|
پيامها و ديدگاهها
Aisha H
Dearest Dr. Akram Usman,
Thursday, March 22, 2007 ---------------------------------
Arash Kayan
I apologize, for not being able to write in persian language, since my
computer does not support the persian language keyboard. Nonetheless, I
found this web page a very informative and usefull one. I am a great fan
of Dr.Akram Osmans´ works.It is a real joy and we thank god that the
great Professor, Dr.Akram Osman is still among us. I am writing this
letter on the eve of the new year. I wish you and all people who help
and support to create and keep this web page online a very happy new
year, may all their wishes come true, and may the best of their pasts be
the worst of their futures.
Wednesday, March 21, 2007 ---------------------------------
عبدالهادی احمدی
در حقیقت نشریه فردا بسیار پرمحتوا و جذاب است .
Monday, February 26, 2007 ---------------------------------
هلنا طبيبی رجاييان
سلا م و احترامات خود را خد مت تمامی عزیزان اهل قلم تقدیم میدارم. Saturday, February 17, 2007 ---------------------------------
عزيزالله هدف
اولتر از همه سلام واحترام خود را خدمت تمام شما عزیزان که سایت فردارا به
مرکز تبادل افکار عامه مبدل ساخته اید ابراز تشکر مینمایم دوستان :باید عرض
بدارم که دوستی برایم مژده داد که مضمونی تحت عنوان هنرمندان تیاتر وفلم
های افغانستان در سایت فردا نشر گردیده است تصمیم گرفتم که انرا مطالعه
بدارم بنآ با استفاده از کمک همان دوستم به سایت فردا مراجعه
Monday, February 12, 2007 ---------------------------------
Abdul Wahed Nourestani
bad az salam ba tamame karkenane farda payame tasaliate khodra khetmate
shoma wa famile marhum sheraqaie rahimi arz me daram wa khdawande karim
janate ferdawz khwahanam. Monday, February 5, 2007 ---------------------------------
Kamal Rahim
az marg agha rahimi cartooniste zabar dast keshware mah agaha
shodom.khodawand rawaneshan ra shad dashta bashad...badbakhtana ma 1
shakhsiat bozorg honari khod ra az dast dadem...sabr o shekebahe baray
khanawada mohtarameshan mekhaham Sunday, February 4, 2007 ---------------------------------
عبدالرسول قديری
سایت فرداحاوی مطالب نهایت ارزشمند ،آموزنده وقابل تمجید است ودست
اندرکاران آن زحماتی زیادی رابرخود رواداشته اند وخدمت بزرگی رابرای
تنویراذهان هموطنان وسایرفرهنگ دوستان آماده ساخته اندکه من هم جزازعلاقه
مندان سایت شماهستم وبعضی اشعاری نیزدارم که درآینده اگرلازم دانید خدمت
شما ارائه خواهدشد. Wednesday, January 24, 2007 ---------------------------------
بهار دانش
گرداننده صاحب ذوق وپرتلاش سايت فردا. فردا به ياری شما تبديل شده است به يک بهارستان ، دلم با فرداست .، گمان ميبرم دل همه با فرداست.نوشته های ابتکاری استاد سياهسنگ را گرامی ميداريم . شعر های داکتر پژمان را به ستايش می نشينيم که با شاعران طراز اول معاصر ايران، پهلو ميزند...اگر ممکن بود به مطالب طنز وفکاهی هم موقع داده شود .،چرا که درغربت دل آدم زير چرخ ماشين جهان سرمايه داری ، خرد وخمير ميشود. قربان شما. بهار دانش
Wednesday, January 10, 2007 ---------------------------------
ليلا اردلان
Tuesday, January 9, 2007 ---------------------------------
صبور رادمنش
،دوست ارجمند آقای عمر . برای فراهم آوری اين دسته گل معطر ، تبريک ميگويم.
