بحران و نجات

 

مؤلف: محی الدين انيس

 

 

 

نازنين فياض نجيمی گرداننده مجلهء « ديدگــاه » محبت دارد، به پاس موی های سپيدم، گاه گاهی کتاب های مفيد وارجمند فرهنگی را برايم می فرستد تا درين غربتسرا، مصاحبی داشته باشم نيک و همراهی با درد.

در هفته گذشته آن جوان انديشمند، کتاب « بحران و نجات » نگارش زنده ياد « محی الدين انيس» را برايم لطف داشت که در آن حوادث هفتاد و پنج سال پيش از امروز کشورما، به روشنايی ويژه يی انعکاس يافته است.

کتاب « بحران و نجات » بار نخست در سال 1308 هجری خورشيدی از سوی مطبعهء انيس، در کابل زيور چاپ يافت. نسخه ايکه من در دست دارم در پائيز 1378 هجری خورشيدی در 273 صفحه، توأم با چند قطعه عکس تأريخی بوده و از سوی مرکز نشراتی ميوند، سبا کتابخانه در پشاور اقبال دوبارهء چاپ را نصيب گرديده است.

کتاب، بحران و اغتشاش دوازده ماههء وطن (عقرب 1307 الی ميزان 1308 ـ سقوط دولت امانی و رويکار آمدن حبيب الله کلکانی مشهور به بچهء سقو تا به قدرت رسيدن نادر شاه) را بررسی و ارائه ميدارد. در آغاز مولف کوشيده، ديدگاهء خود را در ارتباط عوامل و دلايل عمده فروپاشی حکومت شاه امان الله خان ابراز نمايد و به خواننده عزيز، تصوير کوچک آن دَور پيشکش نموده و در چهار چوب پرسش های « اين چه بود؟ و چرا شد؟» به استدلال پرداخته است.

مؤلف کتاب محی الدين انيس در آن هنگام، در جبههء جنوب کشور که در آنجا آماده گی های مقدماتی در جهت دفع اغتشاش به عمل آمد بود، منحيث نامه نگار اشتراک ورزيده و بخش زيادی از حوادث را به چشم سر مشاهده کرده و آنها را روی کاغذ پياده ساخته است.

شادروان انيس روشن می نگارد که اگر در آغاز از سوی دولت امانی شورش مشرقی سطحی پنداشته نمی شد و در بررسی عوامل و راه های حل مشکل سمت مشرقی توجه جدی مبذول می گشت، هرگز شورش سمت شمال به آن زودی دامنه وسيع کسب نمی کرد. مگر عوامل خارجی مسأله را هم در جهت تقويهء اغتشاش ناديده نگرفته بل آن را نيز مؤثر شمرده است. چنانچه در صفحه 25 کتاب می خوانيم:

« چيزيکه بر اين همه مشکلات می افزود، خطرناکی غلط کردن در اين شعبه است. زيرا جريانات قرن اخير سياست غربي ها در صحنه های مشرق اين را نشان داده است که اندک سهو يک دولت شرقی در مقابل سياست غربی با کمال بيرحمی آن را، تباه و فنا نموده، زيرا غربيها را در هر چيز متمدن و با اعتدال ميتوان گفت، الا در مفاد های سياسی شان که از مرتکب شدن هيچ تعسف و جبر کوتاهی ندارند.»

درين حادثه نگاری که ميتوان به آن تأريخ نگاری هم گفت، پرداخت موشگافانهء رويداد ها به وضاحت خود را می نماياند. در صفحات اين اثراز شهامت و دليری سربازان قطعه « شاهی» در دفاع از شهر کابل و ارگ شاهی حرف هايی می بينيم، در رويه های ديگر از سوگند شکنی ها و جفای وعده ها و پيمان ها که در حاشيهء قران عظيم الشان تسجيل می يافتند، سخنانی تذکر داده شده افسوسناک و ملال انگيز. عشق به وطن، آماده گی مردم در دفاع از وطن به گونه نيکو در بخش های کتاب جلوه افروز اند، در صفحه 179 آن ميخوانيم:

« و برای دفاع و ديدن منظرهء اين حرکت تمام خلايق قندهار بيرون بر آمده بودند. در اثنای حرکت 500 سوار فراه يی رسيده و با سواران منظم شدند. صحنهء باغ از مودعين مملو شده بود. امان الله خان بر زينهء باغ ايستاده شده و يک خطبهء وداعيه ايراد نمودند. در منزل باغ به ترتيبات اردو چهار روز گذشت که در ظرف اين مدت مردم داوطلب از هر طرف آمده و با اردو منضم شده ميرفتند در آنجمله يک عده از اهل هنود متوطن قندهار بود که خواستند حقوق وطنيت را به جا آورده در دفاع از وطن شموليت نمايند.»

