داکتر اکرم عثمان


به خاطر شهدای گلگون کفن هوتل سرینا

                                                           

در کشور ما افغانستان هم دزد خدا خدا می گوید و هم کاروان! در این برهوت تاریک و دلگیر که در هر قدم و وجب تله و دامی گسترده شده احدی قادر نیست که قطاع الطریق را از ساربان تفریق کند و علتش این است که کاروان سالار در خفا با دزد کنار آمده در تعامل با او مسیر کاروان را مو به مو نشانش میدهد و به امید دریافت حق السهم گوشزدش می کند که نخست شاهرگ کدام پاسبان کاروان را بزند و شکم کدام محافظ قافله را بدرد. این ادعا با همان روایت قدیمی تطبیق می کند که: شهردار به دزد میگفت که زود باش برو کاروان را غارت کن! و به کاروان میگفت هوشدار که رهزن در کمین است!

متاسفانه در افغانستان سروران و سالاران ما همین بازی رندانه را پیش میبرند. از سویی با داره های عباپوش و زن کش و کودک کش پیمان برادری! می بندد و از سوی دیگر به داروغه دستور میدهند که بیدار باشد و هیچ مخالفی را از نظر نیندازد!

از همین جا از بدو کانفرانس بن تا دم حاضر امنیت تامین نشد و آب از گلوی مردم پایین نرفت.

تجربه نشان داده است که از ملا تا ملک، از شیخ تا شهنه در ظاهر ملنگ و در خفا پلنگ می باشند و از قبول شیوه های سیاسی از سفرای ایران و پاکستان پرهیز نمی کنند. آن ملیونرهای گداصفت در موارد زیادی تابوت های کشته های دست شانرا تا گورستان بدرقه می کنند و در ردیف سقاط خورها می استند تا پول کفن و دفن مرده را نیز به جیب بزنند. در این باب پروین اعتصامی آورده است:

 آن پارسا که ده خرد و مالی رهزن است        آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست!

در تاریخ قرن نزدهم میهن ما خوانده ایم: در گرماگرم جنگ دوم افغان و انگلیس شماری از سرکرده های جهاد به شاه شجاع شکوه بردند که: اگر کاری نکنی تا چند صباح بعد در خانه های کابلی ها کودکان چشم آبی و موخرمایی تولد خواهند شد. آن گاه مردم این حقارت را کجا خواهند برد!!؟

شاه شجاع از تۀ دل گریست و رنگ پریده و حجول پاسخ داد:

قیام را قوام دهید من دیگر پادشاه نیستم!!

حالا فرصت آن فرا رسیده است که خواننده خود قضاوت کند و آن شاه شجاع را با دو شاه شجاع ما بعد! مقایسه کند و دریابد که در سراشیب سقوط ما از کجا به کجا رسیده ایم! اکنون که سکان مملکت ما بدست یک بت برنجی! افتاده است باید به جهر فریاد کشید:

در جهان نتوان اگر مردانه زیست     همچو مردان میتوان مردانه مرد

در چند روز اخیر در چند قدمی ارگ جمهوری همینکه در "هوتل سرینا" چند نفر آدمکش حرفه ای یک مادر، دو کودک نازنین و یک قلمزن مظلوم را به رگبار گلوله بستند رییس جمهور درهمان شب و روز چند بار زبان بدل کرد، گاهی استخبارات جهانی را مسهول آن جنایت معرفی کرد – گویا اوباما و پوتین و تونی بلر خود را به هوتل سرینای کابل رسانده اند و آن جنایت را سازمان داده اند. با این اعلام روباه را خنده و گربه را عطسه گرفت.

خود بزرگ بینی حد و اندازه ای دارد، نباید زیر سایۀ اشتر، سایۀ خود را آنقدر حجیم و جسیم ببینیم که به اشتباه و خلط مبحث بیافتیم. بعداً امنیت ملی آقای کرزی اعلام کرد: تقصیر از سازمان آی اس آی پاکستان است و دولت پاکستان آنرا به شدت رد کرد. پس بهتر نیست سراغ مقصر اصلی را در کرۀ مریخ بگیریم؟

جای گفتن دارد که رهبر خداداد! دولت خداداد ما در جریان شکرفشانی هایش به مناسبت قتل عام سرینا در مقام ابرای ذمه از برادران عزیز القدرش طالبها و گروه حق بجانب حقانی برآمد با در روز مبادا! مردم شهید پرور و قدر شناس افقانستان آن عزیزان را به تجلیل و تبجیل بنشینند.

از این مضحکه بر می آید که کار جنون مقامات ما به تماشا کشیده است. بالاخره در کرۀ خاکی ما هیچکس نفهمید که قاتلان خانوادۀ «سردار احمد» خبرنگار از کدام سیاره نازل شده اند؟ از کدام ینگی دنیا؟ شاید مانند طیارۀ ساقط شدۀ کشور مالیزیا هرگز معلوم نشود که در کجای اقیانوس غرق شده اند، محتمل در جابلسا یا در جابلقا! به هر رنگ بعد از انتخابات دراماتیک ریاست جمهوری، مردم افغانستان دست به دعا بردارند و این بیت معروف را بدرقۀ راه حکومت متبوعه بنمایند:

ریاست بدست کسانی خطاست

که از دست شان دستها بر خداست

 

 

 برگشت به صفحهء اول