دشنه ی رستم

Feb 15, 2019 | آرشیف 2016

فرید اروند

 

باد می لرزد به دوشش پرچم افسونگری

می خرامد ابر ، اما خالی و خاکستری

 

آتشی در ریشه های خسته ی کاج و چنار

آب دارد مرگ را بر تشنه گان پیغمبری

 

پیش رو دیوار ها بن بست ها افراشتند

پشت سر هموار ، اما پرتگاه دیگری

 

خواب دیدند آسمان و ماه و ماهی بر زمین

بعدِ آن گردیده اند آماج غم سرتاسری

 

تاک را آتش زدند و باغ را آتش زدند

تا جهنم را نباشد با زمینش همسری

 

سینه سهراب را با دشنه ی رستم زدند

تا پذیرند آن ضحاک پیر را فرمانبری

سخن مدیر مسئول

سخن مدیر مسئول

کلوب فرهنگی هنری فردا در سویدن جشنواره ادبی (اکرم عثمان)،  ویژه داستان کوتاه دوم ماه می سال 2021...

0 Comments