Updated : 14 - August - 2006

 

 

عشق در غربت

 

دستگیر نایل از قلمزن های شناختهء وطن ماست. او در سال 1326  خورشیدی در نهرین ولایت بغلان بدنیا آمده و در مدارس همان ولایت و دارالمعلمین عالی کابل آموزش دیده است.
او قریحه و استعدادش را در گستره های شاعری و داستان نویسی آزموده است و ...

داکتر اکرم عثمان

 

 

نگاه آخرين

 

همان ساعت که نرگس خواب می ديد،
همان ساعت که شب ، آواز می خواند،
گلی جان، نامه هايت را ، گشودم،
دوعالم غصه را در دل  فشردم
 

نگاه آخرينت ، گاه رفتن

دکتور عارف پژمان

 

 

در کوچه باغهای شعر کمال خوجندی

 

خجند، چه طنينی دارد اين نام! چه دشوار است و غم انگيز كه شكوه و عظمت در هالهء اندوه جلوه گر شود. اين شهر چه نامهايی را تداعی می كند و چه سر گذشتی بر آن رفته است!

پرورشگاه دهها دانشمند بزرگ، فيلسوف، سخنور و هنر مند كم بديل، اما در ...

پرتو نادری

 

 

زيور

 

دخترقشنگ و جذابی بود. گويی اشتباها يا از كم بختی در خانوادة تهيدست و ناداری به دنيا آمده بود. نه جهيزيه يی داشت، نه كوچكترين  وسيله و اميدی برای به شهرت رسيدن و يا  به همسری مردی شايسته و ثروتمندی درآمدن، و مورد عشق و محبت كسی قرار گرفتن....

برگردان: حميرا مولانازاده

 

 

غم غربت

 

غریب به معنای بیگانه، خوار و فقیر،شگفتی آور، دور از وطن،آواره، و غربت، یعنی آواره گی، جلا وطنی دور از خانواده و میهن. مسالهء غربت و آوراه گی انسان، پدیدهء تازه ای نیست که دامنگیرما آدمهای امروزی که در بحرانی ترین و پرتنش ترین لحظه هایی از تاریخ ...

دستگير نايل

 

 

هوس

 

بگذار تاكه بوسه زنم بر لبان تو
گيرم عسل زغنچهء سرخ دهان تو
چون پيچك عطش زده پيچم به پيكرت
چون گرميى شراب در افتم به جان تو
آخر شبى چو مرغك بى آشيانه اى
سر مى  زنم به خوابگه وآشيان
تو

سيد نورالحق صبا

 

 

"شکست آيينه" و چند سرودهء ديگر

 

هرآنکه خوانده،

           چه آسان،

                 

                   نگفته رفت کنار،

نخوانده آمده از راه،

                    وای

عبدالاحد سعادت

 

 

من کيستم؟ من چيستم؟

 

مــــن کـیـسـتــــم؟

مـــن چـیـسـتـــــم؟

نـــه آتـشـــم، نـــه آبــــــم !

ولـــی مــی ســـوزانـــــم.

وغـــــرق مــی کـنــــــــــم.

نـــــه سـنگـم، نـه چـــوبـم !

عبدالودود فضلی

 

 

وقتی تبسم نگهت می برد مرا!

 

"چقدر فاصله!" گزينه شعريست که به عنوان نخستين تجربهء آفرينشی ادبي- شعری آقای زبير هجران قاسمزاده به قامت چاپ آراسته است.

اين گزينه از بعد کتابشناسی به قطع رقعی و 48 صفحه با جانمايهء 43 پارچه شعر و يک نگارش زير عنوان"وقتی شعر به سراغ ...

معروف کبيری

 

 

درد عشق

 

درد عشقیست درین سینه ی دردناکترین

زینتم داده درین شهریخن چاکترین

بسکه در بستر غم اشک خيالت ريختم

يادی خورشيد نکند کلبه نمناکترين

دفتر شعر مرا برگ چه ميگردانی

واژه وصل تو افتاده چه غمناکترين

لطيف کريمی

 

 

گلغندی ميلهء گل ارغوان!

