آن شاخ و برگ تازه ی دیرینه نیستی

Nov 5, 2019 | پر بیننده ترین شعرها, هنر و ادبیات

آن شاخ و برگ تازه ی دیرینه نیستی
شعری؛ ولی برآمده از سینه نیستی

صبح است و اعتراض خروسان دلت گرفت
یک روز، شاد و راحت و بی کینه نیستی

هی دست می بری به سر افسوس می خوری
بر زخم های سینه ی خود پینه نیستی

دیوانه وار می دوی از زینه ها، چرا
در فکر غلت خوردنت از زینه نیستی

می ایستی مقابل آیینه؛ ناگهان

دیوانه می شوی که در آیینه نیستی

بهرام هیمه

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *