صبورالله سياه سنگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کـاج دوصـد ســاله

 

 

صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

 

مسکو، ششم جون 1999

پيرمرد گفت: "يادم است، هژده سال داشتم. جون 1937 بود. واپسين هواخواهان و دشمنان انقلاب اکتوبر پايان يافته بودند. مردم ميخواستند نخستين سدهء مرگ پوشکين را برگزار کنند و ميگفتند اينجا، جايی که همين اکنون ايستاده ايم، سرودهء کوتاه "ياد دوست" را بر چهارراهی بلند ميکنيم. همه پذيرفتند. ناشناسی از ميان برخاست و گفت: نه! به جای "ياد دوست" هر سرودهء ديگری ميتواند باشد. پرسيدند: چرا؟ او به آهستگی پاسخ داد: ستالين نميگذارد!

 

بسيار شادمانم از اينکه زنده ماندم وديدم که امروز در دوصدومين سالروز تولد پوشکين همينجا، در مربع پوشکين، در چارراه کنار رود مايکه "ياد دوست" را به دستان خود برافراشتيم. ببينيد، از دور ميخوانم:

 

"وای به حال کشوری

که در پای تخت پايتخت آن

برده و کاسه ليس خوش ميخرامند

ولی سرود پردازی که ريشه در بهشت دارد

با نگاههای فرو افتاده خموش ايستاده است"

 

خانهء دوست کجاست؟

بوريس يلتسن ششم جون را درخشانترين روز 1999 خواند؛ ناتاليا ديمين تيف وزير فرهنگ گفت: "خوشبختم که در زبان سروده های پوشکين زندگی ميکنيم، ولی خوشبختتر بودند همزبانان پيشتر از ما که با پوشکين در زمانش ميزيستند. ما ميخوانيم، آنها هم ميخواندند، هم ميديدند و هم ميشنيدند." و يوری لوژکوف شهردار مسکو افزود: "شهر با داشتن سرمايهء اينچنين گرامی به خود ميبالد و چرا نبايد ببالد؟ اينک 150 جا در مسکو به نشانه يا نشانه هايی از پوشکين نامگذاری گرديدند.

 

پوشکين در ميان خامه و نامه

پوشکين روز 26 می 1799 در خانواده يی چشم گشود که از سوی پدر به اشرافزادهء فرهنگپرور و از سوی مادر به هانيبال بردهء تيره پوست تيره بخت ميرسيد. او در لابلای ترنگ و ترانه قامت افراشت و در هژده سالگی در وزارت خارجه به کار پرداخت. نامبرده در اين جايگاه بلند -  زير چشم تزار - پيشتر از آنکه زبان صيقلی و سياسی حاکميت باشد، سخنگوی انقلابيون بود. آيا برای برانگيختن خشم فرمانروا همين بسنده نيست؟

 

پوشکين قلم شکسته از پايتخت رانده شد. تبعيد گام به گام با پاهای او راه ميرفت. بار بار در هر ايستگاه زندگی به دفتر پليس فراخوانده ميشد و فرمان تازه يی به دست می آورد.

 

او دشواريهای زيادی را پذيرفت ولی به آشنايی با خامه و نامه که گراميترين يادگارهای خانواده بودند، پشت نکرد و تا توانست نوشت. نوشته ها چنان بودند که گويی دهان روسی زبان ديگری يافته است. از همين رو او را پدر زبان روسيه ميدادند.

 

راستی، آيا اگر او در همهء زندگيش تنها همان "اوژن اونگين" را می آفريد، از نام و آوازه کنونيش چيزی چيزی کاسته ميشد؟

 

"زندانی قفقاز" يا زندانی دربار؟

تزار هنگامی که دريافت ياران پوشکين يکايک زندگی شان را به چوبه دار بخشيده اند، او را بار ديگر به پايتخت فراخواند تا خود سانسورچی نوشته هايش باشد.

 

اهريمن تاريخ هم چه بزرگواريهايی که ندارد! وقتی در و ديوار دربار می آلوده ميشد، تزار مستانه ميگفت: به آن "نيم قامت ميمون چهره" بگوييد فرمان دادم تا نوشته اش چاپ شود. او بهای اين هديه را بهتر از ديگران ميداند.

 

پاييز پيشرس

پوشکين در آستانهء سی سالگی در جستجوی زنی بود و (اشتباهاً) ناتالی گونچاروف شانزده ساله را يافت. ناتالی با هر شناسه يی که سنجيده شود، کودکتر – بلکه کوچکتر – از آن بود که به همسری پوشکين ارزد.

 

"سرود پردازی که ريشه در بهشت" داشت، سرانجام قربانی دامگستری خانواده گرديد. او برای پاسداری از آبروی زندگيی تازه سر و سامان يافته اش ناگزير شد با Charles d'Anthes de Heekeren ديپلومات زنبارهء نيمه فرانسوي- نيمه جرمنی که پيوندهای نه چندان پنهان با خانم گونچاروف داشت، به نبرد تن به تن بپردازد. پوشکين در همين رخداد زخم کاری برداشت و پس از دو روز جان سپرد.

 

تفی بر رخساره تاريخ

برای آنکه مبادا قطره های خون پوشکين پيراهن زيبای هيکرين را بيالايد، لاشهء خونين را نيمه شب، پنهانی از پايتخت بيرون کشيدند.

 

فردای آن روز دادگاه تزاری در نشستی که برای پرده افگندن بر اين رويداد برپا کرده بود، نه تنها خون و بيوهء شاعر را به آقا هيکرين بخشيد، بلکه پوزشی هم خواست تا غبار رنجشی از اين "خاطرهء تلخ" بر پيشانی مأموريت سياسی آن گماشته ننشيند.

 

و به اينگونه پوشکين روز بيست و نهم جنوری 1937 در سی و هشت سالگی چشم بست، و هيکرين که پس از مرگ ناپليون واپس به کاخ فرانسه رفت و سناتور شهر شد، هشتاد و چهار سال زيست.

 

●●

اسلام آباد (پاکستان)

30 دسمبر 2000

 

 

اشاره ها

1) گراميداشت دوصد سالگی پوشکين در ششم جون 1999 از سوی ادارهء آموزش، دانش و فرهنگ سازمان ملل (UNESCO) سالها پيش نشانی شده بود. سنگينی هر گونه کوتهی و دير درنگی در تهيه شدن اين نوشته به دوش نگارنده (سياه سنگ) می افتد.

 

2) "ياد دوست" در زمستان 1828، هنگامی که تزار نيکلای اول، هفت تن از ياران آزاديخواه پوشکين را دار زده بود، سروده شده است.

 

3) پوشکين خود را به شوخی "نيم قامت بوزينه نما" ميخواند. وی در زير بسياری از عکسهايش نيز چنين مينوشت.

 

4) گزارشهای تازه در اين نوشته از کتاب "پوشکين: زندگينامه" انتشارات(Nicholson, London – 1999)  اثرElaine Feinstein داستاننويس، سرودپرداز و پوشکين شناس نام آور انگلستان برگردان شده است.

 

5) "کاج دو صد ساله" بار نخست در شمارهء نهم- دهم زمستان 2000  فصلنامهء "سپيده" نشريهء کانون فرهنگی "عرفان" چاپ شده بود.

 

 

 

صفحهء اول