© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيامها و ديدگاهها

 

 

 

 

 

 

Aisha H

 

Dearest Dr. Akram Usman,
Once again I saw you on TV screen, and what a pleasant surprise it was. Even though I have not seen you in person, but watching you on TV and listening to your voice gives us such a wonderful feeling of pride to know that we have such jewels in the world of Afghan literature and politics. I wish we had more and more people like you among us to teach us about patience and tolerance. You look at our world through a crystal clear window of truth and are not afraid of talking about it.
May dear God give you a very long and healthy life, so that we can enjoy your valuable thoughts and follow your truthful path of life.
I wish you and your family a very Happy New Year with all the blessings.
 

 

Thursday, March 22, 2007

---------------------------------

 

 

Arash Kayan

 

I apologize, for not being able to write in persian language, since my computer does not support the persian language keyboard. Nonetheless, I found this web page a very informative and usefull one. I am a great fan of Dr.Akram Osmans´ works.It is a real joy and we thank god that the great Professor, Dr.Akram Osman is still among us. I am writing this letter on the eve of the new year. I wish you and all people who help and support to create and keep this web page online a very happy new year, may all their wishes come true, and may the best of their pasts be the worst of their futures.
I am not a academic, I have only a marginalzed school education, that I finished in Peshawar, Pakistan. But one thing that I would like to see here, if possible, is a real interactive discussion board, for the participants, around the subjects concerning our country, the cultural and historical problems we have got and how to close the gap between the ethnic divisions, in a way that all sides see that as acceptable and no one should feel being handled as a second grade citizen, as it was the practice in the past. One more thing that i would like to remind, and that really startled me, after watching the interview of Dr.Akram Osman, is that the moderator of the conversation really was eager to represent herself as much as she could. Although she reminded the viewers many times of her great past works and outstanding performances that may have made her to a very important national figure round that time. Still I would not see a great academic of ours like our Professor Osman, not being able to come to words and then name it as his interview. I wish if Professor Osman had the time, to participate in those interactive discussion boards so that for us , the youth who really did not have the chance to learn more about our country and culture be a help and guide for the future.,
 

 

Wednesday, March 21, 2007

---------------------------------

 

 

عبدالهادی احمدی

 

در حقیقت نشریه فردا بسیار پرمحتوا و جذاب است .
از طرف خودم این موفقیت را به مدیر مسول نشریه و دیگر همکاران ان تبریک عرض میکنم
در ضمن درگذشت هنرمند توانا شیراقا رحیمی را به تمام جامعه هنری تسلیت عرض مینمایم و واقعا متاسفم که هنرمندان بخصوص نشریه انترنتی فردا از این بابت بسیار متضرر شده اند به هر صورت امیدوارم که رحیمی های دیگر بتوانند هدف والای شیراقای رحیمی را پیش ببرند
با احترام
کابل

 

Monday, February 26, 2007

---------------------------------

 

 

هلنا طبيبی رجاييان

 

سلا م و احترامات خود را خد مت تمامی عزیزان اهل قلم تقدیم میدارم.
خواستم بدین وسلیه اولین ارتباطات قلمی خود را با شما عزیزان بیاغازم.امیدوارم این ارتباط
سراغاز خوبی باشد برای ادامه همکاری های مان.

ای انکه به نامت سخن اغاز کنم
هر لحظه ثنایت به زبان ساز کنم
چی جلوه (p)ئرشکوهست ان لحظه که من 
در اوج خیالات تو (p)ئرواز کنم

من نتوانستم حرفی p)را type کنم
 

Saturday, February 17, 2007

---------------------------------

 

 

عزيزالله هدف

 

