© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيامها و ديدگاهها

 

 

08 - March - 2006

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»««»

 

 

 

 

 

ماريا دارو

 

دوستان عزیز وهم وطنان گرامی .
صمیمانه ترین تبریکات خود رانسبت حلول سال 1385برای همه شما وجمله مردم دنیا که سال خورشیدی تجلیل می نمایندعرض میدارم سال نیک وپر بار وصلح وارامش در سر تا سر دنیا ارزو میدارم .
هر روز تان نوروز باد و نوروز تان پیروز باد
با عرض حرمت ماریا دارو

 

 

Wednesday, March 22, 2006

------------------------------

 

 

 

 شاهين صحرا

 

با درود و سپاس به دست اندرکاران زحمت کش سایت فردا و خوانندگان این سایت فرار رسیدن سال نو خورشیدی وآغاز فصل بهار و شکوفائی زندگی دوباره را آرزو میکنم  برای شما توام با موفقیت و  بهروزی باشد !
آقای هموطن آزرده خدارا سپاس که دانیستم در مورد آقای دریا تنها من  چنین فکر نمی کردم!
خانم ماریا داور : درد و سوز نهان شما که گریبانگیر خیلی از ما مردم غربت زده و ماتم زده است با تمام وجود درک و احساس نمودم قسمت اعظم پیام شما هم یک اثر ادبی و هنری میباشد
شادکام باشید !
شاهین

 

Sunday, March 19, 2006

------------------------------



 

 

ماريا دارو

 

محترم داکتر صاحب عثمان
دوست نهایت ارحمند وعزیز نوشته ادبی وخرد مندانه شما را در صفحه فردا در مورد اثر ادبی دانشمند محترم کهزاد {..وخدا زبیائی افرید }رامطالعه کردم واقعآ خواندنی ودلچسپ است همه دوستان باید یکبار انرا مطالعه بدارند از شما یک جهان منمون احتراماتم را قبول بدارید صحت وسعادت و طول عمر برای شما ارزو دارم .
استاد محترم کهزاد :
دستان شما قابل بوسیدن است .
من یک انسان بسیار ملول ورنج کشیده هستم .سالهاست که از چشمه سار عشق جرعهء ننوشیده ام زندگی وعشق برایم مرده بودزندگی با رنگ و بو مزه رفته اش برایم مفهوم نداشت با مطالعه اثر ناب شما شراب عشق نوشیده وقلبم از عشق سرشار گردید در فصل {وداع}یک گریه جانانه کردم در ختم کتاب را با چشمانم یکجا بستم زمانیکه چشکانم را باز کردم یک تحرک واحساس در وجودم خلق گردید احساس کردم که عاشق شدم  ..بلی عاشق زندگی بی رنگ وبو که سالهاست برای پایانش دعا میکردم واقعآ زندگی بدون عشق رنگ وبو ندارد در عالم رویا دستان تان را بوسیدم صد سال دیگر زنده باشید با انگشت های هنر افرین تان بنوسید فلب مارا بانوشته های عشق افرین تان سرشار از عشق وزندگی بسازید یک بار دیگر طول عمر وصحت وسعادت برای تان ارزو میکنم و از دوست نهایت گرامی ....که اثر گران مایه شمارا
برایم فرستاد یک جهان سپاس گذارهستم

 با احترام

 ماریا دارو

 

Saturday, March 18, 2006

------------------------------

 

 

 

هموطن آزرده

 