 

بزرگ راهی که خطوط مواصلاتی شاهراه - 13 ولایات شمال کشور را با پایتخت افغانستان وصیل مینماید. ولایت پروان یعنی شهر زیبا چاریکار که در فصل بهار مهمان پزیر - تمام مهمانان داخلی و خارجی - کشورما را شادباش و مورد پزیرائئ و استقبال گرم خویش قرار داده و میدهند. ...

فضل الحق ملک زاده

 

 

بانو

 

دوست داشتم

گلی سرخ باشم

برسینه ای تو

اما؛

 سرنوشت

برنگ دیگرم- زاد

داود درياباری

 

 

يک انسان ...

 

به مرز بودن و نبودن من

در دل سرد زمستان  در بهار

چه بی پروا به جشن مرگ بلبل

چه بی پروا به قتل عشق در مهراب

در پی آهوی ره گم کرده

در پی لاله زار های نشکسته

مسعوده نايب زاده

 

 

واژه های تلخ و سنگينم

 

های مردم!

    راست می گوید

           می دانم 

              واژه هایم تلخ و سنگین اند

 

های مردم

 راست می گوید، می دانم

افران بدخشانی

 

 

نوروز

 

سال نوبود وروزاغازين. در گوشه يی از جادهء بزرگ نشسته بودم. جادهء که منتهی ميشد به ان بيش ازده کوچه وسپس ان جاده تقسيم می شد به بيش از ده کوچه ديگر. جاده سرد ودلگير بود و خاک الود. چار سوی کوچه، خانه هايی موقعيت داشتند که همه افتاده بودند.  ...

بصير يقين

 

 

سروده و خوانش از احمد ياسين فرخاری

 

 

 

 

فرياد بی صدا

 

مخمسی بر غزل ابوالمعانی

نی محرم غنائيم، نی نقش بوريائيم

يکسر طلسم عشقيم، يک حرف و صد چرائيم

همت حريف مانيست، از خود اگر برائيم

دل حيرت آفرين است، هر سو نظر گشائيم

         درخانه هيپکس نيست ، آيينه است و مائيم

يوسف کهزاد

 

 

د آسمان پر تندی

 

مه وه تدبير مو د تقدير زولانه

 د برخليک پښې مو بيا زنځير زولانه

څو به په بند د بنده ګۍ کې يو ټول

له فلسطينه تر کشمير زولانه

د تورانديو د زنديو زندان

له تراجميره تر پا مير زولانه

پوهاند مجاور احمد زيار

 

 

شعر مشروطه

 

بعد از شکست امير شير علی خان و نفوذ بيش از حد انگليس در امور افغانستان، اجازۀ نشرات برای افغانها داده نشد. شمس النهار اولين جريدۀ افغانستان از نشر باز ماند و اميرانی که بعد از امير شير علی خان در رأس قدرت قرار گرفتند، نه تنها توجهی به نشر کتاب و يا جريده ای ...

بشير سخاورز

 

 

دو غزل

 

چو مينا سر بپای خود بهر کس احترام ما

خواص سجده ميدارد قيام پی قيام ما

شنو کين طفل نو گويای عشق از ما چه ميگويد

که سطح عرش تنگ آيد چرا در فرش بام ما

ز خون افشانی مژگان وضو فرمود خاصانرا

طواف اقدس دل هر نفس بيت الحرام ما

صوفی فقير علی احمد قندهاری

 

 

دريغ

 

بر زخم اين هميشهء درد آلود

گلدان زرد رنگ حياتم را

با خشم کشته اند .

