© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 

سرور رسا رفیعزاده

 

 

 

مرضیه موسوی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی

 

 


                         بررسی ادبی و بلاغی سخن واصف باختری

چکیده:
واصف باختری یکی از چهره های شاخص ادبیات معاصر افغانستان است که بدون شک تأثیری ماندگار بر شعر و ادب این دوره داشته و در هر دو زمینه¬ی پژوهش و آفرینش ادبی از سرآمدان روزگار در قلمرو زبان فارسی به شمار می رود. شعر باختری از جنبه¬های گوناگون قابل بررسی و تحقیق است و ما در این پژوهش کوتاه سعی خواهیم کرد تا یکی از جنبه¬های بلاغی شعر او را بررسی کنیم.
ابتدا اشاره ای گذرا به اهمیت بررسی¬های تحلیلی شعر شاعران و جنبه¬های قابل بررسی دستگاه بلاغی شعر شاعران نموده و سپس یکی از مولفه¬های دستگاه بلاغی شعر باختری(تشبیه) را مورد بحث قرار داده ایم. هدف ما در این پژوهش روشن ساختن دید شاعر نسبت به پدیده¬های جهان از راه شناسایی تشبیهاتی است که در هفت دفتر شعری خویش به کار برده است.
کلیدواژه¬ها: باختری، تشبیه، ترکیب، تصویر.


درآمد:

