سید ضیاالحق سخا
زنده گى سرشار بى حالى ست، از حالم مپرس
خسته گى تقويم تكرارى ست، از سالم مپرس
ساز من ناسازگارى هاى «سُر» و «لَى» شده
«كم هوايى» مى كند آواز، از «تال»م مپرس
ششجهت ديوار مى رويد اگر پر مى زنم
از نفس افتاده ى هستم كه…
از بالم مپرس
برف پيرى كجكلاه و چين صورت زينتم
پيرهن تن پوش ضعف و…
آه، از شالم مپرس
آفتابم از لب ديوار حرفى زد، ولى
فهم آن از عقل من- اين پخته ى كالم- مپرس
ديد كولى بر خط دستم، ولى آهى كشيد
گفت: …
امانه!
بيا از طالع و فالم، مپرس!
بيشتر از اين چه مى پرسى كه: «كيفَ حالِكَ؟!»
تلخ مى مويم برادر! سخت مى نالم، مپرس
0 Comments