من قرض پر شقاوت دوران را

تا حال

يکصد هزار بار

محمد زرگرپور

 

 

زبان پارسی آماح تهاجم واژه های بيگانه

 

 زبان پارسی آماج تهاجم واژه های بیگانه» سرآغاز خبری است از گزارش های «بی،بی، سی» که « ستار سعیدی» آن را بقلم آورده است. در آغاز بایدگفت که منظور « ستار سعیدی» از تهاجم واژه های بیگانه به مفهوم تاریخی و جغرافیای زبانی آن نیست، ...

سالار عزيزپور

 

 

چند سخنی در بارهء طنز

 

طنز نويسی در ادبيات غربی با شاعران يونانی آرکيلو کوس وهيپو تاکس شروع می شود . اريسئوفان ، شاعر يونانی و جوونال و هوراس ، شاعران طنز پرداز رومی ، نمايندگان مشخص طنزدر ادبيات کلاسيک هستند .

در قرون وسطی نيز به نوشته های...

پوهنمل محمود نظری

 

 

 

«اشک» و «قلب پاره» دو مرثيه

 

به قلب داغدارو چشم پر خون

به شورو ناله و فر یا د محزون

بریزم اشک و گو یم  ما د رمن  

قیامت د ر غمت شد بر  سرمن 

قد م ا ز بار  هجرانت   خمیده

 ز رویم  رنگ عشرتها  پرید ه

عبدالله «وفا»

 

 

درد مشترک

 

نیازی نیست تا هردم 

از رنجما یه ای که  می ازاردت

با من به سُخن ایی

تا ترا

با شعر دراویزَم

زیرا نگاه تو شعر من اَست

ماشاالله جماتيپور

 

 

کهکشان خيال

 

ز لابه لای ابرهای پاره پاره  ستاره
به كهكشان خیالم مزن شراره ستاره

اسیردام  شبم  ساخته ای  پس چرا چرا
به كام صبح روی از برم دوباره ستاره

رقیب آمده تا در رباید از منت امشب
به ماه جلوه كنی  یا  مرا نظاره  ستاره

ولی احمد شاکر

 

 

تنهايی

 

ز تنهايی بجان آمد دل ويرانه ام امشب

سراغم آمده بازهم غم جانانه ام امشب

پی يک جرعه می گشتم تمام گوشه های شهر

فلک بر من ببستی آن در ميخانه ام امشب

الا ساقی کجايی از خمار باده جانم سوخت

بده يک جرعه يا خواهم شکست پيمانه ام امشب

بهــــانه

 

 

جلاد

 

ایا جلاد گمراه نگو ن بخت

تو خرسندی و یغمایت ز کین است

زدودی معنی سرشار ملت

یامت نونهالان را عجین است

تو امروزی سر افراز دو روزه

هر آنکو سر کشد سر بر زمین است

محمد ظاهر ظفری

 

 

افغانستان

 

خاک

   خشت

         خانه

             خاکستر.

 

آذريون

 

 

چند سروده

 

 

چه دورِ دور منزل کرده ای باز

وداع با این سواحل کرده ای باز

ترا که اضطرابت از سفر بود!!

مگر یکدل تو صد دل کرده ای باز؟

 

محمد داود فرهام

 

 

بيهودگی

 

چه بيهوده خلقت چه بيهوده دهر
چه رنگين به ظاهر به اندر چو زهر
نخست چون سرابت کشاند به خويش
سرانجام نيابی به جز خار بيش
به هر انچه اميد بندی دريغ
درد اندرون سينه ات دل به تيغ

عثمان امانی

 

 

چه قدر

 

گریــــــه و نالــــــــه و نجــوا چه قدر؟

سـوخــــتن، سـوخـــتن امـــا چه قدر؟

ســــــــفر دور و درازی همـــــــه درد،

به مسیر همــــــه غــــوغا چه قدر؟

دیده بر دیده تاریـــــــــکی و غــــــــم،

شــــانه بر شـــانه یلــــــــــدا چه قدر؟

نجيب الله آگاه رسوليان

 

 

 

استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد

 

This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or higher