یکی از دستگاه¬های مهمی که می¬توان تحلیل و بررسی عناصر شعری یک شاعر را در آن مورد بررسی قرار داد، دستگاه بلاغی است که آن را «سبک شناسی بلاغی» هم می¬نامند. در این نوع سبک شناسی نوع دید و رویکرد شاعران و نویسندگان به جهان اطراف نمایانده می¬شود. به نظر می¬رسد تلاش عمده¬ی اثر آنان در این بخش گریز از تقلید است (رضایی جمکرانی، 1384: 86) شاعر یا نویسنده می-خواهد در بررسی های ادبی- بلاغی با دیدی دیگر به پیرامون بنگرد و به گونه ای نو و تازه، نگرش خویش را عرضه کند. دکتر شمیسا در این باره معتقد است: « نویسنده یا شاعر، نگاه نو خویش را در دستگاه بلاغی خاص پیریزی می¬کند. مثلا با همین دستگاه بلاغی، مسلمانان تلاش می¬کردند سبک هنری قرآن را توضیح دهند و تشبیهات و انحاء هنری آن را روشن نمایند» (شمیسا، 1373: 53). بررسی ادبی- بلاغی از بخش¬های مهم و اساسی دانش سبک شناسی است و « حتی سبک شناسی بلاغی را باید مهم ترین و اصلی ترین رکن سبک هر اثر ادبی به حساب آورد؛ زیرا تمام و یژگی¬ها و مختصاتی که ادبیت یا وجه ادبی اثر را تشکیل می¬دهند و زمینه¬ی ادبی شدن آن را فراهم می¬کنند، در این دستگاه متجلی می شود»(رضایی جمکرانی، 1384: 87).
شگرد های بیانی:
برای وارد شدن به بحث ابتدا لازم است تعریفی مختصر از علم بیان و ابواب مختلف آن داشته باشیم. در تعریف این علم گفته شده است که «بیان، ایراد معنای واحد به طرق مختلف است. مشروط بر این که اختلاف آن طرق مبتنی بر تخییل باشد؛ یعنی لغات و عبارات به لحاظ تخییل نسبت به هم متفاوت باشند»(شمیسا، 1376: 24)
این ادای معنای واحد می¬تواند به کمک تشبیه، استعاره، کنایه، نماد، تمثیل، و... صورت گیرد که در این بخش سعی شده است به بررسی فقط تشبیه در حد ضرورت پرداخته شود.
یکی از راه¬های آشنایی با اندیشه¬ی شاعران و دست¬یابی به زوایای سایه روشن ذهن آنان، تحقیق و کند و کاو در تصاویر شعری آنان است. در میان صور مختلف خیال در شعر نو فارسی، تشبیه بدیع ترین و جالب ترین صورت¬ها و حالات را به تصویر کشیده است. دکتر تقی پورنامداریان معتقد است: «مرکز اغلب صورت¬های خیال که حاصل نیروی تخیل شاعر است، تشبیه است و صور¬ت¬های ویژه¬ی خیال از قبیل تمثیل و استعاره و تشخیص و رمز و حتی گاهی کنایه با صورت¬های دیگر بیان که می¬توان با توسعه¬ی آن¬ها را نیز در دایره¬ی تصویر قرار داد، در حقیقت از یک تشبیه پنهان یا آشکار مایه گرفته است. همین نسبت قدرت تخیل شاعر تا حد بسیار زیادی در پیوند شباهت میان اشیا آشکار می-شود»(پورنامداریان، 1374: 159).
بنا بر این تشبیه عبارت است از «مانند کردن دو چیز در صفتی به یکدیگر، بدین شرط که این همانندی بر مبنای کذب باشد نه صدق»(شمیسا، 1376: 67).
نگاهی به دفتر های شعری باختری نشان می¬دهد که تشبیه به عنوان یکی از مهم ترین و گسترده ترین ارکان صور خیال در شعر هایش جایگاه مهمی را داراست. در سه دفتر از شعرهای وی یعنی از میعاد تاهرگز، از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ و تاحدی و آفتاب نمی¬میرد، تشبیهات تازه و بدیع، کمتر وجود دارد، اما به تدریج بر حجم این گونه تشبیهات افزوده می¬شود و در سایر مجموعه¬ها در سطح وسیع شاهد تشبیهاتی با ساخت¬های نو هستیم. مانند: چریک نور، کودک باور و...
در دفتر های نخست، پیدا کردن ارتباط میان دو طرف تشبیه ساده و آسان است و خیال در آن¬ها نقش برجسته ای ایفا نمی¬کند؛ اما به تدریج یافتن این رابطه دشوار تر و تشبیه پیچیده تر می¬شود، البته این بدان معنا نیست که در دفترهای اول شاعر هیچ¬گونه تشبیه بدیعی به کار نرفته باشد، بلکه غلبه با تشبیهات تکراری و کهنه است.
ار کان تشبیه
به طور کلی تشبیهات از نظر ارکان به چند دسته مختلف، تشبیه بلیغ اضافی، تشبیه گسترده، تشبیه موکد تقسیم شده است که در این آثار مورد بررسی قرار می¬گیرد.
تشبیه بلیغ اضافی:
تشبیه بلیغ به تشبیهی گفته می¬شود که در آن، تنها طرفین تشبیه(مشبه و مشبه به) ذکر می¬شود، این نوع تشبیه از رهگذر حسی یا عقلی بودن طرفین، همچنین به مفرد، مقید یا مرکب بودن قابل تقسیم است که سعی شده است از این منظر بررسی شود. عمده ترین ویژگی واژگان این بخش، سادگی، در عین حال حمل لطیف ترین و زیبا ترین مفاهیم است(نقل از بهمنی مطلق، 1387: 138).
در شعر باختری در میان ترکیبات اضافی دو نوع عقلی به حسی- مفرد به مفرد و مفرد به مقید- و حسی به حسی – مفرد به مفرد و مفرد به مقید – به ترتیب بالا ترین بسامد را دارند. موارد شناسایی شده از نوع اضافه¬ی «مشبه به» به «مشبه» بوده است.
ترکیبات عقلی به حسی- مفرد به مفرد:
در بین انواع مختلف تشبیه، باختری از این نوع بیشتر استفاده کرده است. این عمل با یکی از اصول تشبیه که «مشبه به» باید «اجلی» از مشبه باشد(شمیسا، 1376: 69). و برای تبیین و ایضاح امور عقلی، آن ها را به امور حسی تشبیه می¬کنند، سازگار است و از طرف دیگر بیانگر دیدگاه و طرز تفکر باختری و جهان بینی او نیز هست. «به این گونه تصاویر که یک سوی تصویر محسوس و از اشیا حسی و مادی است و سوی دیگر با تجربه¬های ژرف و عمیق ادراک پیوند دارد، تصاویر اعماق هم می-گویند»(فتوحی، 1385: 67) این نوع ترکیبات در بیشتر مجموعه¬ها به جز دو مجموعه¬ی از میعاد تا هرگز و از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ به کار رفته است.
آبکند ترس:
پرنیان واژه¬های پاک را در آبکند ترس می¬شستند (و آفتاب نمی¬میرد، ص52).
انبان عفاف و خیزرانه¬ی عشق:
خیزرانه¬ی عشق در مشت دارد
انبان عفاف بر پشت (دیباچه ای در فرجام، ص 2).
چریک فاجعه و بیشه¬های هستی:
چریک فاجعه از بیشه¬های هستی ما
چنان گذشت که شاهین ز خواب چلچله¬ها (همان، ص26)
نردبان هذیان:
و او بر بلندترین پله¬ی نردبان هذیان
آن چار مرثیه را تکرار می¬کنند ( در استوای فصل شکستن، ص 35)
سکه¬ی مسخ:
که بازتاب خورشید
در خطوط منکسر آیینه
آن روی دیگر سکه¬ی مسخ است (همان، ص 20).
ساتگین روح:
ناخدا را ساتگین روح از تلخابه¬ی امید سوز بیم خالی بود (تا شهر پنج ضلعی آزادی، ص 13).
گرگ حادثه، تله¬ی تقویم:
تو تنها گرگ حادثه را در تله¬ی تقویم افگندی (مویه¬های اسفندیار گمشده، ص 37)

باختری سعی کرده است بیشتر از ترکیبات و تصاویر بدیع استفاده کند اما در مقابل تصاویر کلیشه¬ای هم در اشعارش به خصوص اشعار کلاسیک وی بسیار به چشم می¬خورد. این اشعار در سه مجموعه¬ی و آفتاب نمی¬میرد، از میعاد تا هرگز و از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ، بالاترین بسامد را داشته است.
ترکیباتی مانند «بوستان ادب، لشکر غم، آب سخن، آتش عمر، پرده¬ی بیداد، سیل مرگ، مرداب غم، بستان رنج، زنجیر ستم و... » که نشان¬دهنده¬ی تأثیر پذیری شاعر از آثار گذشته و وفاداری او به پیشینه-ی ادبی است.
شمشیر ستم:
آن که شمشیر ستم بر سر ما آخته است (از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ، ص 6).
مادر دهر:
شد سترون مادر دهر و زپا افتادگان را
پایمردی، دستگیری، غمگساری برنخیزد (همان، ص 7).
مرداب غم:
شعر من ای غنچه¬ی پژمرده در مرداب غم (و آفتاب نمی¬میرد، ص 22).
چراغ عقل، تندباد ضلال:
چراغ عقل بمیرد ز تندباد ضلال (از میعاد تا هرگز، ص 3).
دشت بلا:
اندرین دشت بلا راهبری پیدا نیست (همان، ص 13).

ترکیبات عقلی به حسی – مفرد به مقید:
در این ترکیبات غالبا یکی از واژه¬های عقلانی و تجربی را به پدیده¬ای محسوس تشبیه کرده است که در آن مشبه به، مقید است یعنی با صفت یا اسمی همراه می¬شود. ترکیباتی از این دست نیز در اشعار باختری به وفور یافت می¬شود.
شراب سرخ بهروزی:
شراب سرخ بهروزی به چرخشتش
نگین لعل پیروزی در انگشتش (ازمیعاد تا هرگز، ص 21).
آبکندهای راکد عفونت:
انبوه ماهیان مرده¬ی لحظه¬های حقارت را
که بر آبکندهای راکد عفونت می¬رانند (و آفتاب نمی¬میرد، ص 43).
دفتر شوخگن باور:
دریغا و دریغ
که در آن لحظه
دفتر شوخگن باورم را
دست مقدس شک ورق نزد (دیباچه ای در فرجام، ص 2).
گل سپید نوازش:
و خرمن خرمن گل سپید نوازش
به پیشواز حافظ
شتاب شهود را پای در رکاب نهاده بودند (همان، 32).
شاهین آتش بال اندیشه:
بایدت شاهین آتش بال اندیشه
کز فراز باره های آزمون ها هرچه را در پهنه¬ی آفاق می¬بیند (مویه¬های اسفندیار گمشده، 30).
عنکبوت مرده¬ی غربت:
در یانورد سالخورد زخمی کشتی شکسته
در برگریز روزها بر داربستی
از تارهای عنکبوت مرده¬ی غربت فرو می¬خورد (تا شهر پنج ضلعی آزادی، ص 27).
جامه¬دان زعفرانی سکوت:
رخت نغمه¬های سبز خود به جامه¬دان زعفرانی سکوت نه (در استوای فصل شکستن، ص 5).

