شعر: عبدالله البرادونی، شاعر یمنی
ترجمه: حضرت وهریز
ملتم
دست به دست می شود
از یک مستبد به مستبد دیگر
یکی کلاهبردارتر از دیگر
از یک پناهندهگی به پناهندهگی دیگر
از یک پرواز به پرواز دیگر.
ملتم در محاصرهٔ چپاولگران
بر سر بازار با مهاجمان نامرئی
از یک دست بی مقصد
به دست بی مقصد دیگر می افتد
چون شتری در حال مرگ.
در سوگ خویشتن،
نه مرگ می یابد
نه درمان.
عمیق تر فرو می رود
در گورهای خاموش
به دنبال خاستگاه مقدس خویش
به دنبال موعود های بهاری
در خواب پشت چشم هایش.
رویا می آید
به دنبال شبحی که پنهان می شد.
آن رویا می رود
از یک درنده شب
به شبی مبهم تر.
ملتم مویه می کند
میان مرزهایی که دم به دم تنگ تر می شوند
اما در گوش ملت های دیگر،
حتا در غارهای خودش
خود را تبعید می کند
از یک پناهندهگی
به پناهندهگی دیگر…
نوت: شعر از انگلیسی ترجمه شده است.
0 Comments