به پيشواز بهـــــــار بی دروغ

 

باز حسب معمول بهار فرا رسيده و دنيا در حال ديگر شدن است.

باز زمين، باردار و بارور شده و رستنی ها سر از شگافها و شيار های کشتزار ها بدر کرده اند.

باز زاد و ولد گل ها و گياه ها به چشم می خورد و هستی در پی اثبات استمرار زندگيست.

در وطن ما نيز بعد از سال ها شقاوت و عداوت و ستيز و آمد و شد بهار های دروغين باد نوروزی وزيدن گرفته و خبر از حلول بهاری صادق و راستين میدهد.

در بيست و پنج سال اخير هم بهار می آمد و ميرفت ولی به قول شاعر: از خون جوانان وطن لاله ميدميد!" و جويبار ها با سرشک گرم مادران داغديده جاری ميگشت و آتش جنايت و جفا، پيش از به بار نشستن درختها، باغها را طعمهء حريق می کرد و گلبن نورسته و شاخ روينده را سر می بريد.

در عرض دونيم دههء اخير چنان جانوارنی بر اريکهء قدرت تکيه زدند که مخالفت با نوشدن و تبديل و تغيير را فرض اعتقادی شان تلقی ميکردند و به مردم زنهار می دادند که نبايد سنت ديرين و جليل برگزاری جشن نوروز را گرامی بدارند و با طبيعت همگام و همکلام شوند.

طالبها به نماينده گی از دشمنان تاريخی وطن ما، هست و بود ما را برباد دادند. کشتزار ها و خرمنها را آتش زدند و باغ و راغ و تاکستانهای مردم زحمتکش را لگد مال تانکها و ديگر عراده های جنگی نمودند. افزون بر تخريب تنديس های باميان، دو هزار مجسمهء تاريخی موجود در موزيم کابل را از بين بردند. ميلهء گل سرخ مزار شريف را که تواماً از مذهب و سنت ريشه می گرفت تحريم نمودند. درفش مندوی کابل را پائين کشيدند و به مردم زنهار دادند که نبايد بخندند، شادی کنند و نوشدن و تجدد را جشن بگيرند. اما امسال بهار رنگ ديگری دارد. نوروز از بند رسته است و مردم فارغ از قيد تعصب و تاريک انديشی اجازه يافته اند که عنعنه های ارجناک آبا و اجداد شان را تبجيل نمايند و باز به خود برگردند.

نيم ديگر جامعهء ما، مادران، خواهران و همسران ما زنجير های عبوديت  و مردسالاری را گسيخته اند و ثابت کردند که ديو جهل دير نمی پايد و سرنگون و سرافگنده می شود.

اينها نشان از دوران گذار دارد. از نوروز جاری به بعد ما وارد عصر وفاق ملی و تأسيس جامعهء عدل و داد می شويم و ويرانی ها را تعمير می کنيم. از اين جاست که از تهء دل و با صد زبان جشن نوروز را به هموطنان و همزبانان ما شادباش ميگوئيم و ندا ميدهيم که: درفش آزادی و عدالت برافراشته باد!