سلام و صد سلام به تمام هموطنان عزيز .
تبصره هاي فهيم جان نالان و حسيب جان را خيلي وارد و بجا يافتم. بسيار راحت شدم از اينكه چند نفر هموطن ما روي واقعيت ها تماس گرفتند. من از زبان چندين شخصيت هاي كه آگاهي درست از موسيقي دارند، شنيده ام كه فرهاد، نه صدا دارد و نه هنر. او فقط با چالاكي و ديده درايي خود را مطرح نموده است. يادم مي آيد از روزي كه استاد سوره سين هندوستاني كه در كابل موسيقي كلاسيك درس ميداد به فرهاد گفته بود كه فرهاد همين آهنگ هاي چرت و پرت را كه بمذاق خودش و مردم برابر است بخواند و وقت خود را براي آموزش كلاسيك و غزل ضايع نسازد، چون آواز مناسب براي اين هنر ندارد. فرهاد روزي نزد استاد هاشم رفته بود و ميخواست امتحان او را بگيرد. يك نوت راگ را از او مي پرسيد كه نام اين راگ چيست؟ استاد كه آدم بسيار ورزيده و نابغهء موسيقي ما بود، فرهاد را مورد محبت قرار ميدهد و او را نصيحت ميكند كه آداب و اخلاق موسيقي را اول ياد بگيرد، بعد دنبال آموزش برود.خاطرات بسيار عجيب از اين فرهاد موجود است. اما از طريق خواندن و كار هايش معلوم ميشود كه در موسيقي آموزش درست نديده است. آهنگ هاي قديمي محلي فارسي و پشتو را با كمي تغير خراب زير نام خود ثبت ميكند و مردم بيچارهء ما هم نميدانند

 

 

Friday, March 17, 2006

------------------------------

 

 

 

شاهين صحرا

 

کاسه بشکمسته

گر ز سر تا قدمت باز شود مجمر آتش از نو .
موج دریا شوم و باز بشورم از نو .

گفته بودی : من بسوزانم رخان زشت را .
بردار اول تو نقاب خویش را .
انقلابی گر تو بهر زن کنی !
 
جمع اول دور خود سیاهی لشکر  کنی .

گفتی باکت نیست بهر مردنت
وز میان جمع رفتی خود خبر نیست از مردنت .

بهر اثبات صادق بودنت .
کن نظر در آینه بهر دیدنت .

من نگویم کیستم یا چیستم .
لیک بهر دگران چون کهنه دستمال نیستم .

بیش ازین اندر فکر کاسه بشکسته مباش .
بعد ازین  چون سنگ اندر جای خود سنگین باش

 

Thursday, March 16, 2006

------------------------------

 

 

 

ماريا دارو

 

دوستان نهایت گرامی صمیمانه ترین تبریکات خود را به مناسبت هشتم مارچ به تمام زنان جهان ومخصوصآ زنان افغان از صمیم قلب تبریک میگویم باعرض معذرت که در همین مدت از جهان کمپوتر وانترنت دور بودم که در این رابطه شعر ویا مضمون جهت نشر به صفحه زیبای فردا می فرستادم
صفحه ویژه فردا بدین مناسبت زیبا تر وخواندنی تر گردیده است از مصامین واشعار همه شما عزیزان لذت بردم موفقیت بیشتر تان رااز خداوند میخواهم.
خواهر گرامی  فریبا جان {اتش صادق} باخواندن شعر زیبای تان چشم ودلم روشن گردید مدت هاست که در جستجوی اشعار جدید شما سرگردان بودم .
              باعرض ادب ماریا دارو
 

Wednesday, March 15, 2006

------------------------------

 

 

 

اسد محبی

 

احترامات خود را به کارکنان محترم سایت فردا تقدیم میکنم. سایت انترنتی تان خیلی زیبا و آموزنده است. برادر عزیز، آقای فهیم نالان، رحمت بر شما، اولین بار است که شما و آقای حسیب روی واقعیت ها تماس گرفته اید. تمام تبصره هایتان حقیقت دارد.هنوز کم گفته اید

 

Wednesday, March 15, 2006

------------------------------

 

 

Farouq Nazar

 

az Site tan lezat bordam. mowafaq bashed.

Farouq Nazar

 

Tuesday, March 14, 2006

------------------------------

 

 

 

فهميم نالان

 

سلام به همقلمان و كلوب قلم فردا:

 برادران عزيز، هريك حسيب جان و فواد جان پاميري، چه خوب كه سر بحث را باز كرديد، تا من هم حرف هاي خود را كه تقريبا چشم ديد است، بيان كنم.وقتي از حقايق حرف زده شود، ميگويند ، بي لطفي صورت گرفته و از اين قبيل حرف ها. فواد جان گفته است كه نام فرهاد دريا با موسيقي ما گره خورده است. دقيق، اما ايكاش چنين نميشد و حالا كه شده بياييد ريشهء اين مرض مهلك را تعقيب كنيم تا دوباره ما و مردم بيچارهء ما در دام اينگونه امراض نيفتيم. فرهاد با شناخت و واسطهء كه تا سطح كميتهء مركزي داشت و اين مثل آفتاب روشن است، حتا بستر خواب خود را هم مثل ( ماشتر فضل غني ) با رفقايش در تلويزيون و راديو هموار كرده بود و تمام دستگاه دولت در اختيارش بود. شب و روز هر موقع كه راديو و تلويزيون را روشن ميكرديم، فرهاد بود و رفقايش. اضافه از 14 سال به حدي مردم اين ها را شنيدند كه همه محتاط شدند. حالا شما حق بجانب استيد كه بگوييد، نام او با موسيقي ما گره خورده، اما عجب گرهي ناسالم . گروه باران به سركردگي فرهاد كه بگفتهء شما موسيقي ما را رنگ و بويي ديگر بخشيدند، بلي، اما چه رنگي مضحك و چه بويي بدي كه مشام ما تا اكنون اذيت ميشود. از همان رفقاي بي سر و بي استعداد آن امروز نه اثري است و نه هنري، همه را باد برد، چون باد آورده بود..چه ميشد اگر همان آهنگ هاي اصيل را توسط خود هنرمندان اصيل آن در تلويزيون اجرا ميكردند و ايكاش همان آهنگ هاي ناب محلي از حلقوم و حنجرهء بي سر و بي كيف اين گروه سر بلند نميكرد. موسيقي اصيل ما همان ترانه ها و آهنگ هاي باستاني و دست ناخوردهء ما استند كه توسط هنرمندان ورزيده و اصيل همان مرز و بوم به شكل اساسي و خوب اجرا ميشوند، اما با تاسف كه اين هنر و هنرمندان از داخل شدن به دروازهء تلويزيون و راديو محروم بودند، حتا هنرمندان مسلكي خرابات بشمول استادان، در اين دوره فقط گاهگاهي اگر از جلو تلويزيون عبور ميكردند و بس...نوار ها و ضبط هاي اين دوره نشان ميدهد كه بموسيقي اهانت شده است.مرحوم استاد هاشم، از جملهء نوابغ موسيقي ما بودند و در همين دوره در كابل حضور داشتند، چند بار شما استاد را در تلويزيون ديده ايد؟ و يا چند پارچه از هنرمندي هاي آن را در آرشيف تلويزيون داريد؟؟ مثل همين استاد، ده ها هنرمند با استعداد، توانا و اصيل در اين برهه وجود داشتند كه موقع براي شان نرسيد و علتش را در بالا ذكر نمودم. بالاي فرهاد تاخت و تاز نشده ، فقط حقيقت گفته شده است و حقيقت تلخ است. من هم طرفدار شما استم كه هنرمندان خوب و واقعي بايد آرام باشند و تشويشي از ناحيهء مادي نداشته باشند. چون بقول شما اين پيشه است و هر پيشه ور از همين راه امرار معيشت ميكند. در اين حرفي نيست. اما اگر زير نام فرهنگ، موسيقي و ادبيات تجارت ميشود و اين ميراث گرانبها به ابتذال كشانيده ميشود، به آن ميگويند: تجارت ناپاك زير نام فرهنگ،فكر ميكنم نه شما با آن موفق استيد نه من و نه ملت افغانستان. ناجوانمردي فرهاد در برابر قهار عاصي، مثل آفتاب روشن است و همه ميدانند كه فرهاد تا وقتي در كابل بود، از عاصي استفاده كرد و وقتي كه به غرب آمد، فراموشش كرد و حتا در سخت ترين شرايط دشوار كه عاصي به پول ضرورت داشت و پي هم برايش پيغام ميفرستاد، فرهاد خود را به كري زد.فرهاد و ديگر هنربازان ما امروز مواد مخدر و نشه آور را به تقليد از هنرمندان غربي استفاده ميكنند و جون ما افغان ها طريق استفادهء آن را درست نميدانيم، تعادل ما برهم ميخورد. تشويش بنده در اين است كه ما بايد بيدار شوييم و نگذاريم كه فرهنگ و موسيقي ما به ابتذال كشانيده شود. ما درد مشترك داريم. به اميد موفقيت هاي شما عزيزان

 

Wednesday, March 15, 2006

------------------------------

 

 

فواد پاميری

 

هموطن نازنينم محترم شيراحمد حسيب !
اميدوارم صحت كامل داشته وسلام هاي گرم و تمنيات نيكم رابپزيريد.اگر چه اصولآ بايد محترم گل احمد حكيمي دامنه بحث پيرامون نظريات شما در مورد فرهاد دريا را پيگيري ميكرد, اما چون يكمقدار بيش از حد بي لطفي روا داشته بوديد , نا گزير شدم در مورد تماس گرفته ذكري خيري نمايم. بدينوسيله ازين جسارت از شخص شما و جناب گل احمد حكيمي طلب پوزش مينمايم.
اولآ : فرهاد دريا نه تنها به گفته شما يك هنرمند در سطح خودش بلكه هنر منديست در سطح فرهاد دريا........! بدين معنا كه نام فرهاد دريا آنچنان با موسيقي ما گره خورده است كه ديگر نميتوان منكر آن شد. وطرف صحبت من هم  همين فرهاد درياي هنرمند است, نه آن فرهاد درياي كه در امريكا زنده گي ميكند و مانند من و تو يك انسان معمولي با تمام خوبي ها وزشتي ها......
جاي سلاخي شخصيت و تاخت و تاز به حريم شخصي فرهاد دريا بهتر بود اگر از موسيقي اصيل و واقعي كه شما تذكر داده ايد ,چيزي ميگفتيد تا ما هم ميفهميديم كه واقعآ موسيقي اصيل ما چي وچگونه است ؟ تا سره از نا سره جداشده و اصيل خوان نا اصيل خوان آفتابي ميشد.
ثانيآ : اگر فرهاد دريا مولود دوره شگوفايي  انقلاب كبير ثور بوده كه تا امروز ما از هنر موسيقي اصيل و واقعي بدور مانده ايم ,لطف نموده نام چند هنرمند را كه به نظر شما هم وطنپرست بوده و مولود و يا حد اقل متاثر از اين دوره ي بي هنري نباشد و خدمتي به موسيقي اصيل و واقعي ما كرده باشد .البته آنچنانيكه شما توقع داريد..درغير آن به نظر اين كمينه هر هنرمند ما به شكلي از اشكال مصدر خدمات شاياني به جامعه افغاني خود شده اند. كه فرهاد دريا هم از آنجمله بوده و زير نام آن بايد خط درشت كشيد .
ثالثآ : فرهاد دريا با تشكيل گروه باران موسيقي يكنواخت وقراردادي راديو افغانستان را رنگ و بوي تازه بخشيده و ده ها آهنگ محلي را كه داشتند از خاطره ها وياد ها زدوده شوند دو باره خواني كرده و ماندگار تر ساخت.بعدآ آهنگ هاي خودش كه چه از نگاه موسيقي وشعر بلكه از نگاه قوت هنر آوازخواني از بهترين هاست به مردم عرضه كرد.
برادر گرانقدرم !
فرهاد نا خوانده ملا نيست. درين راه زحمات زياد را متقبل شده در برابر استاد زانو زده موسيقي را علمي فرا گرفته است.هر چي ميخواند از چانته خود ميخواند .چون در راه فراگيري شعر و ادبيات تلاش لازم به خرچ داده بنآ در آهنگ هايش شعر را چنان ادا ميكند كه شاعر برايش تحسين ميگويد.اين حسني است كه همه ندارند.
ثالثآ : اگر فرهاد دريا فرموده  شما با موسيقي وفرهنگ ما تجارت ميكند.نميدانم اين حسادت به خاطر چي ؟ آوازخواني يك پيشه است,مانند ديگر حرفه ها ,بعضي در كار خود موفق,كمتر موفق , ونا موفق اند.هنرمندان دنياي غرب با هزاران ناز و نعمت زنده گي ميكنند ,چرا هنرمند ما ني ؟ صد ها آوازخوان,هنرمند , شاعر و نويسنده ما تا آخر عمر در بيچاره گي ,فقر,و ناداري به سر برده و به ابديت پيوستند.كجاه براي آنها قصر و ويلا آباد كرديم كه حالا بيل و كلند برداشته قصر پر زرق و برق فرهاد دريا و حيدر سليم را واژگون كنيم ؟
وشايد فرموده جناب عالي درست باشد,چون مردم ما خرافاتي اند و به خرافات گوش ميدهند پس بازار خرافات گرم است, من وتو كه خرافاتي نيستيم به ما چه ارتباط ؟
در همين رابطه ميخواهم يك مطلب را تذكر بدهم كه به نظرم به جاه خواهد بود تا هر دو از فرهاد دريا بپرسيم ...!
قهار عاصي شاعر نستوه , شيوا بيان وزنده ياد كه نام فرهاد دريا با نام نامي او پيوند ميخورد.و اين فرهاد دريا بود كه در شعر عاصي گل كرد,واين عاصي بود كه به دريا موج داد.
ولي حسيب عزيز !
ببين اين  عاصي از اول گنهكار بود,دكان باز نكرد و تجارت نكرد. در شرايط بي نهايت دشوار اقتصادي در دوران جنگ هاي كابل حتا توان برآمدن از كابل را نداشت,شهري كه مرثيه اش را خواند و عاشقانه دوستش داشت, دوستي برايم تعريف كرد كه عاصي در نامه از فرهاد طلب كمك پولي مينمايد , به خاطر آمدنش و شايد زنده ماندنش ولي فرهاد كه در آلمان زنده گي ميكند و دارد كار و بارش تازه رونق گرفته است , چندان توجه نميكند .كه آن سروده اش به حقيقت پيوسته و خيالش به يقين مبدل ميگردد,بلي او  با دنياي ياس و نا اميدي طعمه راكت و خمپاره كور سيه دلان ميگردد .
 بلي اگر اينرا ميگفتي با تو بودم.اگر اين واقعيت داشته باشد , دين اخلاقي است فرهاد را كه پاسخ گويد,و اينجاه حق من و توست ,اگر آواز از فرهاد است شعر از عاصي بود.
اميدوارم با اين مثال برايت واضح شده باشد , كه من مربوط گروپ فرهاد دريا نيستم.ولي او را آنچنان ميشناسم كه است.من ميانه روي را تا ميانه  ستيزي ترجيح ميدهم,چرا در اجتماع ما معمول شده ما از كسي گاه شخصيت ميسازيم ( زبانم لال ) به اندازه پيغمبر, يا خورد و خميرش ميكنيم كه ديگر جاه ندارد.
بالاخره او يك انسان است, او هميشه هنرمند نيست, مثل من و تو اشتباه ميكند,نيازمندي هاي  همچنان علاقه مندي هاي دارد.امكان دارد فرموده شما استفاده از مواد مخدر او را از پا انداخته باشد,كه من همچو توقع را از او ندارم. اما اگر احيانآ كرده باشد, يك پرده بالا سر كرد و آوازش نا موزون آمد , نازنين معاف كن

