© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ســـميع حامد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ســــميع حامد

 

 

 


يک زين، يک تبرزين
 


خاموش شد از ترنگ جاری
زنگوله نقره پوش باران
پوسید
منگوله گل
ـ آذین عروسک بهاران ـ

لغزید
اشکی
با تشلهُ پاگریز شبنم
بر خاک
کشتیگک کاغذین ما را
بلعید زهاب روزگارن
 

***


یک زین
یک پرچم سبز یک تبر زین
آهون
یاخون!
پاشیب مکرر شبیخون
با خون
تاخون
راندن
بر چپچله غرور تا دور
خواندن
از عشق
از درد
از خاطره مشبک نور
با شعر
با شور
گاهی
از پنجره غزل نگاهی
سرشار ز لذت گناهی
آهی
...و
راهی
یک زین
یک پرچم سرخ یک تبر زین


***


توفان
اما
مانند همیشه ها شکوفان
صد جنگل سرخ تیرباران
اما
آیینه به راه عطر و باران
سنگر
در سایه سنگ گور یاران
راندن
بر تیغه دره
خواندن
از مادر و ماه
.................ما وماندن
یک زین
یک پرچم زرد یک تبرزین

 

***


خونی
در حلقه تیره مگس ها
بادی
پایان تلاطم نفس ها
یادی
یک زین
یک پرچم پاره یک تبرزین!



منگوله: پوپک ( پوپک کلاه )
زهاب: زاب، آبی که از درز سنگ یا زمین برون آید.
آهون: نقب ، راه زیر زمینی ، سمج.
چپچله: جای لیز و لغزنده، سرسره.

 

 

[][][][][][][][][][][]

 

 

 

چند لحظه
 

 


پیشدستی

خم شد و خواست تا بر آب نهد
اشتیاقی سپید و کوچک را
پیش از آب باد با خود برد
کشتی کاغذین کودک را!
 

 

 


اشتباه


چیزکی ترق به شیشه خورد
مرد تیزران
اندکی درنگ کرد؛ دید سنگ نیست
گفت: هیچ چیز نیست
یک پرنده تق به شیشه خورد!
 

 

 


فکر


باغبان
شاخه های شوخ را برید
فکر میکنم
گلدرخت ما قشنگتر شده ست
گلدرخت نازنین چه فکر میکند!
 

 

 

 

 


ادبی ــ هنری 

 

صفحهء اول