شـــير محمد

 

صبورالله سياه سنگ

 

 

 

شاها!  به تو اين گنج خداداد مبارک!

 

 

نگارنده: شير محمد

برگردان: صبورالله سياه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

شهری بود و شهی به نام جمجاه، دادگستر و مهربان و بسياردان. در روزگار وی کشور پيشرفت فراوان کرده بود. مردم او را ميستودند. درستی اين نکته را نه تنها برگه های دستگاه اطلاعات و گزارش رسانه ها بلکه خود- زندگينامه شاه نيز گواهی ميدادند.

 

زمانه جمجاه سالاری به "ترقيات وفتوحات" مشهور بود. آزادی در سراسر قلمرو موج ميزد. مردم آزاد بودند، و روزنامه ها چنان آزاد که ميتوانستند هر چه خواهند بگويند و هر چه خواهند بنويسند به شرطی که خامه خلاف ستايش شاه روی کاغذ نياورند.

 

تا چشم کار ميکرد، شادی و شادمانی بود که از همه جا فواره ميزد. مليونرها ملياردر شدند. حسن انتظام آنچنان چشمگير که سرمايه داران کيسه های زر شان را برميداشتند و ازين گوشه به آن گوشه، و گاه حتا برونمرزها ميرفتند. کسی را ياراي آن نبود بپرسد که اينهمه کيسه های زر از کجا آمده اند و کجا برده ميشوند. حرفی از انتقاد بر زبان نمی آمد.

 

بازار روحانيت نيز گرم بود. گروهی از درويشان فرمانروا را تا فرودگاه شهر بدرقه ميکردند و برای کامرانيش چله نشين ميشدند.

 

جمجاه نهادی داشت سرشار از بخشايش و پرده پوشی. اگر کسی لب به شکايت ميکشود که مثلاً فلانی خانه يا زمينم را به زور گرفته، يا کارگاهم را از آن خود کرده است؛ گنهکار ولو نزديکترين نورچشم شاه ميبود با کمال سيرچشمی بخشيده ميشد. صد البته که درخواست دهنده مورد خشم دربار نيز قرار ميگرفت و برايش گفته ميشد که عيبجويی کار ناشايستی است.

 

هنگامی که فرمانروا از اورنگ نشينی خسته شد، کتابچه های حساب بانکی خود را برداشت، به سوی کوهها رفت و ناپديد شد.

 

کسانی ميگويند که جمجاه هنوز هم زنده است. والله اعلم بالصواب

 

[][][][][][]

ريجاينا، هفتم دسمبر 2004

 

اشاره ها

1) شير محمد از طنز نويسان و سرودپردازان نام آور ولی کمتر شناخته شده در افغانستان است. نامبرده در دسمبر 1977 در بيمارستان لندن جان سپرد

2) اين طنز (با عنوان اصلی "شاه ما و شما خداوند است")، در سی و سه سال گذشته چندين بار چاپ شده است.

3) به زودی زندگينامه و برگردان سروده ها و نوشته های او را در "فـــردا" خواهيد خواند.

 

 


صفحهء اول