اولتر از همه سلام واحترام خود را خدمت تمام شما عزیزان که سایت فردارا به مرکز تبادل افکار عامه مبدل ساخته اید ابراز تشکر مینمایم دوستان :باید عرض بدارم که دوستی برایم مژده داد که مضمونی تحت عنوان هنرمندان تیاتر وفلم های افغانستان در سایت فردا نشر گردیده است تصمیم گرفتم که انرا مطالعه بدارم بنآ با استفاده از کمک همان دوستم به سایت فردا مراجعه
 نمودم با مطالعه مضمون تمام خاطرات گذاشته برایم زنده شد زیرا من با بسیار ان هنرمندان عزیز وارجمند هم بازی بوده ام .
از محترم ماریا جان دارو یک جهان تمجید وتشکر می نمایم که تمام هنرمندان که در راه هنر خدمات ارزشمند انجام دادند واکنون از خاطره ها  فراموش گردیده اند همه ایشان را به نیکوئی ستایش نموده است ودر زهن هم وطنان ما دوباره زنده ساخته است وهم به حافظه خانم ماریا دارو این دوست ارجمند مطبوعات کشور افرین میگویم که همه هنر مندان را در زهنش حفظ نموده است خودم که یک عمر در تیاتر تقربیآ با هرکدام ایشان کار کرده ام بعضی ایشان را در حافظه نداشتم افرین صد افرین به حافظه مدیر مامورین را دیو تلویزیون {شاید زمانیکه خانه حاضری ما راقید میکرد نام مامورین رابه حافظه سچرده است }
محترم دارو  یک جهان منمون شما که از خانم های که در شرایط دشوار به تیاتر خدمت نمودند قدر وعزت دادید من منحیث یک هنرمند از شما تشکر میکنم به امید مطالعه بخش دوم هستم خدا وند شما را صحت وسلامت داشته باشد در یاد خداوند باشید که یادی از هنرپیشه گان نمودید  با احترام
                       عزیزالله هدف

 

Monday, February 12, 2007

---------------------------------

 

 

 

Abdul Wahed Nourestani

 

bad az salam ba tamame karkenane farda payame tasaliate khodra khetmate shoma wa famile marhum sheraqaie rahimi arz me daram wa khdawande karim janate ferdawz khwahanam.
khdahafez.
 

Monday, February 5, 2007

---------------------------------

 

 

Kamal Rahim

 

az marg agha rahimi cartooniste zabar dast keshware mah agaha shodom.khodawand rawaneshan ra shad dashta bashad...badbakhtana ma 1 shakhsiat bozorg honari khod ra az dast dadem...sabr o shekebahe baray khanawada mohtarameshan mekhaham
 

Sunday, February 4, 2007

---------------------------------

 

 

عبدالرسول قديری

 

سایت فرداحاوی مطالب نهایت ارزشمند ،آموزنده وقابل تمجید است ودست اندرکاران آن زحماتی زیادی رابرخود رواداشته اند وخدمت بزرگی رابرای تنویراذهان هموطنان وسایرفرهنگ دوستان آماده ساخته اندکه من هم جزازعلاقه مندان سایت شماهستم وبعضی اشعاری نیزدارم که درآینده اگرلازم دانید خدمت شما ارائه خواهدشد.
باعرض حرمت
 

Wednesday, January 24, 2007

---------------------------------

 

بهار دانش

 

 گرداننده صاحب ذوق وپرتلاش سايت فردا. فردا به ياری شما تبديل شده است به يک بهارستان ، دلم با فرداست .، گمان ميبرم دل همه با فرداست.نوشته های ابتکاری استاد سياهسنگ را گرامی ميداريم . شعر های داکتر پژمان را به ستايش می نشينيم که با شاعران طراز اول معاصر ايران، پهلو ميزند...اگر ممکن بود به مطالب طنز وفکاهی هم موقع داده شود .،چرا که درغربت دل آدم زير چرخ ماشين جهان سرمايه داری ، خرد وخمير ميشود. قربان شما. بهار دانش

 

Wednesday, January 10, 2007

---------------------------------

 

 

ليلا اردلان


 انجينير صاحب عمر. شماره بسيار پربار جديد فردا چشم منتظران را روشن کرد. استاد دانشمند محترم داکتر اکرم عثمان ياداشت تازه ای مرقوم فرموده اند درباره کتاب محترم سليمان راوش ، من درمورد حتا عنوان کتاب ايشان به شگفتی اندرم. سيطره ۱۴۰۰ساله اعراب يعنی چه؟ حتما منظور ايشان ، دين اسلام است. در افغانستان اگر عرب ، نفوذی داشت ، پس چرا حتا محققين برجسته ما ، دو سطر عربی را نه خوانده ميتوانند ونه نوشته؟
اگر اندکی از نوآوری های کتاب ايشان آورده می شد بهتر نبود؟
شعر استاد واصف باختری، بسيار دلنشين است اما تازه نيست. شعر استاد داکتر پژمان که بسيار زيباست ظاهرا تازگی دارد، کار های شاعرانه اخير استاد پژمان همه اعجاب انگيز است بخصوص شعر هوای شرجی بندر.
شعر غنايی پشتو از پوهاند صاحب حکمی نيز از تخيلی عالی برخوردار است اما درهمان فضای کلاسيک.
برای توفيق مزيد تان ، دعا ميکنم. ليلا اردلان
 

 Tuesday, January 9, 2007

---------------------------------

 

 

صبور رادمنش

 

،دوست ارجمند آقای عمر . برای فراهم آوری اين دسته گل معطر ، تبريک ميگويم. اشعار اين شماره خيلی خوب است ، شعر استاد باختری اگرچه ساخته چند سال قبل است اما شعر خوب کهنه نميشود. شعر استاد فانی خاطره انگيز است ، استاد فانی همان شاعری است که در نخستين طليعه جمهوری داود خان، شعر خوب تانگ راسروده بود( تانگ چون اژدهای سرکش ومست ...)، استاد پژمان درين اواخر شعر های نوی ميسرايند که شايد ماندگارترين آثار ايشان باشد.نوشته مهرين صاحب که جای خودش را دارد. موفق باشيد. صبور رادمنش
 

 Tuesday, January 9, 2007

---------------------------------

 

n_m moh

 

salam barnameha va matalebe khili khobi dar in sait gonjande shode omid varam ke hamishe hamin toor bashad makhsosan baraie ma daneshjoianba ehteramat khodanegahdar
 

 Tuesday, January 9, 2007

---------------------------------

 

 

زينت نور

 

سلام به فردا:

 با سپاس بسيار از جناب نادر عمر اديتور پركار و آگاه فردا

 

موضوع پيام: برگردان شعر "بابا"، سرايشگر: "سيلويا پلات"، برگردان: جناب صبور سياه سنگ ژورناليست، پژوهشگر و نويسنده توانای ما

 

برادر بزرگوار و نويسنده توانا محترم صبور سياه سنگ :

 

ميخواستم نظرم را از همين دريچه در پيرامون شعر "بابا" برای شما بنويسم، هرگاه در اشتباه باشم و توضيحی لازم باشد اميد دريغ نفرماييد.

 

از نظرمن وارد شدن "وارداتي" صنعت و تكنالوژی در كشورهايی مثل سرزمين ما هرچند چهره ظاهری اين کشورها را مدرن ميسازد ولی ذهن فرهنگی ما هنوز در ميان نو و كهنه و در فقدان انديشه های مدرن و نو كه ريشه يی و حاصل تكامل طبيعی كتله های انسانی ما باشد، دست و پا ميزند. درين حالت خوانش آثار و ترجمه ها چه شعر و چه نثر ميتواند اين خلا را تا اندازه يی پر كند و در ايجاد و توليد انديشه های نو و دريافت ديد متفاوت سازنده باشد، ولی كار در اين راستا كم است و خواننده هم كمتر دارد.

 

من خودم وقتی شعرهای غير از فارسی دری را ميخوانم، ميروم در فضای شايد بيگانه تر ولی تازه تر. شايد زندگی در غرب ذهناً مرا به گونه يی برای پذيرش اين تازه گی آماده ساخته است. هر چند اين ويژه گی را در فضای ادبی اطرافم و همسالانم گاهی بو می كنم، ولی نه چندان نيرومند. پرداختن به ادبيات جهانی با آنكه تقريباً همه جا، تا جايی که به يكی از زبانها دسترسی دارند اندك است، حالا آنكه هر سايت را باز كنی ده ها مقاله راجع به قدمای ما نوشته شده و گويا هنوز هم كمی ميكند.

 

كارهای پژوهشی از اين دست كه شما ميكنيد، آنقدر "نادر" است كه مرا به ياد "نادر عمر" كه در نوع خودش در كار و كوشش يكه  است می اندازد.

 

نميدانم شما به معيارها و پذيرش چگونه نگاه ميكنيد، ولی احساس ميكنم كمتر در خيال همسنگ كردن نوشته های تان با شمار خواننده گان تان باشيد. انتخاب شما از ترجمه برای من همين ذهنيت را ميدهد. مثلا اگر "بابا" به دقتی كه من ميخوانمش از جانب صد نفر خواننده فردا خوانده شود، برای مسير معياری فرهنگ شرقی ما كه هيچ شاعر و نويسنده حاضر نيست، مرزهای غيرمجاز و مجاز آنرا عبور كند، بايد کاری در حد "شاک" باشد. اين شاك شايد كمتر از اولين جمله "ايميل سيزدهم" نباشد كه نصف خواننده گان شما آرزو داشتند با شما در تماس شوند و شما را متوجه اشتباه نبخشودنی "ماركو و آن سومی منم" بسازند.

 

صبور گرامي: ازنظرمن، "بابا" يك شعر عادی و ترجمه معياری نيست. فرزندی با خشم به گريبان عزيزترين موجود زندگيش می چسپد و فرياد ميزند "به درد نميخوری، به درد نميخوري". ولی اينكه فرياد ميزند ديگر آن سيلويای كوچك نيست كه لج كرد ه و با "بابايش" قهر كرده باشد. زنيست در نهايت بلوغ فكری، عقلی و جنسی، با تجارب بسيار از يك زندگی پر از ماجرا و شهرت فراگير.

 

اين شعر به آسانی بلوغ فكری سيلويا را شهادت ميدهد، آنگاهی كه او ديگر در پشت تن لرزان مادر نيمه يهوديش پنهان نميشود تا فريادهای "بابا" پاره پاره اش نكند، بلكه مثل مبارز يهود می ايستد و فرياد ميزند. آنگاه كه جای عواطف فردی را ضمير اجتماعی پر كرده.

 

فهم "بابا" بدون شناخت سيلويا و اجتماع اطرافش و بدون داشتن معلومات درمورد زندگی سيلويا ممكن نيست. اشاره های سيلويا در شعرش به زندگی خودش، مثلاً اولين تلاش او برای خودكشی و نجات يافتنش:

 

)آنها مرا از کيسه بيرون کشيدند

و پاره هايم را باز به هم چسپ زدند

آنگاه دانستم که چه بايد کنم

ترا الگو ساختم(

 

دراينجا ميخواهم توضيح بدهم كه اگر به متن انگليسی شعر "بابا" توجه شود. متوجه خواهيم شد كه او با مهارت شگرفی به دنبال ايجاد آهنگ در شعرش است، برای اينکه او خيلی خوب با روح زبان آشنا است و با مهارت شگرفی ايجاد آهنگ ميكند. حتی با تكرار يك واژه چندين بار و يا جا به جايی كلمات گفتاری، بدون آنكه   از مسير بلند آنچه كه ميخواهد بگويد، برای ايجاد اين آهنگ پايان افتاده باشد:

 

An engine, an engine

Chuffing me off like a Jew.

A Jew to Dachau, Auschwitz, Belsen.

I began to talk like a Jew.

I think I may well be a Jew.

 

كاربرد نام ها مثلا "نبرد من" كتاب هتلر در اين مصراع: A man in black with a Meinkampf look

 

پيوند آن با "بابا"ی سيلويا پيوند مادر نيمه يهودی سيلويا، ندامت سيلويا از انتخاب همسری همچو بابايش (دو مرد را خواهم كشت) در اين مصراعها:

 

If I've killed one man, I've killed two-

The vampire who said he was you

and drank my blood for a year,

Seven years, if you want to know.

Daddy, you can lie back now.

 

 همه و همه فهم اين شعر را و اين ترجمه را دشوارتر ميسازد. من تصورميكنم كه سريال توضيحی در پی اين شعر ميتواند رهگشايی باشد برای شناخت سيلويا اين برجسته ترين شاعر سالهای 1960 ادبيات زبان انگليسی. برای آنانكه "بابا" را بهانه می دانند برای پنجره يی به سوی سيلويا و ادبيات آن روزگار.

 

آرزو ميكنم كه اين بخش را ادامه بدهيد. واقعاً مطالب و نوشته ها برای شناخت چهره به اين برجسته گی و صلابت خيلی كم است. تا جايی كه من تعقيب كردم در زبان فارسی دری ، بيشتر دوستان ايرانی كم و بيش به او پرداخته اند. مثل خانم پيرايه.

 

با محبت

زينت نور

 

 Tuesday, January 9, 2007

---------------------------------

 

 

بهانه نصير

 

را در اذهان هموطنان عزیز ما و خصوصا انهاثیکه در هجرت بسر میبرند باز کرده و سایت دلخواه ما گردیده است.

موفقیت های زیاد را برای همه انهاهیکه فردا مخصول زحمات شان است میخواهیم.
 
با عرض حر مت
 

Monday, January 8, 2007

---------------------------------

 

 

يک هموطن

 

دانشمند و شاعر کرانمایه واصف باختری،

شعر مقبول تان که درین شماره چاپ شده واقعا زیبا است.  مرا زیادتر متوجه درد غربتی که میکشم ساخت. درین شعر زیبا که پیامش درد غربت است یکدنیا احساس انسانی نهفته است که دلش برای
وطنش میطپد. خدا خیرت بدهد برادر از همصدایی ات ممنونم و برای تان همه خوبی ها را تمنا دارم.
با عرض حرمت،

یک هموطن
 

Monday, January 8, 2007

---------------------------------

 

 

 

 

 

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»««»

 

 

بازگشت به صفحه اول