سميع حامد

 

 

 

 

 

 


 

 

از ســــميع حامد

 

 

غزل های تازه

 

 

 

بیا و زمزمه کن بی قراری ما را

شکایت دلک بی قناری ما را

 

کسی به قصه خونین دلان نمیگرید

ورق بزن تو سکوت اناری ما را

 

هوای خانه فقط سرد نیست، تیره هم است

پر از طلوع بگردان بخاری ما را  

 

بکش میان من و غم هزار پرده، ولی

مکن خراب تو همسایه داری ما را

 

بده درفش و نظر کن طلایه داری

بیار اسب و نگر تکسواری ما را

 

از استخوان دریچه، درخت میسازیم

ببر به باغ پیام نجاری ما را 

 

 

*****

 

 

 

پاره کن این شب بی آیه و بی آینه را

بتکان میسره را چرخ بده میمنه را

 

تا به کی زاغک این باغک لرزان باشی

یاد کن کاج نشینان سر گردنه را

 

باز کن بال که آغاز شوی، باز شوی

ترک کن تیره گی این قفس بودنه را

 

بی غزل های تو دمبوره دیوار شدیم

بشکن این تنه را این تن بی طنطنه را

 

کوچی پای لچ وادی یخبندانیم

نشناسیم به جز دامن این دامنه را

 

بی پدر عشق چنین است، نخواهد چه کسی

قصه صندلی گرم و کنار ننه را

 

 

*****

 

 

 

بباف از رگ تاریک من فتیله بخوان

به دامن شب بی ماه این قبیله بخوان

 

هزارخانه خاموش خواب میلرزد

به همسرایی میلاد پشت میله بخوان

 

سرود پیرهن بی ستاره ما را

برای کوچه آیینه و ملیله بخوان

 

شنیده ایم فقط نام های خوشبو را

کجاست نرگس و نسرین و شنبلیله بخوان

 

اگر چه شاهپرک گشته ایم و خانه شکن

از آسمانه ابریشمین پیله بخوان

 

 

*****

 

 

 

میله میله میله میله پرکشودن مفت نیست

واژه ها ار آتشند اینجا سرودن مفت نیست

 

رهنمایی سخت آسان است با انگشت، لیک

راه را با نقش پای خود نمودن مفت نیست

 

مثل کوه استادن بی جستجو سهل است سهل

مثل دریا راهکوبی درغنودن مفت نیست

 

آب میباید شدن تا بشکنی و نشکنی

سر به سرخ ساحل سر سخت سودن مفت نیست

 

عشق در خواواواواود غرق میسازد ترا

ماهی این برکه تیزاب بودن مفت نیست

 

 

*****

 

 

 

 

 


صفحهء شعر و داستان

 

صفحهء اول