این نوع ترکیبات تقریبا در تمامی مجموعه¬های شعری باختری بسامد بالایی داشته است و از بین هفت دفتر شعر تنها دو مجموعه¬ی از میعاد تا هرگز و از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ در سطح پایین تری قرار گرفته اند. تصاویر و ترکیبات مورد استفاده¬ی شاعر عموما ابداعی هستند که علاوه بر این که نشان¬دهنده¬ی مختصات سبکی شاعر است، بیانگر ذهن خلاق و نوگرای شاعر است و نشان می¬دهد که او در پی کشف پیوندهای تازه میان پدیده¬هاست مانند: گیاه هرزه¬ی تسلیم، گل¬های مقوایی یقین، چکاوک-های سیمین بشارت، دروازه¬های سربی تردید، باغ زعفرانی خاطره، چتر هراس گستر سکوت، بیرق خمیده¬ی تسلیم، آبکندهای متروک عفن، و نمونه¬های بسیار دیگر که در سطرهای قبلی به آنها اشاره کردیم.

ترکیبات حسی به حسی- مفرد به مفرد:
از قدیم این نوع تشبیه در شعر شاعران سبک خراسانی بسیار معمول بوده است. بنابراین فراوانی آن در شعر باختری به این دلیل است که این شاعر نوپرداز، استواری و فخامت شعرش را از سبک خراسانی گرفته است. پس از تشبیهات عقلی به حسی - مفرد به مفرد، مفرد به مقید- این نوع تشبیه در اشعار باختری دارای بسامد نسبتا بالایی است. از میان هفت مجموعه¬ی شعر، به ترتیب مجموعه¬های از میعاد تا هرگز، دیباچه¬ای در فرجام، و از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ پایین ترین بسامد را داشته است.
ارزن سرشک:
ارزن سرشک¬های بی گسست من نثار تان (در استوای فصل شکستن، ص 17).
آهو بره گان ستاره¬ها:
آهو بره گان ستاره¬ها
آرزوی نوشیدن شیر از نوشینه¬ی شعرش را دارند (همان، ص 24)
ابریشم باران، کلاف آب:
و با ابریشم باران
کلاف آب را با دامن جنگل گره می¬زد (و آفتاب نمی¬میرد، ص 40).
چریک آفتاب:
چریک آفتاب
سپهبد ستبر سینه¬ی سپهر
که در کمین ستاده بود (همان، ص 54).
برکه¬ی آیینه:
و ماهی را میان برکه¬ی آیینه جایی،
زیستگاهی نیست (مویه¬های اسفندیار گمشده، ص 4 ).
خنیاگران ابرها:
خنیاگران ابرها با ارغنون¬های شکسته
بر درگه رنگین کمان غمناک می¬گریند (تا شهر پنج ضلعی آزادی، ص 43).
نقل ستارگان:
دیگر هوس نداشت که شب¬ها
نقل ستارگان را
بر فرق ماهتاب بیفشاند (از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ، ص 16).
ترکیبات به کار رفته از این دست در اشعار باختری، بیشتر از عناصر طبیعت گرفته شده است که متنوع، گسترده و نشان¬دهنده¬ی دقت و تأمل شاعر در زوایای مختلف هستی است. این عناصر عموما بر اساس مشبه آمده اند. مانند: ابر، ستاره، شب، کهکشان، شقایق، صاعقه، آفتاب، خورشید، نور، تندر، تگرگ، بیابان، و... که شواهد زیادی هم در این زمینه در سطرهای قبل آوردیم. همچنان شاعر، از تشبیهات فرسوده و کلیشه¬ای هم بهره گرفته است که نشان¬دهنده¬ی تأثیر پذیری وی از اشعار شاعران سبک خراسانی و تسلط و آگاهی اش نسبت به آثار گذشتگان است. تشبیهاتی از قبیل: باغ جهان، شراب بوسه، باده¬ی اشک، گلنار اشک، گلزار چشم، حریر ابر، آبشار گیسوان و...
گلزار سپهر، گل مهتاب:
شامگاهان که به گلزار سپهر
گل مهتاب شگوفان شده بود (و آفتاب نمی¬میرد، ص 16).
آبشار گیسوان:
هر زمستان
آبشار گیسوان نقره گون بر دوش (تا شهر پنج ضلعی آزادی، ص 30).
تصاویر بدیعی این نوع تشبیه، نسبت به تصاویر فرسوده و کلیشه¬ای آن از بسامد بالاتری برخوردار است. تصاویری چون: چریک آفتاب، سکه¬ی لبخند، چریک نور، ابریشم گیسوان، باغ ابریشم، کتاب سنبله¬ها، کوره¬ی تاک، باره¬های کهکشان¬ها، پرنیان آب، داس تندباد و ... که برخی از آنها را به عنوان شاهد هم ذکر کرده ایم.

ترکیبات حسی به حسی- مفرد به مقید:
در این نوع تشبیه غالبا قیدها از نوع صفت است. دید خاص باختری نسبت به جهان هستی و طبیعت به مدد قریحه¬ی تصویرگرش، آثار وی را از صور خیال و تعبیرات بدیع سرشار کرده است. ممکن است برخی از آن ها برای بعضی خوانندگان نامأنوس باشد اما بر اثر تأمل، کم کم آشنایی حاصل خواهد شد. این نوع ترکیبات باختری، پس از تشبیهات عقلی به حسی- مفرد به مفرد، مفرد به مقید- و حسی به حسی- مفرد به مفرد- در جایگاه چهارم اهمیت قرار دارد. تصاویر و ایماژهای به کار رفته عموما بکر و ساخته¬ی خود شاعر است که چیره دستی وی را در ترکیب واژگان مختلف و خلق ایماژهای بدیع نشان می¬دهد. این نوع تشبیه به صورت پراکنده در همه¬ی آثار به خصوص مجموعه¬های و آفتاب نمی¬میرد و در استوای فصل شکستن به کار رفته است.
موم گرم خورشید و لاژوردین کاسه¬ی افاق:
نیمروزانی که موم گرم خورشید
آب می¬شد در میان لاژوردین کاسه¬ی آفاق (و آفتاب نمی¬میرد، ص 52).
چریک زخمی خورشید:
هنوز آنجا چریک زخمی خورشید را در جنگل رگبار می¬جویند؟ (همان، ص 35).
سکه¬های روشن لبخند:
به جای تیر زهرآگین
به سویم سکه¬های روشن لبخند می¬افشاند (در استوای فصل شکستن، ص 45).
نهال سبز تفنگ:
نهال سبز تفنگش شکوفه باران باد
درفش سرخش بر دوش شهسواران باد (از میعاد تا هرگز، ص 47).
کودک رزین کلاه آسمان:
به کوی خاوران با کودک زرین کلاه آسمان همبازی و انباز می¬گردم (همان، 37).
گوگرد سرخ صاعقه:
در پسین گاهی که حتی
گوگرد سرخ صاعقه نیز
یکی آزمون نیارست کرد (مویه¬های اسفندیار گمشده، ص 16).
تشبیه گسترده (مرسل مفصل):
تشبیه گسترده (چهار رکنی) در شعر باختری در مقایسه با دیگر انواع تشبیه کاربرد در جایگاه دوم بعد از تشبیه بلیغ اضافی قرار دارد. سایر انواع تشبیه به ویژه تشبیهاتی که جنبه¬ی تصنعی و هنرنمایی دارند، در شعراو کاربرد چندانی ندارد. برای مثال هیچ نمونه ای از تشبیه مقلوب، عکس، ملفوف و مشروط دیده نمی¬شود و این نکته نشان می¬دهد که «اغلب شاعران نوپرداز معاصر به آرایه¬هایی که نشان از تصنع ظاهری در آنها احساس شود، توجهی ندارند، بلکه تلاش عمده¬ی آنها مبتنی بر آرایه¬های معنوی به ویژه تشبیه، استعاره و رمز است تا شعر به فضای هنری و جوهر اصلی خود که همان کلام مخیل است نزدیک شود» (بهمنی مطلق، 1387: 147).
این نوع تشبیه در همه¬ی دفترهای شعری باختری اعم از کلاسیک و نو به صورت پراکنده به کار رفته است:
و نای گیاهان چو جویی که گوییست لبریز شعر و مقامه (از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ، ص 31).
هستی ام به سان موم
در صمیم نیمروز یک تموز دوزخی
هر نفس
بیش و بیشتر آب می¬شود (در استوای فصل شکستن، ص 48).
و گاه پیرامون سفره¬ی سور آدمخواران
یه سیمای گربه یی دست آموز در می¬آیی
که نان پاره¬یی را
دم لابه می¬کند (مویه¬¬های اسفندیار گمشده، ص 34).
در کتاب کهن، واژه¬ها همچو انگور شاداب یاقوتی از تاکبن های هر صفحه رویند (و آفتاب نمی¬میرد، ص 30).
نهال¬های جوان سال چونان عقربه¬ی ساعت
در زندان شیشه
لحظه شمار فراز آمدن شما هستند (تا شهر پنج ضلعی آزادی، ص 48).
شاعر معاصر معمولا زمانی از تشبیه گسترده استفاده می¬کند که احساس کند وجه شبه برای خوانندگان قابل دریافت نیست. در این نوع تصویرهای باختری ظرافت و جذابیت خاصی وجود دارد، بر خلاف نظر قدما که معتقد بودند هرچه از ارکان تشبیه کاسته شود، بر قوت آن افزوده می¬شود، در شعر نو در موارد بسیاری مشاهده شده که هر چه بر ارکان تشبیه افزوده شده، شیوایی و جذابیت آن بیشتر شده است.