اشعار اين شماره خيلی خوب است ، شعر استاد باختری اگرچه ساخته چند سال قبل
است اما شعر خوب کهنه نميشود. شعر استاد فانی خاطره انگيز است ، استاد فانی
همان شاعری است که در نخستين طليعه جمهوری داود خان، شعر خوب تانگ راسروده
بود( تانگ چون اژدهای سرکش ومست ...)، استاد پژمان درين اواخر شعر های نوی
ميسرايند که شايد ماندگارترين آثار ايشان باشد.نوشته مهرين صاحب که جای
خودش را دارد. موفق باشيد. صبور رادمنش Tuesday, January 9, 2007 ---------------------------------
n_m moh
salam barnameha va matalebe khili khobi dar in sait gonjande shode omid
varam ke hamishe hamin toor bashad makhsosan baraie ma daneshjoianba
ehteramat khodanegahdar Tuesday, January 9, 2007 ---------------------------------
زينت نور
سلام به فردا: با سپاس بسيار از جناب نادر عمر اديتور پركار و آگاه فردا
موضوع پيام: برگردان شعر "بابا"، سرايشگر: "سيلويا پلات"، برگردان: جناب صبور سياه سنگ ژورناليست، پژوهشگر و نويسنده توانای ما
برادر بزرگوار و نويسنده توانا محترم صبور سياه سنگ :
ميخواستم نظرم را از همين دريچه در پيرامون شعر "بابا" برای شما بنويسم، هرگاه در اشتباه باشم و توضيحی لازم باشد اميد دريغ نفرماييد.
از نظرمن وارد شدن "وارداتي" صنعت و تكنالوژی در كشورهايی مثل سرزمين ما هرچند چهره ظاهری اين کشورها را مدرن ميسازد ولی ذهن فرهنگی ما هنوز در ميان نو و كهنه و در فقدان انديشه های مدرن و نو كه ريشه يی و حاصل تكامل طبيعی كتله های انسانی ما باشد، دست و پا ميزند. درين حالت خوانش آثار و ترجمه ها چه شعر و چه نثر ميتواند اين خلا را تا اندازه يی پر كند و در ايجاد و توليد انديشه های نو و دريافت ديد متفاوت سازنده باشد، ولی كار در اين راستا كم است و خواننده هم كمتر دارد.
من خودم وقتی شعرهای غير از فارسی دری را ميخوانم، ميروم در فضای شايد بيگانه تر ولی تازه تر. شايد زندگی در غرب ذهناً مرا به گونه يی برای پذيرش اين تازه گی آماده ساخته است. هر چند اين ويژه گی را در فضای ادبی اطرافم و همسالانم گاهی بو می كنم، ولی نه چندان نيرومند. پرداختن به ادبيات جهانی با آنكه تقريباً همه جا، تا جايی که به يكی از زبانها دسترسی دارند اندك است، حالا آنكه هر سايت را باز كنی ده ها مقاله راجع به قدمای ما نوشته شده و گويا هنوز هم كمی ميكند.
كارهای پژوهشی از اين دست كه شما ميكنيد، آنقدر "نادر" است كه مرا به ياد "نادر عمر" كه در نوع خودش در كار و كوشش يكه است می اندازد.
نميدانم شما به معيارها و پذيرش چگونه نگاه ميكنيد، ولی احساس ميكنم كمتر در خيال همسنگ كردن نوشته های تان با شمار خواننده گان تان باشيد. انتخاب شما از ترجمه برای من همين ذهنيت را ميدهد. مثلا اگر "بابا" به دقتی كه من ميخوانمش از جانب صد نفر خواننده فردا خوانده شود، برای مسير معياری فرهنگ شرقی ما كه هيچ شاعر و نويسنده حاضر نيست، مرزهای غيرمجاز و مجاز آنرا عبور كند، بايد کاری در حد "شاک" باشد. اين شاك شايد كمتر از اولين جمله "ايميل سيزدهم" نباشد كه نصف خواننده گان شما آرزو داشتند با شما در تماس شوند و شما را متوجه اشتباه نبخشودنی "ماركو و آن سومی منم" بسازند.