 

Tuesday, March 14, 2006

------------------------------

 

 

 

 

شيراحمد حسيب از کانادا

 

سلام به صاحب قلمان و دست اندرکاران سایت فردا. واقعا سایت شما خواندنی است و از هر گوشه و کنار آدم میتواند به معلوات خود بیافزاید. چند نکته برای برادر چشم و گوش بستهء خود گل احمد جان دارم: برادر عزیز، فرهاد در همان حد و توان ابتدایی خود از 30 سال میشود که است و کوچکترین پیشرفت در کار هنری او بنده چه که همه مردم افغانستان تا بحال ندیده اند. مثل فرهاد و یا همین هنرمندان دورهء شگوفایی انقلاب کبیر ثور بود که تا امروز ما از هنر و موسیقی واقعی بدور ماندیم.ما امروز نه هنرمند واقعی درست داریم، اگر هم داریم از نظر ها پوشیده اند، چون مردم مصروف همین خرافات است که شما هم شب و روز با شنیدن فرهاد گریه را آغاز نموده اید. شاید گریهء تان از این بابت باشد که چرا در کار این آدم که ریش سفید شده است چیزی نیافته اید.فرعاد و امثال آنها با موسیقی و فرهنگ ما تجارت را بر پا نموده اند و اینها ممثل موسیقی و فرهنگ ما به هیج وجه نمیتوانند باشند. فرهاد نه وطن پرست بوده و نه است و نه برای وطن کاری کرده و نه میکند. او مصرف تجارت است. هموطن من بیدار شو، بیــــــــــدار!مگر بیاد ندارید که این مداری تا به امروز چه وعده که بمردم و ملت نداده است، اما یکی آن جامهء عمل بر تن ننموده. مثلا این بیچاره 15 سال پیش که به غرب آمد، ادعا کرده بود که موسیقی شرق و غرب را میکس میکند و نوع آوری در آن نشان میدهد..  ها ها . تا امروز از این مسئله خبری نیست، اما برای فریب و نمایش چند نفر غربی را با گیتار و جاز ایساد میکند تا پول های مردم را به این بهانه از جیب شان بیرون بیاورد.وعدهء دوم و فریب بزرگ آن که به این بهانه بتواند در کابل از مردم بیچاره استفاده کند، گفت: شهرک و یا دهکدهء موسیقی میسازم. 3 سال از این لاف میگذرد و مردم هنوز منتظر شهرک موسیقی بی سر این مداری استند. برادر فریب و دروغ و حقه بازی بس است.. با فرهنگ شوخی و دروغ لازم نیست. فرهاد یک آواز خوان متوسط و در حد خود است و نباید از او شخصیت بسازید. این طنز ها و نوشته ها در مورد او از طرف گروپ خود او است. هیچکس او را مسموم نکرده است. گرفتن مواد مخدر  و مختلف در کنسرت ها این بیچاره ها را از لنگ می اندازد، چون این ها از آواز خوانان غرب که هنگام اجرای کنسرت انواع و اقسام مختلف مواد نشه میگیرند، تقلید میکنند. کس بیکار نیست که آنهم در 15 بوتل آب زهر مخلوط کند و این آدم خرد جثه هنوز هم زنده برآید.هر چه در صفحات انترنت بنویسند، اما مردم را خدا عقل داده است

 

Saturday, March 11, 2006

------------------------------

 

 

 

گل احمد حکيمی

 

فرهاد عزيز سلام !.
من به هنرمند صاحب انديشه و روشنفکر مثل خودت ، افتخار مينمايم . آهنگهايت مرا به گريه می اندازد . من کمتر گريه ميکنم چون مثل تو يک مرد هستم و هر زمانيکه از اثر چيزی گريسته ام ، پس از گريستن معتقد به آن شده ام و با خود گفته ام در اينجا چيزی نهفته است و من ار
زش آنرا با دانه های اشکم اندازه گيری کرده ام و الی کودک ها هم می گيريند و مرد و نامرد هم از هنرمند حرف ميزنند و يا هم اورا آزار و اذيت ميکنند .
احمد ظاهرمرحوم دريکی ازآهنگهايش در وصف ميهن وقتی خواند :
تنيده ياد تو در تار و پودم
      ميهن ای ميهن
بود لبريزازعشقت وجودم
      ميهن ای ميهن
احساسی بود که از اعماق قلب آن هنرمند بدر آمد و امروز هر هنرمند افغان و هر انسان هنرمند دوست افغان اين
پیام را به شما هنرمندان شکست ناپذير ميگويد که :
گرچه ترور احمد ظاهر توانست او را جسما نابود کند ، اما روح احمد ظاهر هرگز نمرده است و هر فرد با احساس افغان
حرف « عشق میهن » را بر زبان می آورد و هوشدار داده میگویند :
ای بی خردان ، عشق ميهن عشقيست که در تار و پود ، در حجره حجره ای جسم تک تک انسان افغان نهفته است و تو که دشمن فرهنگ و سرزمين آنها هستی ، بدان که هنر و هنرمن
د هرگز نخواهد مرد . توو امثال تو شايد بار ها يک هنرمند را بکشيد اما آيا ميتوانيد به آن حجره هم نفوذ کنيد که هنرمند حرف عشق ميهنش را در قلب مليونها انسان به جا گذاشته ، آنرا می پروراند ؟ ، که نه و هرگز ! .
موفقيت برای خودت و هنرت آرزو ميکنم فرهاد ! .
گل احمد از آمستردام ـ هالند .

 

Friday, March 10, 2006

------------------------------

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»««»

 

 

بازگشت به صفحه اول