© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



محمد اسحاق فياض
Mif_1967@yahoo.com



                                    هويت ملي سيد جمال الدين افغاني



تذكر:
یونسکو سال 2008 را سال تجلیل از مبارزات سید جمال الدین افغاني نام گذاری کرده است ودولت افغانستان نيز به کمک سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد - یونسکو - از صد و پنجاهمین سال آغاز مبارزات سید جمال الدین ، در یک سمینار دو روزه در شهر کابل شخصيت والاي سيد را ارج نهاد ه است.
در ايران نيز به زودي قرار است يك سمينار بين المللي پيرامون تجليل از شخصيت سيد برگزار شود، قبل از برگزاري اين سمينار فراخواني را از سوي ستاد برگزاري اين سمينار درايران منتشر گرديد كه تلاش شده بود براي سيد هويت ايراني ببخشد. هم چنين دست اندر كاران اين سمينار تلاش كردند تا از محققان افغاني نيز دراين سمينار دعوت نموده و مقالاتي را پيرامون موضوعات داده شده ارايه دهند، از جمله از اين قلم نيز دعوت گرديد تا براي اين سمينار مقاله اي ارايه دهم و من با توجه به موضوعات داده شده و با توجه به تاكيد اين سمينار به ايراني بودن سيد جمال الدين افغاني، برآن شدم شدم تا مقاله ام را پيرامون هويت ملي سيد جمال الدين ارايه دهم. من درابتدا توسط دانشجويي كه از من براي مقاله دعوت شده بود، سئوال كردم آيا چنين موضوعي قابل قبول دراين سمينار است يانه؟ ايشان كه يكي از دانشجويان افغاني بود رفت با مسئول اين سمينار صحبت كرد و از من خواست تا چكيده مقاله ام را دراين موضع ارايه دهم، من چكيده مقاله را تهيه كرده، براي سمينار ارسال كردم، وقتي اين چكيده مورد بررسي دوستان ايراني قرار گرفت، موضوع مقاله من به مذاق آنان خوش نيامد و رد گرديد.
اكنون براي گرامي داشت از 150 همين سالروز سيد جمال الدين افغاني كه به افتخار او از سوي يونسكو سال 2008 به نام او نام گذاري شده است.اين چكيده مقاله رد شده از سوي ايرانيان را پيرامون هويت ملي سيد تقديم مي كنم.

مقدمه
سيدجمال الدين حسيني مصلح و بيدارگرجامعه شرقي، شخصيتي است كه افكار و انديشه هاي او در محدوده جغرافيايي يك كشور نمي گنجد و محدود كردن افكار و انديشه هاي اصلاح گرانه او در گستره يك كشور، جفاي بزرگ و نابخشودني به خود سيد است. قطعا سيد هيچ گاه انديشه و احساساتش را دريك كشور و قوم خاصي محدود نكرد، رنج و احساس او كليتي به نام گستره ي جغرافيايي اسلام و مسلمانان بود، براي او ترك، فارس، عرب، هزاره پشتون هرگز مطرح نبود و ايراني، افغاني، هندي ، مصري و عراقي نمي توانست بيانگر هويت واقعي جغرافياي جهان اسلام باشد.
در تاريخ بزرگمرداني يافت مي شود كه افكار و انديشه هايش متعلق به جامعه بشري است، اما خود در محدوده جغرافيايي خاصي به سر برده وبا هويت مكاني، زباني و فرهنگي مادري خود زندگي كرده است، اما سيد جمال الدين حسيني زنجيره هاي چنين هويتي را نيز شكسته است و جسمش و هويت انديشه هايش نيز متعلق به همه مسلمانان است. او هرگز راضي نيست كه فقط افغاني يا ايراني اش خوانند، او هويت خود را ترك، ايراني، افغاني؛ هندي و عرب مي داند و هويت خود را در كليتي تعريف مي كند كه تمام چنين هويت هايي را شامل باشد.

چگونه هويت ملي سيد را شناخت؟
ازآنجايي خداوند انسانها را حريص و خود خواه آفريده و به دنبال هويت هاي قومي، زباني و نژادي خويش اند، انسانهاي بزرگ را نيز پس از مرگ شان، در قالب چنين هويت هايي زنداني مي كنند، نه تنها سيد جمال الدين حسيني در مناقشه هويت ملي گرفتار آمده بلكه دهها فرهيختگاني درتاريخ يافت مي شود كه براي تثبيت هويت ملي شان ميان كشورها و دولت ها نزاع است.
براين اساس اگر بخواهيم هويت ملي سيد جمال الدين حسيني را بشناسم در انديشه ها و افكار او نمي توان جستجوكرد، بلكه خارج ازاين دايره درلابلاي آثار، گفتار و نشانه هاي خانوداگي او پژوهش نمود، زيرا هيچ انساني نيست كه در سرزمين خاصي به دنيا نيامده باشد و متعلق به قوم و مليت خاصي نباشد و همين ويژگي ها است كه برخلاف انديشه هاي انسانهاي بزرگ هويت ملي و قومي او را شكل داده است.