تشبیه موکد:
تشبیه موکد تشبیهی است که در آن ادات ذکر نمی¬شود. «از آنجا که ادات تشبیه از عوامل نشاندار سازی هم نشینی است. حذف آن در یک ساختار تشبیهی، در واقع کاستن از میزان نشانداری ساختار است که همین امر زمینه را برای فعالیت خواننده فراهم می¬کند. زیرا تشبیه به سوی بی نشانی حرکت می¬کند»(صفوی، 1380: 106). این نوع تشبیه از نظر قدرت این همانی از دیگر انواع تشبیه به استثنای بلیغ، قوی تر اما در مرتبه¬ی پایین تری از انواع گذشته به کار رفته است. کاربرد آن محدود به 33 مورد است و در دو مجموعه¬ی و آفتاب نمی¬میرد و دیباچه¬ای در فرجام به ترتیب بالاترین بسامد را داشته اند. تشبیهات به کار رفته از این نوع عموما حسی به حسی یا عقلی به حسی هستند و تصاویر بیشتر از آن که نو و بدیع باشند، کلیشه¬ای به نظر می¬رسند.
روان¬ها شیشه¬هایی از شرنگ رنج آکنده
سخن¬ها سبزه¬هایی خاکسود از سردی پاییز (و آفتاب نمی¬میرد، ص 26).
و دستانت ستون¬های سپید نور
که از روز نخستین با فلق بودند خویشاوند (همان، ص 32).
تنور سرکش سوگ جوانه¬هاست دلم( دیباچه¬ای در فرجام، ص 25).
زبان مادرم شبنامه¬ای افتاده در پس¬کوچه¬های شهر غربت بود
که من آن را نهان از چشم بیدار پدر هر روز می¬خواندم (در استوای فصل شکستن، ص 45).


منابع:
باختری، واصف، (1362)، و آفتاب نمی¬میرد، کابل، اتحادیه نویسندگان جمهوری دموکراتیک افغانستان. ____، ____، (1369)، ازمیعاد تا هرگز، کابل، انجمن نویسندگان افغانستان.
____، ____، (1370)، از این آیینه¬ی بشکسته¬ی تاریخ، کابل، انجمن نویسندگان افغانستان.
____، ____، (1375)، دیباچه¬ای در فرجام، پیشاور، بنیاد انتشارات میوند.
____، ____، (1376)، تا شهر پنج ضلعی آزادی، پیشاور، بنیاد انتشارات میوند.
____، ____، (1377)، تا استوای فصل شکستن، پیشاور، بنیاد انتشارات میوند.
____، ____، (1379)، مویه¬های اسفندیار گمشده، پیشاور، بنیاد انتشارات پرنیان.
بهمنی مطلق، یدالله، (1387)، «تشبیه در شعر سپهری» مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره 62، پاییز 1385، صص، 112-117.
پورنامداریان، تقی، (1374)، سفر درمه(تأملی در شعر احمد شاملو)، تهران، زمستان.
رضایی جمکرانی، احمد، (1384)، «نقش تشبیه در دگرگونی¬های سبکی»، دوفصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، دوره جدید، شماره 5، پاییز و زمستان1384، صص85- 100.
شمیسا، سیروس، (1373)، کلیات سبک شناسی، چاپ دوم، تهران، انتشارات فرودس
___، ____، (1376)، بیان، چاپ ششم، تهران، انتشارات فردوس.
صفوی، کورش، (1380)، از زبانشناسی به ادبیات(شعر)، چاپ اول، تهران، پژوهشگاه هنر و اندیشه اسلامی.
فتوحی رود معجنی، محمود، (1380)، بلاغت تصویر، چاپ اول، انتشارات تهران.

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول