|
||
|
||
كجاست پنجره ای يار به بال من زده آتش به چشم من زده ميل و تا كنار هجوم فضای باز مرا نهاده در زنجير شكسته پای گذر از كمند رسوايی بشير سخاورز
خاموش شد از ترنگ جاری ســـميع حامد
ياد آن دوست سفرکرده هم بخير...
پر پر گل سرخی در مسير باد همی کرد فرياد خوشتر باد که پيرشدن هم دل ميخواهد! پروين پژواک
اخيراً مجموعهء شعر های تازهء راحله يار بنام «دريا چرا ز گريهء ما دم نمی زند" به ادارهء فـــردا رسيد که خبر از تولد شاعر صاحب قريحه ای در آسمان ادبيات ما ميداد. در رديف شاعر زنان افغانستان او يکی از چهره های شاخص است. شعر هايش را همه خالی... «فــــردا»
مطبوعات آماج گفت و گو و ديدگاه...
(گفت و گو با عزيزالله ايما و فهيم دشتی) حوادث و اتفاقاتِ بعد از شکست ارتش سرخ و پيروزی حکومت مجاهدين در افغانستان، شگفت انگيز ترين بازی های استعماری ديگری را درپی داشت. مردمی که بارِ استثنايی ترين مبارزه و مقاومت کمر شان را خم نکرده بود و به نمادِ آزاده... سالار عزيزپور
اگر عروج کلام از زبان به دشواريست نوای مطلب عشقم درونی جاريست بگير گوش و شنو لحظه نوای دلم که کارنامه مجنون به ليلی هوشياريست اگرچه راز دلم را نتوان گفت بکس صدای شکوه ز نی اين طريق عياريست دکتور بشير افضلی
بازهم قصه قصهء طوفان قصهء بی پناهی مرغان قصهء خشم باد و صاعقه ها قصهء مرگ و میر روزنه ها قصهء فصل های بی حاصل قصهء آب های بی ساحل سالار عزيزپور
ساعت هشت شب. بیننده های محترم تلویزیون سلام! نطاقان:...و... خلاصهء خبرها. خبر گزاری های داخلی و خارجی گزارش دادند که طیارات جنگی اف 52 مربوط به قوای هوایی امریکا امروز اشتباها ً یک باب مکتب... عزيز عليزاده
دوش دستم به قلم می بردم
افران بدخشانی
|
شعر بيدل، زبان گفتار و فرهنگ مردم
بيدل ــ سخنوری که بيش از هر شاعر زبان پارسی بفرازای هنری شعر، هم از نگاه لفظ و هم معنا، می نگريست و به ابهام سروده هايش سرافراز بود و بيش از هر شاعری ترکيبها و عبارتهای تازه بزبان شعر ارمغان آورد و زبان شعر فارسی را بارورتر ساخت و فهم کلامش دشوارتر از فهم... داکتر اسدالله حبيب
هر که گفته هزارهء سوم، نه با نخستين روز جنوری سال 2000، بلکه با نيمروز يازدهم سپتمبر 2001 آغاز ميشود، درستترين راست تاريخ را گفته است. چه نيست که با پيامدهای ويرانی دو برج بازرگانی نيويارک و گوشهء آتشديدهء پنتاگون پيوند نيابد؟ از مرگ کاروان آدم در دشت ليلی تا... صبورالله سياه سنگ
آن شامگاه سرخ بعد از اذان عشق آنگه که رهروان کوچه بين بر زمين نهند شبخونيان جنگ بر سجده گاه قامت تو حمله ور شدند داکترانور ترابی
بار دیگرروز به پایان می رسد. روز دیگری از خلقت شوم من. به زودی شکنجه گر روح و روانم می آید. از بیرون می آید یا از تابوت برمی خیزد؛ نمی دانم. آخر ازکجا بدانم که همین که سپیده دمید، به کدام گور می رود و چگونه غیب می شود؟ مگر من در این قفس طلایی زندانی نیستم؟ از چه وقت... محمد نبی عظيمی
بود یک خا نم لا غر! چهره ا ش گشته مکد ر، همه ا ز غصه و ا ند وه پد ر،خواهر و ما د ر و بل، شوهر آ وارهء خود کو شده از خا نه روا نه! خا نه ا ش، خا نهء ما تم ! د یده ا ش، د یدهء پرنم دستگير نايل
کشور
افغانستان مهد دليران ما ناتور رحمانی
سياست سرد بود
زمين تشنه بود معروف کبيری
یک حکایت گر کنم از روزگـــــــار عطيه حقجو
در فصل پاييز در کنار درختان يکروز آتشن با غروب خزان بود برگريزان غمين به تنه درختي تکيه زده صالحه رشيدی
| |
استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد
This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or
higher
|