پسوند هويتي سيد
سيد در تمامي آثار ونوشته هايش خود را سيد جمال الدين افغاني معرفي كرده است. افغاني بودن پسوند هويت فردي اوست كه نمي توانست از چنين هويتي فرار نمايد وچون انديشه ها و احساساتش آن را جهاني و عمومي نمايد، اما اين كه چرا اين هويت در برخي از كشورها و بويژه درايران نتوانسته معرف هويت ملي او باشد، به دليل منازعه برسر ميراث فرهنگي و سرمايه هاي علمي است كه ميان افغانستان و ايران وجود دارد، چرا كه هردو سرزمين از يك ميراث مشترك فرهنگي و علمي در گذشته برخوردار بوده اند واز حدود300سال پيش تجزيه و جدايي ميان آنان آغازشده است.

اسناد وروايت هاي متناقض
دراين نوشته نمي خواهم بيوگرافي كامل سيد را بيان كنم، آنچه دراين نوشته اهميت دارد روايت ها و اسنادي است كه از سوي محققان ايراني و افغاني در باره هويت ملي سيد جمال الدين حسيني ارايه گرديده است، روايت ها، اسناد و تحقيقاتي كه ضد همند و هريك آن ديگري را نفي مي كند و تصوير متناقض از هويت ملي سيد ارايه مي دهد، برخلاف ديگر شخصيت هاي بزرگ كه هويت مذهبي آنان در سايه افكار و باورهاي شان روشن است، هويت مذهبي سيد نيز براساس اين روايات و اسناد متناقض است.
زيرا از نظر محققان ايراني سيد جمال الدين در اسدآباد همدان به دنيا آمده و درد ايام جواني زندگي طلبگي آغاز كرده و در نجف درس خوانده و شاگردي شيخ انصاري را نموده و به دستور شيخ انصاري براي ارشاد و بيداري مسلمانان به هند سفركرده و گذري هم به افغانستان داشته است و درمصر و ديگر بلاد اسلامي از اتحاد ويك پارچگي مسلمانان دم زده و از آنجا كه هويت ايراني در راستاي اهدافش خلل وارد مي كرده خود را افغاني معرفي كرده است.
محققان افغاني او را متولد اسدآباد، يا اسعد آباد كنر مي داند كه در كابل تحصيل كرده و از آنجا براي ادامه تحصيل به هند رفته است شیخ محمد عبده شاگرد او شرحی از زندگی او ارايه داده و تاييد كرده كه سیدجمال در هیجده‌سالگی براي تحصيل به هند رفته است.
روشن است كه اين دو روايت از زندگي و مذهب سيد با هم نمي خواند و براي روشن شدن چنين پارادوكسي بايد اسناد و رواياتي كه از هردوطرف ارايه گرديده به نقد و بررسي گرفت.

اسناد و مدارك ايراني
در اسناد و مداركي كه براي ايراني بودن سيد جمال الدين ارايه گرديده است، مهمترين سند دراين زمينه، نوشته ميرزا لطف الله خان در كتاب "شرح حال و آثار سيدجمال الدين اسدآبادي" است، او خود را همشيره زاده سيد جمال الدين معرفي كرده و اسناد و مداركي را ارايه داه است كه سيد جمال الدين از اسد آباد همدان است، ميرزا لطف الله، عكس هاي يادگاري سيد را كه با ايرانيان گرفته است و نيز وجود نامه هايي را كه سيد براي برخي از ايرانيان فرستاده و متن اين نامه ها نزد برخي از شخصيت هاي ايراني موجود است و نيز الواح قبوري از سلسله سادات همدان كه منتسب به اجداد و خانواده سيد در همدان است، همه اينها دليل بر ايراني بودن سيد جمال الدين مي داند. دومين سند معتبري كه بر ايراني بودن سيد ارايه گرديده است گذر نامه اي ايراني وي است كه در زمان ناصرالدين شاه قاجار صادر شده است، غيرازاين دو منبع هرتحقيقي ديگري كه در ارتباط با هويت ملي سيد صورت گرفته برگرفته شده و استناد شده به همين دو مدرك مي باشد.

اسناد و مدارك افغاني
اما محققان افغاني دلايلي را كه براي اثبات افغاني بودن سيد جمال الدين ارايه داده اند، ادعاي خود سيد جمال الدين برافغاني بودنش است، او در نوشته ها و آثارش خود را افغاني معرفي كرده در عروة الوثقي خود نوشته است: الافغان و هي اول ارض مس جسمي ترابها. ونيز سيد غلام حسين موسوي از قول او در كتابش نقل كرده است: اني اخطرت لترك بلادي الافغان مضطربة بها الاهواء و الاغراض.
غير از ايران در ديگر كشورهاي جهان بويژه در تركيه، كشورهاي عربي و شبه قاره هند اورا به عنوان افغاني مي شناسند. مدرسي چهاردهي، ابراهيم صفايي، شيخ عباس قمي، سيدمحمد علي آستانه و ديگر ايرانيان، نيز او را فرزند سيد صفدر حسيني، از خانواده هاي بزرگ افغانستان دانسته اند.
شيخ محمد عبده شاگرد و همكار سيد، در زندگي نامه سيد نوشته است كه سيد جمال الدين در قريه "اسعدآباد" از قراي كنر در سال 1254 هجري قدم به دنيا نهاد.
اديب اسحق شاگرد سيد، سيد محمد رشيد رضا صاحب تفسيرالمنار، محمدپاشا مخزومي دوست و پيرو سيد، عبدالقادر مغربي، جرجي زيدان نويسنده مصري، محمد فريد وجدي در دايره المعارف، علامه حيدربامات در كتاب "مجالي الاسلام" سيد حسين شيرازي، احمد امين مصري، عبدالرحمن رافعي در كتاب عصر اسماعيل، دكتر عثمان امين، سيد جمال الدين افغاني را از اسعدآباد كنر دانسته اند.
هم چنين ابراهيم مصطفي الوكيلي در كتاب مفاخر الاجيال مي نويسد: سيدجمال الدين در قريه اسعدآباد يكي از قريه هاي كنر به سال 1254 متولد گرديد. در كتاب مقام جمال الدين افغاني، تدوين سيد مبارز الدين رفعت، چاپ دكن هند، هجده مقاله از اقبال، ابوالكلام آزاد، ضياءالدين برني، سليم كاهندري وغيره چاپ شده كه مسقط الراس سيد را افغانستان تاييد كرده اند. و نيزاستوارد لوتروب امريكايي با ذكر دلايل، سيد را از اسعدآباد كنر و مليت او را افغان ثابت كرده است.
در كناراين گواهي ها ادبياتي كه سيد در نوشته هاي فارسي يا دري اش بكار برده نشان مي دهد او افغاني است. اوتاريخ "تتمه البيان في التاريخ الافغان" را نوشت كه بيان وابستگي و شناخت او از افغانستان است. و نيز در لابلاي نامه هايي كه سيد براي ايرانيان نوشته برخي از واژه ها و اصطلاحات ناب افغاني بكار برده شده است كه در ايران نه در گذشته و حال رواج دارد كه تفصيل آن دراين چكيده نمي گنجد.

بااسناد متناقض چه بايد كرد؟

باهمه اين دلايل سئوالي كه باقي مي ماند اين است كه وجود تناقض ميان دو استناد متقابل را چه بايد كرد؟ آيا استنادات يك طرف كاملا دروغ است و فقط از يك طرف راست است؟ اگر اين گونه است اسناد كدام طرف راست است و از كدام طرف دروغ؟ آيا اسناد و مدارك هردو طرف قابل جمع نيز هست؟
عبدالحي حبیبی مورخ مشهور افغاني ، ‏کتابي دارد به نام « نسب و زادگاه سید جمال الدین الافغانی » که تقريبا 33 سال قبل در کابل به ‏چاپ رسیده است و او با تحقيقاتي كه انجام داده است تلاش كرده ميان دو اسناد هويتي سيد جمال الدين كه از طرف ايرانيان و افغانها ارايه گرديده جمع كند و به نظر مي رسد كه اثر وي بهترين تحقيق دراين زمينه باشد، او در تحقيقاتش به اين نتيجه رسيده است كه جد و پدر سيد جمال از قبل با سادات مقيم همدان رابطه داشته است. حبیبی در اثر اش از رقابت های فیودالی میان سید صفدر ، پدر سید جمال الدین وبنی اعمامش پسران ‏سید نظیف حرف زده و می گوید که پسران سید نظیف برآنان غالب آمده و سید صفدر از بطن وادی کنر و « پشد » به ‏روستا های کنار آخرین جنوب وادی کنر سفلی ، جاییکه شیر گر( یعنی اسد آباد) نام دارد ، پس نشسته بود...و در ‏آنجا قلعه یی به نام خود « صفدری » بنا نهاد که تا کنون هم شیر گر و صفدری به فاصله 50 کیلومتر از جلال ‏آباد به همین نامها کاین اند و همین قریه در شیر گر، مولد سید جمال الدین در سال 1254ق 1838م بود. سید علی پدر سید صفدر به سبب اقامت در همدان به همدانی شهرت داشت ودر «دونهی ‏پشد» کنر مدفون است که به نام زیارت شاه همدان مشهور است. سید محمود پاچا از بنی اعمام سید صفدر که داماد وزیر اکبر خان بود، ‏حکمران مطلق کنر شد . سید صفدر رقیب او با فرزند و دودمانش د ر حدود سال 1844 به کابل آورده شد که ‏سید جمال عمری بیش از 6 و 7 سالگی نداشت. سید صفدربرای نجات از دسایس درباری به نیت حج با اولاد و آل خود از راه قندهار و هرات به زیارت ‏امام هشتم و مشهد شتافت و از آنجا در اسد آباد همدان با خانوادهء قاضی میرشرف الدین حسینی خویشی و ‏سکونت و قرابت کرد ، زیرا پدرش سید علی با همدانیان سابقه آشنایی داشت ‏. آنچه لوح مرقد مسیح الله برادر سید متوفاي1296 ق و طیبه بیگم ، مریم و دیگر اقارب نامادری سید در اسد ‏آباد همدان مانده ، از اعقاب همین خواهران و برادر او مي باشند که ما نظایر چنین هجرت ها و وصلتهای خانواد ‏گی صد ها خاندان افغانی و ایرانی را درطول تاریخ نشان داده می توانیم.
حبیبی همچنين می نویسد:‏ ‏ سید علی جد سید جمال الدین در راه زیارت حرمین ، راهش به همدان افتاده و مدتی در آنجا بوده و با خانواده ‏سادات اسد آباد همدانی آشنایی ( و شاید وصلتی ) هم داشته است ‏
سید علی وقتی که به کنر عودت می کند ، به همدانی و شاه همدان مشهور می شود.‏ استاد حبیبی در باره«شیر گر» میگوید شیر گر به سه حصه : شیر گر ، شیر گر عبد الجلال و شیر گر گل محمد ‏تقسیم شده است که حالا مربوط ولسوالی(شهرستان) کامه است، شیر گر ( اسد آباد) مولد سید جمال الدین ، در آن وقت جزو کنر شمرده می ‏شد.
‏استاد حبیبی میگوید : شیرگر ، زادگاه سید جمال الدین است ، ولی سید چون به شاگردان عربی و ترکی و یا ‏غربیان یا ایرانیان می گفت که مولد من اسد آباد کنر افغانستان است ، مرادش همین شیر گر است که دری زبانان ‏این جای را اسد آباد گفته اند و اکنون فقط نام پشتوی آن باقی مانده است .زیرا در تمام این نواحی کنر و کامه ، ‏مردم به زبان پشتو تکلم می نمایند و اسد آباد فقط ترجمه شیر گر پشتو است.‏
همچنين حبیبی ‏مي نويسد، محقق نامدار معاصر ایران علامه محمد قزوینی نیز گوید که این ادعاها فرضیات فی الواقع باور نکردنی است ‏که یکی از اهالی اسد آباد که خود را خواهر زادهء او معرفی کرده و چند سال قبل رساله یی در این خصوص ‏منتشر ساخته است و اعضاء خانواده او را به عقیده خود که هنوز در اسد آباد هستند ، یکایک بر شمرده است.

نتيجه ‏
به هرحال از ميان همه اين نظرات و استنادها بهترين تحقيق را به نظر اين قلم استاد حبيبي انجام داده و تنها راهي است كه مي تواند هردو اسناد متقابل را با هم جمع كند و با توجه با روابط و مسافرت هايي كه از دير باز ميان ايران و افغانستان در جريان بوده، اين امكان وجود دارد. بخصوص رشد و توسعه فرهنگي، علمي، اقتصادي ايران و عقب ماندن افغانستان سبب شده بود كه خانواده هاي زيادي به ايران بيايند و با ايرانيان وصلت گزينند و دراين سرزمين مسكن گزيينند و به مرور زمان تغييرات مذهبي نيز دراين نوع مهاجرت ها رخ داده است. بنا براين سيد جمال الدين هويت افغاني داشته و در افغانستان به دنيا آمده اما با سادات همدان پيوند و قرابت خويشي دارد.



 

 

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول