© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 کاندیدای اکادمیسین سیستانی ۲۲/ ۱۰/ ۲۰۰۹


بخاطر تقدیراز شاعرشیرین کلام ،خانم داکتر حمیرانگهت دستگیرزاده

با درود به هموطنان گرامی وبه گرداننده گان محفل بزرگداشت ازخانم داکترحمیرا نگهت دستگیرزاده!
در او ضاع و احوال آشفته روز گار ما که جاى محبت را کينه گرفته و دلها از صفا و صميميت تهى گشته و از خلوص نيت و صفای باطن کمتر اثرى و خبرى هست ، مى بايستى آنانى را که در راه انسان وانسانیت گام بر ميدارند و از قلم شان نواى محبت تراوش ميکند، قدر نهاد و ياد شان را در حيات شان گرامى داشت.
ارجگذاری وقدردانی از شخصیت های اجتماعی - فرهنگی وهنری کشور، کار درخور ستایش فراوان است، زیرا مطالعه سرگذشت بزرگ مردان وبزرگ زنان عرصه های دانش وفرهنگ بی تردید درس های سودمندی اند برای نسل های جوان ما تا از آنها بیاموزند وشخصیت خود را تکامل ببخشند.
یکی ازشخصیت های فرهنگی وادبی کم نظیرکشورما، خانم داکترحمیرا نگهت دستگیرزاده، سخنور روشن فکرو روشن ضمیر است که درعرصه شعرو ادبيات معاصر افغانستان همچون شاعران ونویسنده گان مرد، در تحول و تکامل شعرفارسی دری سهم قابل توجه داشته است . درسه دهه پسین که کشورما آماج درد ومصایب فراونی بوده است، شاعرزنان افغان، چه در داخل وچه درخارج از کشور،همواره این درد وآلام را فریاد کشیده اند وموفق به آفرينش و ابداع تجربه هايي تازه وجدید در زمینه شعرو ادبیات کشورما بوده اند ، اما متاسفانه که مقامات مسئول قدر و منزلت ايشان را آن طور كه بايد وشايد درک نکرده اکثراً بدنبال گویندگان مرده رفته اند وزندگان نوپرداز ونواندیش را فراموش کرده اند.

من متاسفانه نه شاعرم تا در ستایش از شاعر بلندپرواز،حمیرانگهت شعری می سرودم وبه پیشگاه ایشان تقدیم میکردم ونه ادیب وسخنورم تا سخنی درخور شأن ومقام ایشان بگویم، فقط در حد یک آدم عادی ومتعارف که ازشعرخوب خوشم می اید واز شعر بد زود دل زده میشوم، فقط همینقدرمیخواهم بگویم که :خانم حمیرانگهت ،شاعرتوانمندی است که محیط اجتماعی ماحول خود را بدرستی درک میکند واین درک را میتواند در شعرخود به درستی به تصویربکشد.ازاین جهت شعر او با واژه های نوبر دل مینشیند،زیراکه از دلش برخاسته است .بدین غزل او توجه کنید که خود وکشورخود را در آئینه یک غزل چگونه تصویرکرده است:
خشم شب
اى تک درخت شرقى مغرب نشين بگو
          از آيـه هاى بـاور و نـور و يـقــين بگو
اى شهســوار وادى شـعــر درى بـمـان
            با من ز همصــدايى صبح بـهــيــن بگو
از آشيان سوخــته بــر شاخـه هاى نـور
           و زريشه هاى سوخـته ازتفت کين بگو
بعد ازمـن و تـو آبى اين آســمان چشد؟
           تـيـغ طـــلوع بـر آمـد از آن آستـين بگو
صد خنـجـرصــدا بـه دل واژه آب کـن
            درکـوچـه هاى مــرده شهــر غمين بگو
از ريــشــــه هـاى آبى آواز هــاى نـور
           با باغ هــاى خــسته آن ســرزميـن بگـو
بس روزها که روزنه يى ديده و انکـرد
          وردى بــراى خشم شب اى بهترين بگو

صحت وموفقیت های بیشتر خانم حمیرانگهت دستگیرزاده را آرزو میکنم. ختم


 

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول