updated : 17 - July - 2005

 

 

تأثير مشروطيت بر شعر ما

 

اين شاعران بنياد فکری را در شعر آن روز افغانستان تغيير دادند و شعر را از محيط رمانتيک کشيدند و به محيط اجتماعی آوردند. تأثير اين شاعران بر شاعران متقدم هم قابل توجه است که آنها هم در سنين کهولت از انديشۀ نو استقبال کردند و شروع نمودند به پرداختن مضامين بديع و اجتماعی.

بشير سخاورز

 

 

مطبوعات آماج گفت وگو

 

مريم محبوب:  "نخستين کار های مطبوعاتی را در بين سالهای 1352 و 1353 خورشيدی از طريق روزنامه انيس آغاز کردم. در حاليکه اندک ترين تجربه عملی و بينش مسلکی در مورد ژورناليزم نداشتم، نمی دانم چه انگيزه يی بود که برای کار در دفتر خبرنگاران روزنامه انيس،..."

سالار عزيزپور

 

 

شب های آفتاب

 

در روزگاری که از يکسو طالب بر شانه ها شلاق می کوبيد و از سوئی امريکا بر خانه ها بم می ريخت ، روشنفکران ما در اروپا شب هائی ترتيب می دادند ، محافل شعر می گرفتند و عاشقانه ها می سرودند . شب هائی که درست سر از صبح فردای آن به گذشته ها می پيوست ، نه اثری بر ذهنی...

شکرالله شيون

 

 

رؤیا

 

کابل را ترک کردم تا درون یک کلبهء از نظر افتاده در دامنه نسبتا بلند دره سالنگ لااقل برای یک هفته بدون غوغای شهر، احساس آرامش کنم. راه دیگری سراغ نداشتم. جایی را میخواستم که بوی آدمیزاد به مشامم نزند وصدایی را نشنوم. شام تاریک به دور ازچشم دیگران به این جا رسیدم...

رزاق مامون

 

 

نکاتی چند دربارهء ژان پل سارتر

 

از تولد زان پل سارتر دربیست ویکم ماه جون امسال؛ درست صد سال می گذرد و از خاموش شدن چراغ زنده گی این فیلسوف برجستهء معاصردر پانزدهم اپریل، بیست وپنج سال. بلی صد سال پیش از امروز فیلسوف دیگری به دنیا آ مد که  دراندیشه های سیاسی اش انسان مرکزیت مطلق دارد.

م. نبی عظيمی

 

 

آهنگ عشق

 

ای شمع جان! خدارا، پروانه را مسوزان

آهنگ عشق دارد، ديوانه را مسوزان

بنياد مهر باشد اندر دل محبان

دل، جايگاه يار است، اين خانه را مسوزان

ای محتسب! خدا را شرم از نوای ما کن

جانم بگير و برسوز، ميخانه را مسوزان

نذير احمد ظفر

 

 

سکوت شب

 

سکوت شب جامه دريد

فضا تيره شد از وحشت درد

گريبان چا ک کرد نر گس

و مرواريد گلوبند طبيعت گشت 

ياسمن و ارغوان گريستند

چشم گلاب چو ساغر می

صالحه رشيدی

 

 

وکيل منتخب

 

  صدای تلیفن

- درنگ........در..درنگ......در

- بلی... میشنوم

- اوووو سلام....سلام  قوماندان صاحب ! چطو استی اوو.. زور آور؟ !

- بلی مه خودم استم ... قوماندان ...

عزيز عليزاده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هشتاد و پنجمين سال زندگی پربار ضيا قاری زاده

 

شاعر صاحبدل و صاحب قريحهء وطن ما جناب ضيا قاريزاده که هشتاد و پنج سال از عمر پُربارشان می گذرد از چند سال به اينطرف در شهر «تورنتوی کانادا» اقامت دارند. بخاطر حرمان از نعمت بصر، ديگر قادر به خواندن و نوشتن نيستند ولی مابقی حواس شان سالم است و از حافظه ای...

داکتر محمد اکرم عثمان

 

 

«زمان  فاجعه است» و «د رانتظار سپيده»

 

اسطوره شگفتن هستی

در ياد  های  كودکی من

جاری است همچو شط

اين راهيان خسته و خاموش

آدم و دام وپرنده ها

زنجيريان شب

عارف پژمان

 

 

ماه دريابار

 

ای ماه دريابار، پرپهناتر از هزار گام

روزي با دبدبه از تو گذر خواهم کرد

آه! ای رويا پرداز! تو ای خانه برانداز!

راه ترا ميپويم هر سو که ميروی

دو آواره ره ميسپارند تا جهان را ببينند

چه فراوان جهانی برای نشاندن در نگاه

برگردان: صبورالله سياه سنگ

 

 

نگاهی به « دريا چرا ز گريه ی ما دم نمی زند»

 

در بررسی شعر امروز افغانستان نمی توان از كنار رويدادهای ربع قرن اخير اين كشور و تاثير آن بر ذهن و زبان شاعرانش بی اعتنا گذشت . در واقع غفلت از چنين عامل تاثيرگذاری هر نوع بررسی عالمانه را عقيم و فاقد نتيجه می كند. آنچه در نقد ...

رضا معتمد

 

 

و نام دیگرم بدبختی ست

 

جغرافیای نامرد را نخواهم زیست

که من از تبار تیره روزگارانم

ونام دیگرم بدبختی ست 

چشم هایت زادگاه طوفانهاست

نامت تفسیر جوانمرگیست

دستهایت سپیده یست

سيد فريدون ابراهيمی

 

 

یک توضیح دوستانه به یک ورجاوند بزرگ

 

کتابی به دستم رسید از پژوهشگر فرزانه و شخصیت بسیار فرهیخته آقای رسول رهین زیر نام «کی کیست، در فرهنگ برون مرزی افغانستان ». این کتاب مشتمل بر بیوگرافی و شناخت نامه شماری از نام آورانیست که در ساحات مختلف اجتماعی و فرهنگی ما اکنون حضور دارند و یا جاودان یاد

ضيا افضلی

 

 

ســروده

 

از شهر مان هوای وفا كوچ كرده است

از سينه ها خلوص و صفاك وچ كرده است

رنگ خزان گرفته رخ شاد مردمان

يعنی كه خنده از لب ما كوچ كرده است

لطفی ز بارگاهی خدا هم نميشود

گويا كرم ز عرش خدا كوچ كرده است

آتش آفروخته

 

 

بیا زردشت

 

سحرگاهی یکی فصلی به صد تکمین

به صد گلزار گل در دست

به صد منقارموج ناله بر لب

درم کوبید

به پای بسرم بنشست و با آه مسیحایی

لب چون غنچه چشمم شگوفانید

افران بدخشانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد

 

This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or higher