ايشرداس

 

 

 

 

 

 

 

نگــينه و ستاره

 

مجموعهء جديد داستانی

 

از دوکتور پروين پژواک

 

نوشتهء ايـشرداس از المان

 

 

همين چند روز پيش از جبين شادی افزای سيايت فـردا، داستان کوتاهی را  از مجموعه داستانی شاعر و نويسنده گرانقدر دوکتور پروين پژواک،  به خوانش نويسنده، گوينده با احساس و کارتونيست مجرب وطن، جناب هژبر شنواری شنيدم، که سخت بردل چنگ زد. برآن شدم تا مجموعه يی ياد شده را به دست آورده،  به اهل فرهنگ معرفی دارم.

اين کهکشان فرهنگی دوازده ستاره تابناکی نگينه وستاره ـ تار پخته ـ نشانی ـ ديوانه ـ ديوار سياه ـ از پشت عينک ـ پنجرهً چليپا خورده ـ درخت زمرد ـ چشم سوم ـ ... و بوت ها به خانه برگشتند ـ درختی که ميوه اش توپ بود! و سرخ پوشان بهشت را در بر دارد که دوکتور پروين پژواک با آفرينش آنها باردگر چيره دستی نويسنده گيش را برای خوانده فرهيخته خوب و رساتر می نماياند.

اين مجموعه داستانی که در ۱۲۴ صفحه در شکل و شمايل سنگين ارائه گرديده،  به تيراژ ۵۰۰ نسخه از سوی انتشارات هژبر ـ  بار دوم در خزان ۱۳۸۲ هجری خورشيدی در کاناد  چاپ گرديده. همجواريی اين ستاره گان با تابلو های نقاشی جناب هژبر، زيبا روشن شده اند. به پنداشت اين قلم هر يک از اعضای خانواده ها می توانند، مطابق ذوق و سيلقه يی شان ستاره يی را انتخاب کرده با او درد دل نمايند.

گمان ميبرم نويسنده عمدأ خواسته است با در نظرداشت حساسيت زندگی غربت، مساله وحدت و محبت در خانواده ها را در داستان هايش به گونه های مختلفی بازتاب دهد و تاکيد ورزد که باهم بودن و صميميت داشتن،  راز مؤفقيت کانون خانواد گی، در سرزمين بيرون از مرز های وطن نيز ميباشد.

زبان نويسنده فراتر از حدود نثر داستانی بوده و خواننده فرهيخته از نخستين صفحه يی مجموعه باور ميبابد که از شاعر بسيار احساس، قصه های زنده گی ميشنود. چنانکه ميخوانيم:

« شبی در کودکی ستاره کوچکی از آسمان ميان دستانم سقوط کرد و من آن را در باغچهء حويلی کاشتم. ستاره را کسی نديد. چه روز در نور آفتاب پنهان بود و شب که بر باغچه نور ميپاشيد، جز من کسی بيدار نبود. اکنون آن ستاره بزرگ گشته و شگوفه نموده است. شگوفه های با رنگ گرما و با عطر نور. چون شگوفه ها به ثمر رسيدند، هر رهگذری را ميوه يی از نور خواهم بخشيد تا هسته اش را در خاک بکارد و باغی از ستاره در زمين برويد

عفيف بانو پروين پژواک در کار به قيام آمدن اين مجموعه نازنين داستانی ، از همنفسی همسر هنرمندش جناب هژبر شنواری بهره ور بوده و از او به نيکويی ياد کرده است.

اميد است گرانقدر دوکتور پروين پژواک همواره ميوه يی از نور کهکشان شعر و داستان هايی شان برای تشنه لبان فرهنگ مهربانی دارند. عمراش دراز و قلم اش بارور تر باد.

 

 

 


 

 

 

صفحهء اول