© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سميع رفيع

 

 

 

 

 

سميع رفيع

آلمان

 

 

 

شما و امثال شما که برای جهان بشریت قلم زده اید، تبارنامه ای استید از درد، کتابی استید فشرده، ولی از نور، میسوزید، اما بانگ برنمی آورید. راهنمای اعتلای عظمت شما ها، جز سیمرغ کی میتوان بود و حدیث عشق شما ها را که بدین خوبی طلوع کرده اید، جز آفتاب کی میتواند از بر خواند.

 

شما با قلم توانا و مهرآفرین تان به دیگران آموختید تا مهربانی را از چشمان یکدیگر به امانت بگیرند چرا که جغرافیای کرهء خاکی حقیرتر از آن است که لبخند های ما، و دلهای ما را از هم جدا کند.

به راهی که پیموده اید و عمری که دستمایه کرده اید تا گلهای این باغ را، درس تناوری بیاموزید، شادباش و احسنت میگویم.

 

اینکه در پرتو چشمان شما و در پشت دریچهء تب آلود نگاه شما، و در آنچه که تا امروز به رشتهء تحریر درآورده اید، چه رازی نهفته است، فقط جوششی از خون صداقت و احساس ظریف شما را میتوان در آن لمس کرد.

امروز، خود بیایید و از دستان ناتوان این شاگرد دبستان، قلم را برگیرید و با دستان توانا و چشمهای پُرفروغ تان داستان های روز های واپسین را بنگارید.

ای کوه پُر صلابت ایستادگی! بیایید لحظاتی در این غربت با ما بمانید و آن طراوت جوانی را که به نبشتن اثر های جذاب و ماندگار، ارمغان دادید، دقیقه ای با هم جشن بگیریم.

اکنون، در این دل شب که این سطور را مینگارم به مهربانیها و محبتها و سخنان گرم شما که سال قبل در اولین ملاقات با شما داشتم، فکر و اندیشه میکنم. راستش، واژه ای که لایق شما باشد نمی یابم جز اینکه بگویم، زحمات تان را ارج میگذارم، و بر دستهای قهرمان تان که خواستن و بودن و شدن را به دیگران آموختید، تحسین میفرستم و سلام گرم خود را بر توسن باد می نشانم و تقدیم میکنم.

 

عمر تان دراز باد

مخلص تان، سمیع رفیع

 

 

 

 «»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 


 

صفحهء مطالب ويژهء بزرگداشت