صبور گرامي: ازنظرمن، "بابا" يك شعر عادی و ترجمه معياری نيست. فرزندی با خشم به گريبان عزيزترين موجود زندگيش می چسپد و فرياد ميزند "به درد نميخوری، به درد نميخوري". ولی اينكه فرياد ميزند ديگر آن سيلويای كوچك نيست كه لج كرد ه و با "بابايش" قهر كرده باشد. زنيست در نهايت بلوغ فكری، عقلی و جنسی، با تجارب بسيار از يك زندگی پر از ماجرا و شهرت فراگير.
اين شعر به آسانی بلوغ فكری سيلويا را شهادت ميدهد، آنگاهی كه او ديگر در پشت تن لرزان مادر نيمه يهوديش پنهان نميشود تا فريادهای "بابا" پاره پاره اش نكند، بلكه مثل مبارز يهود می ايستد و فرياد ميزند. آنگاه كه جای عواطف فردی را ضمير اجتماعی پر كرده.
فهم "بابا" بدون شناخت سيلويا و اجتماع اطرافش و بدون داشتن معلومات درمورد زندگی سيلويا ممكن نيست. اشاره های سيلويا در شعرش به زندگی خودش، مثلاً اولين تلاش او برای خودكشی و نجات يافتنش:
)آنها مرا از کيسه بيرون کشيدند و پاره هايم را باز به هم چسپ زدند آنگاه دانستم که چه بايد کنم ترا الگو ساختم(
دراينجا ميخواهم توضيح بدهم كه اگر به متن انگليسی شعر "بابا" توجه شود. متوجه خواهيم شد كه او با مهارت شگرفی به دنبال ايجاد آهنگ در شعرش است، برای اينکه او خيلی خوب با روح زبان آشنا است و با مهارت شگرفی ايجاد آهنگ ميكند. حتی با تكرار يك واژه چندين بار و يا جا به جايی كلمات گفتاری، بدون آنكه از مسير بلند آنچه كه ميخواهد بگويد، برای ايجاد اين آهنگ پايان افتاده باشد:
An engine, an engine Chuffing me off like a Jew. A Jew to Dachau, Auschwitz, Belsen. I began to talk like a Jew. I think I may well be a Jew.
كاربرد نام ها مثلا "نبرد من" كتاب هتلر در اين مصراع: A man in black with a Meinkampf look
پيوند آن با "بابا"ی سيلويا پيوند مادر نيمه يهودی سيلويا، ندامت سيلويا از انتخاب همسری همچو بابايش (دو مرد را خواهم كشت) در اين مصراعها:
If I've killed one man, I've killed two- The vampire who said he was you and drank my blood for a year, Seven years, if you want to know. Daddy, you can lie back now.
همه و همه فهم اين شعر را و اين ترجمه را دشوارتر ميسازد. من تصورميكنم كه سريال توضيحی در پی اين شعر ميتواند رهگشايی باشد برای شناخت سيلويا اين برجسته ترين شاعر سالهای 1960 ادبيات زبان انگليسی. برای آنانكه "بابا" را بهانه می دانند برای پنجره يی به سوی سيلويا و ادبيات آن روزگار.
آرزو ميكنم كه اين بخش را ادامه بدهيد. واقعاً مطالب و نوشته ها برای شناخت چهره به اين برجسته گی و صلابت خيلی كم است. تا جايی كه من تعقيب كردم در زبان فارسی دری ، بيشتر دوستان ايرانی كم و بيش به او پرداخته اند. مثل خانم پيرايه.
با محبت زينت نور
Tuesday, January 9, 2007 ---------------------------------
بهانه نصير
را در اذهان هموطنان عزیز ما و خصوصا انهاثیکه در هجرت بسر میبرند باز کرده
و سایت دلخواه ما گردیده است. Monday, January 8, 2007 ---------------------------------
يک هموطن
دانشمند و شاعر کرانمایه واصف باختری، Monday, January 8, 2007 ---------------------------------
«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»««»
|