندى هاى آبى
كاش مى شد مى شنيدم از گل ودريا سرودى

سيد نورالحق صبا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد

 

This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or higher