واضح است درين مختصر نميتوان حوادث اغتشاش حبيب الله کلکانی (بچهء سقو) که در کتاب به همه جزئياتش بيان گرديده، ارائه داشت. مگر آنچه اين قلم را به نبشتن چند سطر فرا خواند، همانا فرجام رنج آور زندگی نويسنده کتاب است.

انس محی الدين با مردمش و « انيس » او در گسترهء معارف و فرهنگ کم نظير بوده است و به همين گونه پاداشتی که برای همه تلاش و کارهای فرهنگی و نامه نگاری او از سوی حکومت آن زمان داده شد، هم کمتر به ملاحظه رسيده است. اما مردم عزيزما، به او و دستاورد هايش ارج گذاشته اند و «انيس» او را دوست خود شمرده اند.

نياکان محي الدين انيس به گمان اغلب از مقر بوده اند و خانواده اش بنابر دلايلی به قاهره (مصر) مهاجرت کرده بود. او متولد مصر بود و در آنجا زبان عربی، فارسی و ترکی را فرا گرفت و در سال 1300 هجری خورشيدی به افغانستان برگشت و با آزديخواهان سرشار از تحول و تجدد پيوست. نخست در هرات مسکن گزيد و در آن شهر باستانی و فرهنگی رسالهء« ندای طلبهء معارف » را نبشت و به چاپ سپرد. پسانها به کابل آمده با شناخت وسيع از ديگر شخيصت های فرهنگی چون شادروان غلام محمد غبار، غلام محمد ميمنه گی و ديگران، نيرو و تلاش بيشترش را در بهرهء تقويه معارف و رشد فرهنگ عطف نمود. در سال 1306 خورشيدی نشريهء پرآوازهء « انـيس» را به صورت دو هفته نامه از چاپ بدر آورد. او مقاله ها نوشت، از منابع ترکی و عربی ترجمه ها کرد و به تخلص « مقلوب انيس » طنز نوشت و به کاستی های اداری و اجتماعی انگشت گذاشت.

آوانيکه بار نخست کتاب « بحران و نجات » به چاپ رسيد، حکام آن زمان زياد کوشيدند او را وادر نمايند تا نام کتاب را «انقلاب» بگذارد ولی او به اين پيشنهاد هرگز لبيک نگفت. با وصف اينکه آن ابرمرد فرهنگ در کتاب «بحران و نجات» القاب (قهرمان نجات وطن، قائد ملی، سردار والا و ذات ملوکانه) را برای نادر شاه، ( سردار والای شان ، فاتح کابل) را برای شاه وليخان ... به کار برده و هم در داوری قضايا از زبان مصلحت استفاده نموده تا زبان باز. با اين همه در آغاز سلطنت محمد ظاهرشاه و صدرات محمد هاشم، پاداش دور از انصاف برايش داده شد و به زندان افگنده شد و امر گرديد، هيچکس حق ندارد، به پسر او « فريد احمد » و دخترش « فريده » سواد فرا دهد و از اقاربش در زمينه ضمانت گرفته بودند. اين حقيقت تلخ را فرزندش « فريد احمد» در سال 1350 به محفل بزرگداشت روزنامهء انيس، روشن ساخت و سوگمندانه حکايت کرد که بنابر همين امر حکام بود که او سواد نداشته و جهت تأمين معيشت خانواده به شغل راننده گی پرداخته است.

زنده ياد محی الدين انيس در زندان به مريضی سل ( توبرکلوز) مصاب گرديد و در سال 1317 هجری خورشيدی چشم از جهان بست. روانش شاد باد.

 

(ايشرداس)